اکنون خبرگزاریهای جهان خبر و فیلم دالایی لاما را پخش کردند که علیرغم امتناع کودکی در جریان مراسمی مذهبی او را مجبور به بوسیدن لباهایش میکند. اراذل و اوباش بودیست حاضر در صحنه، به جای حمایت از کودک میخندند. دالایی لاما را تشویق میکنند. دالایی لامای ۸۷ ساله به بوسیدن اکتفا نکرده از پسربچه میخواهد که زبانش را بمکد. کودک بیچاره را مجبور میکند. فیلم میگیرند. پخش میکنند. بمبی رسانه ای میترکد. بشریت متمدن علیه دالایی لاما وارد جنگ میشود. دالایی لاما مجبور میشود اطلاعیه ای مسخره به عنوان عذرخواهی منتشر کند. انجمن های مدافع کودک عذرخواهی او را رد میکنند. در شبکه های اجتماعی اکنون علیه وی و حامیانش انقلابی در جریان است.

پیام فدایی: آنچه در زیر می آید متن سخنرانی رفیق چنگیز قبادی فر در مراسم یادمان دو روز بزرگ تاریخی (رستاخیز سیاهکل در 19 بهمن 1349 و قیام پر شکوه توده ای در بهمن 57) می باشد که در تاریخ 5 فوریه 2023 در “کلاب هاوس” برگزار شد. “پیام فدایی” این سخنرانی را از گفتار به نوشتار تبدیل کرده و با برخی ویرایشات جزئی در اختیار علاقه‌مندان قرار می دهد. با درودهای گرم اجازه بدهید از طرف چریکهای فدایی خلق ایران از تک تک عزیزان و رفقای حاضر در این اتاق به خاطر این که با حضورشون امکان برگزاری این جلسه رو فراهم کردند قدردانی کنم. از رفقای برگزار کننده این جلسه هم سپاسگزارم که این امکان رو برای صحبت با شما عزیزان در اختیار من گذاشته اند.

سران رژیم پس از عروج مبارزات مردم در شهریور 1401 و خیزش انقلابی تودهای مردم در صدها شهر ایران؛ پس از یک جنگ تمام عیار و رویارویی متوحشانه با مردم بپاخاسته در صدها شهر ایران و کشتار صدها نفر و زخمی کردن و گروگان گرفتن ده ها هزار نفر؛ پس اینکه از وحشت به زانو درآمدن پایه های حاکمیتش را لرزاند و کابوس مرگ میدیدند؛ پس از اینکه مدارس و دانشگاهها هم در سراسر شهرهای ایران سنگر مبارزه علیه وضع موجود و سنگر انقلاب شدند؛

پس از سه ماه اعتراض های گسترده ی بی سابقه، نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل مجبور شد رفرم نظام قضائی را به تعویق اندازد. با این وجود، این تصمیم از تنش ها نکاست و جامعه یهودی بیش از پیش تَرَک خورده به نظر می رسد. با این همه، پرسشی بی پاسخ مانده است، آیا جنبش «برای دموکراسی» قادر است تناقض های یک دولت «یهودی و دموکراتیک» را زیر سوال برده و فلسطینیان را به مثابه شریک سیاسی هم تراز بپذیرد؟

به‌ فاصلهٔ کوتاهی پس از درگذشت کیومرث پوراحمد، یک انتشاراتی ایرانی خارج کشور، با اعلام رسمی نام نویسنده یکی از کتاب‌های قبلی خود، ابعاد تازه‌ای از تفکرات و دیدگاه‌های سال‌های اخیر این فیلمساز سرشناس سینما را روشن کرد. نشر مهری در لندن روز شنبه ۱۹ فروردین با درج نام کیومرث پوراحمد به‌عنوان نویسنده رمان «همهٔ ما شریک جرم هستیم» مشخص کرد که او، نویسنده این اثر صریح و انتقادی علیه انقلاب سال ۵۷ و حاکمان کنونی ایران است.

