ضمن درود به شما کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی، در پاسخ به وظیفه ای که برای در میان گذاشتن دانسته ها و تجربیاتم با شما به عهده خود می بینم بخش دیگر از سخنانم را در اینجا مطرح می کنم. این بخش مربوط به ضرورت ایجاد تشکل های سیاسی- نظامی است. این ضرورتی است که پاسخگوئی به آن به عنوان یک وظیفه انقلابی بر عهده کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی قرار دارد. برای این که موضوع را ریشه ای بررسی کنیم اجازه دهید سخنم را با رجوع به ساختار اقتصادی- اجتماعی ایران شروع کنم.
بهرام رحمانی: سناریوهایی که پس از کشتن مهسا؛ برای حدیث، حنانه، غزاله، نیکا، سارنا و... ساختند!
حکومت اسلامی ایران، در کلیت خود یک حکومت متجاوز و شهوتپرست و پولپرست و فاسد، مافیایی و جانی است. رفتار حکومت اسلامی با شهروندان ایران، نه یک رفتار سیاسی حتی شبهدولت، بلکه تمام رفتار مافیایی، تجاوزگرانه، تروریستی، غارتگری و در یک کلام تخریب و ویرانی است. همه عناصر سیاسی و نظامی و قضایی حکومت اسلامی، طوری آموزش دیدهاند که به راحتی آبخوردن آدم میکشند؛ به دختران و زنان بیدفاع مردم تجاوز میکنند؛ آنها را زندانی و شکنجه و اعدام میکنند؛ در خیابانها به هر کسی که خواه کودک و مسن باشد و چه جوان و چه دختر و پسر باشد مستقیما و با هدف کشتن تیراندازی میکنند و میکشند. چنین هیولایی خونخوار و وحشی همچون حکومت اسلامی را نه میتوان رام کرد و نه میتوان خصلت آدمخواریش را تغییر داد و تنها و تنها باید موجودیت آن را از بین برد و ریشهکن کرد.
ناصر بابامیری: رژیم ایران در سراشیبی سقوط!
رئیس قوه قتل و جنایت محسن اژه ای اخیرا در نشست "شورای عالی قضائیه" گفت:« همه جریانها، گروهها، جناحهای سیاسی، دستهجات و حتی افرادی از مردم، اگر ابهامی، سؤالی، انتقادی و اعتراضی دارند، نه قرآن و پرچم سوزاندن ... از همینجا اعلام آمادگی میکند که با آنها گفتوگو کند.!». از خامنه ای تا هر سه قوه به غلط کردن افتاده اند، اما مگر میشود چند دهه زندگی اکثریت جامعه را به گرو گرفت، آپارتاید جنسی، ملی، مذهبی و نژادی اعمال کرد، شکنجه و تیره باران کرد و به این سادگی جامعه از شما اختاپوسان تاریخ بگذرد.
عبدالستار دوشوکی: موج سواری فرصت طلبانه بیگانه بر روی دریای خون جوانان ایرانی
با توجه به وجود دهها سازمان و نهاد شناخته شده مدافع حقوق بشر ایرانی و شخصیت های معروف مدافع حقوق بشری, از برنده جایزه صلح نوبل گرفته تا سفیر سابق در سازمان ملل؛ از پرفسور دانشگاه در نروژ گرفته تا پزشک در اتریش؛ از کهنه کار حقوق بشری ساکن پاریس گرفته تا مسئولین بنیادهای حقوق بشری متعدد, سوال اساسی اینجاست که چه کس و یا کسانی با چه انگیزه ای توانستند همه این نهادها و شخصیت های معروف فعال حقوق بشری ایرانی را کنار بزنند و کمیته حقوق بشر پارلمان اروپا را متقاعد کنند تا یکی از کارمندان رسمی رسانه وابسته به عربستان (بر طبق ادعای روزنامه گاردین) را به عنوان نماینده نمادین یا سخنگوی حقوق بشری از طرف ملت ایران بپذیرند و پلاتفرم در اختیار او بگذارند (لینک ١), و سپس همه رسانه های وابسته به عربستان آن را پوشش دهند؟
بهروز سورن: کارگران هم در راهند! آیا جنبش جاری به رهبری نیاز دارد؟
بیست و پنج روزی که دنیا را تکان داد! همانطور که انتظار میرفت کارگران ایران نیز در راه پیوستن به امواج انقلابیون در صحن خیابانها, دانشگاهها و مدارس هستند. امروز خبر رسید که کارکنان پروژه ای پتروشیمی بوشهر عسلویه آغازگر اعتصابات کارگری همراه با شعار مرگ بر دیکتاتور و امسال سال خونه, سیدعلی سرنگونه بودند و در حین اعتراضات خود راه را نیز با قراردادن سنگ های بزرگ بستند.اعتصاب و تجمع قریب یک هزار نفر از کارگران نوید فراز بیشتر جنبشی است که علیرغم سرکوب وحشیانه رژیم اما خاموش نمیشود و با هر جنایت آنان شعله ورتر و گسترده تر میگردد.
