(بخش پایانی سخنان رحمان حسین زاده در سمینار لندن به تاریخ چهاردهم ژانویه ٢٠٢٣) با درود به مردم مبارز، به زنان پیشکسوت خیزش انقلابی چهارماهه اخیر، نسل جوان پرشور و مبتکر، کارگران و آزادیخواهان، و شما حضار و بینندگان و شنوندگان این سمینار. فرصت محدود است و من هم به طور فشرده نکاتی را طرح میکنم.

 از زمان آغاز انقلاب نوین مردم ایران، به‌دنبال قتل «مهسا امینی» در تهران توسط گشت ارشاد جمهوری اسلامی و سر دادن شعار «ژن، ژیان، ئازادی» در مراسم خاک‌سپاری این دختر عزیز در شهر سقز، رضا پهلوی و حامیانش و هم‌چنین سران و مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی، هم‌چنان بر طبل «تجزیه‌طلبی» می‌کوبند. رضا پهلوی، در هر گفت‌و‌‌گوی خود، تاکید می‌کند که خط قرمز من «تمامیت ارضی» ایران است! اما روشن نیست که خطاب رضا پهلوی چه کسی و چه جریانی است؟

رادیکالیسم مردم، بویژه در چهار ماه گذشته، غیرقابل انکار و مشهود است اما معضلات اپوزیسیون راست و "غیرمردمی" آن، که در سطح تبلیغات بسیار اکتیو، "میلیتانت" و فعال است، به همان اندازه آشکار نیست. برای نشان دادن واقعیت معضلات اپوزیسیون راست، نگاهی گذرا به رادیکالیسم مردمی که تنها ظرف چهار ماه گذشته شکل گرفته است و تاثیرات آن بر اپوزیسیون راست، ضروری است!  چهار ماه از خیزش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی میگذرد. خیزشی که در هر طپش خود، نه فقط گسترده تر و وسیعتر که خودآگاه تر، هوشیارتر و رادیکالتر شده و با ایجاد فضایی انقلابی، صف اپوزیسیون راست را هم مواج کرد و به تقلاهایی "غیرمعمول" انداخت.

شرایط کنونی ایران در یک برش تاریخی سهمگینی قرار دارد. همه ما ایرانی‌ها پس از سالیان سال اگرچه شعار اتحاد را سر می‌دهیم، ولی با کمال تاسف باید بپذیریم که ما ملت ایران هنوز به “درک اتحاد” نه تنها نرسیده ایم، بلکه در مواردی در صدد تخریب اتحاد ملی به هر بهانه ای هستیم. چطور و چگونه ما مردم می‌توانیم در جهت درست تاریخ قرار بگیریم، بدون اینکه در صدد خدشه وارد کردن بر یکدیگر باشیم و ورق زرینی بر کتاب تاریخ بیفزائیم تا این که آیندگان از ما به نیکی یاد کنند؟!

 درپی صدوراحکام جنایتکارانه اعدام توسط حکومت اوباش اسلامی باهدف سرکوب ومرعوب نمودن خیزش جاری رهبران وفعالین میدانی مبارزه عده ای ازمترسکان ودلالان حرفه ای تحت عنوان نماینده ووکیل ومکلا ورهبران دول اروپایی که درکارنامه سیاه خود سابقه 43 سال همراهی و مماشات وحمایت ازحکومت اوباش اسلامی رادرآستین دارند دراقدامی نمادین وریاکارانه با قصد لوث نمودن مبارزات وخیزش جاری ظاهراکفالت محکومین به اعدام رابرعهده گرفتند.

دوران ولایت و وکالت و قیمومت و چوپانی در سپهر سیاسی نه تنها کشور ما که در جهان بسر رسیده است. هر جا از آزادی و دمکراسی گفتگوست تنها زمزمه آراء مردمی و انتخابات آزاد است. سناریو وکالت گرفتن از مردم از سوی رضا پهلوی تنها میتواند به موجود بودن یک ناگفته اشاره داشته باشد که ایشان بدنبال تحمیق اطرافیان خود و مردم و تحمیل رهبری خود است آنهم از نوع بشدت غیردمکراتیک آن. با طرح ائتلاف شروع میکند و در عمل دنبال وکالت گرفتن از هواداران خود و متوهمین و ذینفع های پیرامونی خود است و برای آنها که مویی در سیاست سپید کرده اند کاملا پیامدهای آن روشن است.

