تهاجم دولت روسیه به اوکراین، باعث آوارگی جمع کثیری از مردم بی گناه اوکراین شده، هر چند قبلتر نیز بنا به سیاستهای دولت دست راستی و افراطی دولت اوکراین در مناطق شرق این کشور آوارگی شمار زیادی از مردم بازهم بی گناه، این مناطق را نیز به دنبال داشت.به گفته میدیای غربی تاکنون بیش از دو میلیون نفر از کشور چهل میلیونی اوکراین از خانه و کاشانه خود آواره شده اند. میدیا و پروپاگاند بورژوازی تلاش دارند تا نشان دهد کشورهای اروپایی با موج عظیمی از پناهندگان اوکراینی روبرو هستند و این کشورها درهای خود را به روی پناهنده گان گشوده اند.

زبان و ادبیات ھر کشور وسیله و راھی برای برقراری ارتباط بین مردم آن کشور می باشد. در زمان ھای بسیار دور از تاریخ بشر که انسان ھا قادر به تکلم نبودند با حرکات بدن خود با یکدیگر ارتباط می گرفتند. انسان با تکامل اجزای بدن از جمله زبان، وارد مرجله جدیدی از زندگی خود شد و توانست کلمات را کشف کند و آواھای بی معنا را که از گلوی خود بیرون می آمد به صورت قراردادی مفھوم ببخشد و از آن طریق با سایر انسان ھا در تعامل قرار بگیرد. این انقلاب بزرگی در تکامل بشر بود.

 نقدها را بود آنگه که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

در پنجاه سال گذشته بالغ برصدها جلد کتاب وهزاران مقاله در رابطه با تاریخچه جنبش سیاسی چپ به خصوص دهه پنجاه و خواستگاه هایش به رشته تحریر درآمده است که اگر جعل تاریخ نگاری نازک اندیشان رژیم و روشنفکران فقط ناقد قدرت را به کناری بگذاریم، در مجموع کتابی که بتواند در یک کلیت و جامع به تمامی زوایای درخور آن مبارزات به بررسی نقادانه با معیارهای آن دوره بپردازد را نمی توان یافت.

تهاجم روسیه به اوکراین از نوع جنگهای رژیم چنجی در دوره پسا شوروی است. با یک تفاوت مهم که این بار این تهاجم میتواند مبنا و زمینه ساز سازماندهی یک جنبش مترقی و رادیکال ضد جنگ و ضد جنگ افروزی باشد. ضرورت سازماندهی عملی چنین جنبشی ( در سطح آکسیونهای خیابانی، حضور فعال در مدیای اجتماعی، تبیین و تحلیل، روشنگری افکار عمومی، فعلیتهای لابی ایستی ، و ...) در حمایت فعال از مقاومت مردم اوکراین و علیه تهاجم روسیه به اوکراین و شرایطی که چنین جنگهائی را سبب میشود، شناخت دقیق و تبیین درست جنگ اوکراین را ضروری میکند.

نکاتی فشرده حول اوضاع حساس و خطرناک کنونی در جهان، به همراه یک گفتگو پیرامون ‌آن: بحران اوکراین اگرهرچه زودتر کنترل نشود، گام به گام به سمت ورود به باتلاق آرایش جنگی دو قطب جهانی علیه یکدیگر حرکت می کند. اگر چه بروربحران در سطح خاص در قالب تخاصم و جنگ بین دوکشورروسیه و اکراین سربازکرده است، اما به لحاظ محتوا عمیقا جهانی است و ناشی از انباشت بحران ها و چالش های حل نشده و پاسخ نگرفته در مناسبات قدرت ها در زمانی طولانی است.

در باره جنایت جنگی پوتین در اوکراین! برخلاف تئوری مشعشع فوکویاما، فروپاشی دیوار برلین نقطه عطفی نبود که "پایان تاریخ" را رقم بزند. همه چیز در این تصویر منجمد نشد که جهان یک قطب دارد به نام آمریکا و جهان یک نظام دارد به نام سرمایه داری عنان گسیخته بازار آزاد و دیگر همه باید باجگذار این قطب و این تک ارباب جهان باشند. تاریخ ادامه پیدا کرد. این بار نه در قالب جنگ سرد و رقابت تعریف شده و متقابلا پذیرفته شده میان دو قطب بلکه در قالب رقابت و کشمکش در میان قطبهای در حال شکل گیری برای حضور قدرتمندتر در نظم تازه ای که باید شکل میگرفت.

جامعه ایران و زندگی کارگران و زحمتکشان پس از نزدیک نیم قرن حاکمیت سیاه باند فاشیستی جنایتکار اسلام سیاسی و استثمار عریان سرمایه و سقوط همه جانبه زندگی به نهایت قهقرای فقر و تهیدستی ،نداری،گرسنگی و محرومیت و بیماری،بیکاری و تورم وگرانی و... سقوط نموده است .در این چندین دهه حاکمیت مذهب و ارتجاع و سرمایه بحران از پس بحران و بن بست از پس بن بست انباشته شده تمام شریانهای زندگی اقتصادی ،اجتماعی ،سیاسی و فرهنگی جامعه را در نوردیده و زندگی در باطلاق بن بستی بیسابقه فرو رفته است .

آزادی، شاید بزرگ‌ترین دغدغه انسان است و از گذشته تا به امروز شاعران و تحلیل‌گران سیاسی و اجتماعی و فرهنگی زیادی در این باره شعر سروده‌ و یا کتاب و مطلب و مقاله نوشته‌اند. آزادی نه تنها مساله‌ای فردی، که موضوعی اجتماعی است و شعرا با سرودن شعر درباره آزادی، تحلیل‌گران با مقالات و کتاب‌های خود این خواسته و نیاز بشر را در جامعه زنده می‌کنند. یکی از این شاعران آزاده و تاثیرگذار ایران بود و به همین یادش و آثارش همیشه در جامعه ایران ماندگار است. یادش گرامی باد!