ناصر بابامیری: پیروزی از آن ماست!
در هفته چهارم اعتراضات سراسری، در پی فراخوان دانشگاه ها و مدارس جهت پیوستن به اعتراضات خیابانی امروز ۱۶ مهر مدارس و دانشگاه های اکثر استانهای ایران دوباره به مصاف آمدند. رژیم متوحش زخم خورده ایران، از همان ساعات اولیه کمافی سابق با شلیک مستقیم حتی به ماشینهای در حال حرکت و عابرین، به جنگی تمام عیار و خونبار علیه مردم بپاخاسته دست زد، گلوله در برابر مشت و سنگ و سایر امکانات محدود. خیابان شمار زیادی از شهرهای ایران هنوز در تصرف جوانان پر شور است.
بهرام رحمانی: حکومت اسلامی ایران را باید بایکوت سیاسی کرد!
یکی از شعارهای سه دهه اخیر اپوزیسیون چپ و سوسیالیست ایرانی در خارج کشور، بایکوت سیاسی حکومت اسلامی ایران است. اکنون این شعار بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد.اکنون بیش از هر زمان دیگری از حیات وحشیانه و ضدانسانی حکومت اسلامی ایران، زمینههای بایکوت سیاسی این حکومت تبهکار و مافیایی و آدمکش در سطح بینالمللی فراهم شده است.برای مثال، هماکنون 54 کشور عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، در بیانیهای خواستار توقف کاربرد زور توسط حکومت ایران علیه معترضان شدند. این بیانیه که با پیشنهاد اسپانیا و شیلی مطرح شده ضمن محکومیت قتل مهسا امینی، از حکومت اسلامی خواسته که خشونت علیه زنان را متوقف کند.
هادی میتروی: مبارزه طبقاتی، خیزش توده ای و بروز موقعیت انقلابی
خیزش توده ای اخیر که با قتل ژینا در اسارت «گشت ارشاد» آغاز گردید و متعاقب آن هیجانات ناشی از این قتل مظلومانه، نشان می دهد که «روشنفکران» ایرانی درکی روشن از مقولات «مبارزه طبقاتی، خیزش توده ای و بروز موقعیت انقلابی» و ارتباط این مقولات اجتماعی با یکدیگر ندارند!برای روشنتر شدن درک نویسنده از معضل کنونی، گذری به مقولات فوق و تعریف هریک از این مقولات ضروری می نماید. تعریف مقولات فوق کمک به درک تفاوت ها و ارتباطات این مقولات سه گانه با یکدیگر خواهد کرد.
جمیل نظرگاهی: آتشفشان اعتراضات اجتماعی برای آزادی و برابری
نزدیک به سه هفته است که سراسر ایران تبدیل به یک آتشفشان عظیمی شده است، خروش و غلیان آتشفشان اعتراضات اجتماعی انسانهای آزادیخواه و برابری طلب، که ۴۳ سال است دیکتاتوری جمهوری اسلامی به عناوین مختلف سعی در سرکوب و خفه کردن صدای آنها را دارد. صدای زنان مبارزی است که به کمترین آزادی و برابری زن و مرد از لحاظ مدنی، حقوقی ،سیاسی و اقتصادی و لغو قوانین مرد سالارانه و کهنه پرستانه و آپارتاید جنسی راضی نخواهند شد.
محسن ابراهیمی: بزرگترین انقلاب قرن ۲۱ در ایران آغاز شده است!
"ما هیچ چیز نمیخواهیم؛ ما هیچ خواستهای نداریم. ما میگیریم. ما فقط تصرف میکنیم."(یکی از معروفترین دیوارنوشتههای مه ۶۸)
جرقه انقلاب: قتل حکومتی دختری ۲۲ ساله به نام مهسا بر سر حجاب جرقه انقلاب جاری را زد. دختری که اتفاقا اسم خانگیش ژینا ( زندگی) بود. قتل یک "زندگی" جرقه آغاز آنقلابی بزرگ برای پایان دادن به زندگی یک حکومت مرگ آفرین، پایان دادن به زندگی هیولای اسلام سیاسی شده است.