طی هجده ماه گذشته، تشدید تدریجی تنش‌های میان جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران ادامه ‌داشته است. ترکیبی از عللی هم‌چون درگیری‌های دیپلماتیک و مانورهای نظامی در امتداد مرز، روابط بین این دو کشور را رو به تیرگی برده است. از دید مقامات جمهوری آذربایجان، مواضع ایران نسبت به مناطق جنوبی آن کشور خطرناک است، و جمهوری اسلامی ایران با نزدیک‌شدن باکو به رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی، به‌ویژه اسرائیل، سایه‌ تهدید را احساس می‌کند. بدون تغییر در این نسبت‌ها، روابط می‌تواند بدتر شود و تنش‌ها به‌طور مهارگسیخته‌ای بالا بگیرد.

سرمایه داری مالی، چرخی مربع شکل: ورشکستگی بانک سیلیکون ولی در کالیفرنیا (SVB)، در ۱۰ مارس، یادآوری آنچیزی است که پیش از این شاهد آن بوده ایم: بورس‌هائی که سراسیمه می شوند، فراخوان هائي برای آرامش، نجات سرمایه‌گذاران ماجراجو، وعده‌های تحقیقاتی جدی تر... سقوط SVB ممکن است بقیه اقتصاد را تحت تأثیر قرار ندهد، اما یک چیز مسلم است: پانزده سال پس از ورشکستگی لیمن برادرز(Lehman Brothers)، همه چیز می تواند دوباره تکرار شود.

کابوس «خاور میانه جدید»: عبارت «خاورمیانه جدید» در سال ۲۰۰۶ توسط کاندولیزا رایس، وزیر امورخارجه وقت ایالات متحده بر سر زبان ها افتاد. برای ایجاد آن حتی نقشه ای هم درست شد. این برنامه با ایجاد خسارات زیاد مالی و انسانی، به طور کامل شکست خورد. در ژوئن سال ۲۰۰۶، کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده با وام گرفتن از گفته زبیگنیو برژینسکی، مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا درمورد توانایی آمریکا در تحت سلطه قرار دادن دنیا (۱) در هنگام شرکت در یک کنفرانس مطبوعاتی در تل آویو با احود اولمرت، نخست وزیر اسراییل، برای نخستین بار عبارت «خاور میانه جدید» را بکار برد.

هنوز هم بسیار تکرار می‌شود که آیا مسابقه دوی ۱۰۰ متر است و یا دوی ماراتون؟ چرا این سوال تکرار می‌شود؟ چرا برای گوینده، این نیاز احساس می‌شود که در این باره بگوید و یا بنویسد؟ آیا کسی تا به‌حال گفته که خیر، ماراتون نیست، صد متر است؟ چه فرقی می‌کند؟ چه اهمیتی دارد؟برای پاسخ به این مسائل، باید ابتدا حداقل به سه پرسش، پاسخ داده شود:۱- چرا وضعیت کنونی ایران و ایرانیان، این‌طور فاجعه‌آمیز و تاسف‌بار است؟آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست—خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

مازیار رازی به جای پاسخ به بحث ِ تئوریک ِ من در باره ی مارکسیست نبودن اش، گشت و گشت و تمام ِ اسناد علیه ِ نظام ِ سرمایه داری را زیر و رو کرد تا بالاخره سندی علیه ِ دموکراسی پیدا نمود و نام ِ آن را گذاشت « جولیان آسانژ را دموکراسی ِ نظام ِ سرمایه داری دارد از بین می برد»، که بیش تر به درد ِ تبلیغات ِ ضد ِ دموکراسی ِ رژیم ِ اسلامی می خورد تا پاسخ ِ قانع کننده به من ِ مارکسیست ِ دیالکتیک اندیش ِ تکامل گرا. اما، آقای رازی! چرا اینهمه به خودت زحمت دادی و راه ِ دور رفتی.

با ائتلاف این بخش از"جمهوری خواهان" "خشونت پرهیز"، شاهد تولد رسمی دومین اقدام صف آرائی ضد انقلابی در صفوف "اپوزسیون" بورژوازی ایران هستیم. این تحرکات با"ائتلاف جرج تاون در واشینکتن"، در ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ / ۱۰ فوریه ۲۰۲۳، به رهبری رضا پهلوی بورژوا- شونیست-ملیگرایی ایرانی شروع گردید، و اکنون در تاریخ ١٤ فروردین١٤٠٢با "ائتلاف و همبستگی جمهوری خواهان"در لندن، صحنه فیلم ائتلاف های همواره ضد انقلابی، کپی شده از رژیم اسلامی، در صفوف"اپوزسیون" بورژوازی به نمایش گذاشته میشود.