دبورا ونزیاله: ایالات متحده همچنان قدرت پیشرو، جهان همراه با منافع جهانی است و نمی‌تواند بین اروپا و اقیانوس هند و اقیانوسیه یکی را انتخاب کند. در عوض، واشنگتن و متحدانش باید یک استراتژی دفاعی ایجاد کنند که بتواند همزمان روسیه و چین را بازدارند و در صورت لزوم شکست دهد.
مبارزه همزمان در دو جبهه

اگر جهانوطن بودن را در دو مفهوم ِ زیست طبیعی و زیست اجتماعی درنظر بگیریم، انسان از آغاز گاه ِ گذار از گونه ی میمون به گونه ی انسان ِ کارورز ِ اندیشه ورز و تاپیدایش ِجامعه ی طبقاتی جهان وطن بوده است. به لحاظ ِ زیست اجتماعی اما،از دوران ِ برده داری به بعد تا دوران ِ سرمایه داری با تشکیل ِ حکومت های سیاسی و مرزبندی های جغرافیایی خصوصییت ِ جهان وطنی کم رنگ شد و با پیدایش ِ نظام ِ سرمایه و سرمایه داری و رشد و گسترش ِ صنعت و تکنولوژی و برقراری ِ رابطه ی مرز نشناس ِسرمایه وکالا وهمزمان با آن دانش و فرهنگ وآگاهی های اجتماعی سیاسی ِانسان ها، خصوصیت ِ جهانوطنی ِ نوع ِ انسان درکلییت ِ

کشت و کشتار غیرنظامیان از آسمان و زمین و تهدید جهانیان به جنگ هسته ای، جنگ اوکراین را در عرض کمتر از یک هفته «جهانی» کرد! در این جنگ جهانی، بیش از هفت میلیارد انسان بی گناه و بی تقصیر در کشت و کشتار، به سه زیرمجموعه جهانی تقسیم شده اند:جهان اول: انسان های شریف و با وجدانی پاک هستند که عاشق آزادی و دموکراسی و حداقل های جهان‌شمول حقوق بشر هستند. این وجدان های پاک سال هاست که در عدم وجود حداقل آزادی ها در شوروی سابق و روسیه امروز، دردمند و نگران مردم ساکن کشورهای فاقد آزادی های سیاسی و مدنی و تحت ستم و استثمار سرمایه داری عقب مانده غیردموکرات هستند.

در ادامه‌ی انتشار سلسله یادداشت‌ها و مقالاتی که به دنبال تجاوز نظامی پوتین به اوکراین منتشر کردیم، گفت‌وگوی حاضر با نوام چامسکی را می‌خوانیم. چامسکی حمله‌ی نظامی روسیه به اوکراین را حمله‌ای بی‌دلیل و ناموجه می‌داند که در تاریخ به‌عنوان یکی از جنایات جنگی بزرگ قرن بیست‌ویکم ثبت خواهد شد. ملاحظه‌های سیاسی، مانند آنچه که ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه به آن اشاره کرد، را نمی‌توان به‌عنوان استدلالی در توجیه تهاجم علیه یک کشور مستقل استفاده کرد.

روز پنج شنبه ٢٤ فوریه ٢٠٢٢، آغاز تهاجم نظامی پوتین برای اشغال اوکراین و درهم کوبیدن و از هم پاشیدن مدنیت آن جامعه است. تحمیل این جنگ به مردم و جامعه اوکراین، تحت هر بهانه ای، جنگی است ارتجاعی، ضد انسانی و از نظر من محکوم است. موضع عمومی حزب در این مورد که در اطلاعیه آن آمده است که جنگ در اوکراین فراتر از اوکراین است و گوشه ای از تصفیه حسابهای قطبهای بورژوا امپریالیستی است، درست است و سرجای خود باقی است.

ارتباط نزول سیستم دولتی اروپا به بربریت جنگ - برای اولین بار از زمان بمباران بلگراد توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ - به چیزی بیش از روانپزشکی غیرمجاز نیاز دارد. چه چیزی باعث شد روسیه و "غرب" در یک مسابقه کُشتی بی امان در لبه پرتگاه شرکت کنند که در نهایت هر دو طرف از صخره سقوط خواهند کردند؟ همانطور که در این هفته‌های هیولا‌آمیز زندگی می‌کنیم، بهتر از همیشه می‌فهمیم که منظور گرامشی باید از یک دوره میانسالی چه بوده باشد: وضعیتی که «کهنه در حال مرگ است و جدید نمی‌تواند متولد شود»، وضعیتی که در آن «تنوع زیادی از علائم بیمارگونه ظاهر می‌شود». مانند کشورهای قدرتمندی که آینده خود را در ابهامات میدان نبردی که در ابهام جنگ ابری شده است، می سپارند.

شرایطی که بعد از یک هفته تهاجم نظامی روسیه به اوکراین ایجاد شده است نشان میدهد که دولت پوتین و کلا ارتش روسیه در اوکراین به آن نتایجی که از ابتدا در نظر داشتند نرسیده اند. پوتین اعلام کرد که هدفش نظامی زدایی از اوکراین، یعنی انحلال ارتش اوکراین است. هدف دیگر او کنار زدن دولت زلنسکی بود. هیچکدام از اینها اتفاق نیفتاد. اکنون مقاومت گسترده ای در اوکراین شکل گرفته است که هیچکس انتظارش را نداشت. نه پوتین و نه دولتهای غربی و نه کلا مردم دنیا انتظار نداشتند که ارتش روسیه با چنین مقاومتی روبرو بشود.