محمد فتاحی: ملزومات پیروزی جنبش امروز
پاسخ یک سوال: در بطن خروش نبردهای خیابانی امروز، سوال در مورد شرط پیروزی، مهم ترین سوال در مقابل این سومین انقلاب ایران است. اگر از حاشیه ها بگذریم دو راهکار متفاوت برای پیروزی روی میز سیاست در ایران امروز است؛ سیاست راست و سیاست چپ! سیاست راست که توسط مدیای پرقدرت و سخنگویان آن سرداده میشود، یک سیاست شناخته شده است؛ یک انقلاب نارنجی، و دست به دست شدن قدرت از بالای سر مردم، تمام آن سیاست است.
فواد عبداللهی: جنبش رهایی زن و خاستگاه جهانی آن!
برای نخستین بار جنبشی در ایران از پایین علیه کل ساختار حاکمیت میشورد که خاستگاه جهانی دارد و متحدین خود را نه در صفوف متخاصم دولتها و قدرتهای حاکم بر جهان، بلکه در اردوی طبقه کارگر و بشریت متمدن جستجو میکند. جنبش رهایی زن در ایران که به دنبال قتل مهسا امینی زبانه کشیده و تا الان پوزه حاکمیت ارتجاع اسلامی و قوانین زنستیز آن را به خاک مالیده است، در اولین گام خود بخشهای وسیعی از زنان و مردان آزادیخواه را در سراسر ایران، دست در دست هم به حرکت درآورد و انقلابی برای سوسیالیسم که در آن زن و مرد بعنوان دو انسان کاملا برابر و رها از انقیاد اقتصادی باشند را گامها به تحقق آن نزدیک کرد.
مظفر محمدی: عمق نفرت مردم از یک دیکتاتور "یاوه گویی های خامنه ای"
ببینید! به نظر من باید از حرفا هی قدیمی و رسوای خامنه ای بگذریم که هر اعتراضی در ایران کار امریکا و اسراییله و ادعایی تکراری و شرم آوره. هذیانی که حتی اطرافیان خودش را هم قانع نمیکنه. اطرافیانش که شش کلاس سواد هم نداشته باشن و یک ذره شعور داشته باشن می فهمن که این ادعایی مزخرفه. نیروهای سرکوبش شبانه روز می شنوند و می بینند. می بینند که شعار و خواست توده های مردم از زن و دختر و دانش اموز و دانشجو و کارگر و زحمتکش هر لحظه مثل پتکی بر سرشان وارد می آید.
مهران زنگنه: زن، آزادی، زندگی در اثر هنری
در جستجوی جذابیت یک تابلو! نگاهی به کار ناصر قاضی زاده: تذکر: عکس/تابلو بدون توضیحی به دستم رسید. تابلو گویا نامی ندارد، اما امضاء قاضیزاده در پای آن دیده میشود. در این نوشته به اعتراضات جاری که عنوان نوشته از یکی از شعارهای آن گرفته شده است، به طور مستقیم پرداخته نخواهد شد. بواسطهی اهمیت اعتراضات در جای دیگر به آنان پرداخته خواهد شد. تابلو (یا عکس) دو جزء فینفسه روزمره دارد. یک اسلحه و یک مادر که فرزندش را شیر میدهد. این دو جزء در کنار یکدیگر نقاشی شدهاند و یک «واقعه» را نمایش میگذارند. واقعه نیز اگر چه برای ایرانیان روزمره نیست، اما پیوندهای بسیار به زندگی روزمرهی یک زن-سرباز دارد. آنچه شاید در ایران، و فقط در ایران مردسالارانه که زنان از برخی از حوزههای کار کنار گذاشته شدهاند، روزمره نیست، در مقیاس جهانی امری روزمره است.
امیر پیام: قیام شکوهمند ژینا، استیصال نظام، و نقش طبقه کارگر
یادداشت های جنبش کارگری: قیامی که از 26 شهریور 1401 در اعتراض به قتل حکومتی مهسا ( ژینا) امینی در اسارت گشت ارشاد آغاز شد و از همان آغاز برعلیه کلیت ارتجاع اسلامی حاکم با سرعت به سراسر ایران زبانه کشید، اگر با تداوم خود به انقلابی تمام عیار و سرنگونی جمهوری اسلامی منجر نشود، قطعا حلقه ای تعیین کننده در به سرانجام رساندن این انقلاب است. انقلابی که برای سرنگونی استبداد مانند همه موارد تاریخی و در ایران نیز ابتدا همگانی است و همه بخش های جامعه را که به نحوی تحت ستم استبداد قرار دارند در بر می گیرد.