دستاوردهایی که در مطلب قبل برشمردیم، قرار نبوده مسیری خطی و سرراست از پیشرَوی جبهۀ انقلابی ترسیم ‌کنند؛ بلکه صرفاً هدف آن بود که در سایۀ سرکوب، وجودِ آن‌ها در تاریکی نرود. گرچه بحران‌ها و تضادهای اجتماعی قابلۀ جنبش‌های انقلابی‌اند، اما تداوم تاریخ بر مدارِ «وضع موجود» هم خود گواهی است بر اینکه بسیاری از این جنین‌های انقلابی تا پیش از رسیدن به بالندگی یا سقط می‌شوند یا ناقص‌الخلقه. بنابراین «بحران»، ویژگی مشترکِ هر دو جبهۀ انقلاب و ضدانقلاب باهم است (تجربۀ محدود خود ما در این سال‌ها پر بوده از بحران‌ در مواجهه با پویایی‌های مبارزه، گاه تا سر حدّ رسیدن به مرحلۀ فلج‌شدگی در برابر کوچکترین تلاطمی).

از نیویورک تا تهران، از پاریس تا لندن و بیروت و تلاویو، جهان امروز آکنده از دوگانگی و آشوب است. هم در صف حاکمین، هم در صف محکومین؛ هم در صف درهم مشتی گانگستر مالی، سیاسی و نظامی که زندگی، رفاه، امنیت و آزادی بشر در سراسر کره خاکی را بازیچه رقابت‌های افسارگسیخته خود کرده‌اند؛ و هم در صف بشریت به‌ستوه آمده که نه تنها دیگر باوری به قدرت بالای سر ندارد که هر روز از گوشه‌ای علیه آن به‌پا می‌خیزد! در فرانسه و ایران، دو جامعه انقلاب‌خیز که در آن محرومین بسرعت علیه دولت‌های حاکم دست به قدرت خود می‌برند، تا آمریکایی که جنبش ساختارشکن پایین که در غیاب یک قطب قدرتمند چپ به سمت ترامپ و راست افراطی شیفت کرد، و هیٸت حاکمه و نظام سیاسی آمریکا را تماما در بحران مشروعیت دستخوش توفان کرده است.

با ورود به سال نو و آغاز اعتراضات معیشتی و صنفی از همان روز دوم آن، هر ناظری می تواند ببیند که ایران در سال جاری به یک دوره ی پرتلاطم -از حیث اقتصادی، اجتماعی و سیاسی- پا گذاشته است. میراث جنبش مردمی ۱۴۰۱ روی دوش رژیمی که برای فردایش نقشه ای ندارد ۱۴۰۲ را به سالی پرچالش تبدیل می کند که بزرگترین آنها برای او، تامین حیات کوتاه مدت است. وقتی حکومتی به روزمره ‌گی بقا دچار می شود مدت کوتاهی بحران فراگیر کافیست تا کنترل بلند مدت اوضاع را از دست آن بیرون آورد. این که به بن بست مطلق رسیده است برای رژیم آشکار شده، مانده که برای مردم نیز بدیهی شود.

چپ غیر کارگری و جریانات با القاب کمونیستی رویگردان از کمونیزم، به بهانه منشور رفرمیستی مطالبات حداقلی ...و همایش 22 آپریل کلن، به آغوش رفرمیسم خزیدند. رفرمیزمی که یکسرش سولیداریتی سنتر در غرب، و سر دیگرش در داخل کشور میان لیبرالها و سانتریستها اکثریتی ها و نئوتوده ایهایست. رفرمیزمی که حتی بنوعی رژیم ننگین ایران را از زیر ضربات خطر انقلاب پیشارو به در میبرد. منشور رفرمیستی و همایش کلن، رفرمیستها سانتریستها و چپ گل و گشاد را حول پرچم "همه با همی" گرد هم آورده. اما خواهیم دید، این همه جنجال آفرینی اتحاد پوشالی، در همان فردای پس از همایش، همچون حباب روی آب خواهد ترکید. و هر کدام خطای این شکست و انتخاب سیاسی خویش را به حساب دیگری می نویسد!