در کنار”وکالت”دادن لیستی از هنرپیشه ها، خوانندگان قدیم درباری، ورشکستگان سیاسی و شونیست به رضاپهلوی، لازم میدانیم به بخشی از جرائم قابل پیگرد و همچنین به گوشه های از نقش منفی و ضد انقلابی رضا پهلوی که در هر دو نظام سلطنتی و اسلامی مرتکب شده و ایفا نموده اند،که در واقع میبایست تا بحال محاکمه میشد نه به او سمت و اعتبار هرگز نداشته مبنی بر “وکالت دادن” به او داده شود،بطوراختصار بر میشماریم و امیدوار هستیم وسیعا این نوشته در دسترس جامعه قرار بگیرد:

گفته می شود تعدادی آدم بدون اختیار افسار سرنوشت خود را تحت نام "وکالت سیاسی" به شازده رضا پهلوی سپرده اند. من نه قصد سرزنش دارم و نه نصیحت. اما می گویم، در جای بد تاریخ ایستادید.  بی اختیاری و سرسپردگی سندرومی است که از نظام های توتالیتر فئودالی و عشیره ای و شاهی و مذهبی به مردمانی بی اختیار و اراده به ارث رسیده است. این یک بیماری است. بیماری شخصیتی. این که انسان هایی نه در نظام برده داری و فئودالی بلکه در پیشرفته ترین دوران تاریخ بشریت اختیار و اراده سیاسی اش را به کسی بفروشد، باید بحالش گریست.

 پس از دور اول و دوم تلاش در میانه‌ی خیزش انقلابی و خونبار مردم ایران در بین لابی‌های قدرت در غرب برای شکل‌دهی به آلترناتیوی سیاسی از بالای سر آنان، که از فرانسه آغاز و با توئیتهای مشترک و برجسته‌سازی توئیت کننده‌ها به عنوان شاخص‌ترین چهره‌های اپوزوسیون!! جمهوری اسلامی ادامه پیدا کرد اینک دور سوم این تلاش‌ها با بیعت‌گیری برای رضا پهلوی از میان ورزشکاران و هنرمندان و ... شروع شده است.

 رضا پهلوی، در مصاحبه با تلویزیون من و تو، اعلام کرد که " تمامیت ارضی" خط قرمز اوست! این همان شاهزاده لیبرال، متین و دمکرات بود که تا مرز همکاری با جریانات فدرالیست رفت.  سوال این است که چه اتفاقی موجب شده تا به جای هزار و یک مسئله سیاسی در جامعه امروز، ایشان نگران تمامیت ارضی است؟ آیا برای مرزهای کشور خطر بلقوه ای پدیدار شده است؟ آیا شرایط کشور به سوی سناریوی سیاه و خطر تجزیه رفته است؟ آیا یک نیروی سیاسی خطرناک برای خاک ایران متولد شده است؟ آیا ناسیونالیست های کرد ادعای متفاوت از همیشه را داشته اند؟

بهرام رحمانی: پنجمین دادگاه استیفاف حمید نوری‌(عباسی)، دادیار سابق جمهوری اسلامی در زندان گوهردشت و نقش او در کشتار دسته‌جمعی زندانیان سیاسی در سال 1367، امروز پنج‌شنبه 19 ژانویه 2023-29 دی 1401، در استکهلم ادامه یافت. جلسه امروز به ارائه توضیحات وکیلان مشاور اختصاص داشت و گیتا هدینگ وایبری و کنت لوییس، وکلای شماری از شاهدان و شاکیان وابسته به سازمان مجاهدین خلق در آن صحبت کردند.

پارلمان اروپا قطعنامه قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروهای تروریستی را تصویب کرد. و بر توقف اعدامها در ایران تاکید نمود.  سپاه پاسداران سازمان نظامی تحت فرماندهی خمینی و خامنه ای در خدمت سرکوب خونین اعتراضات مردمی است. بر کسی پوشیده نیست که سپاه پاسداران بازوی سرکوب حکومت اسلامی است. سپاه پاسداران از جایگاه "دولت با تفنگ" برای سرکوب انقلاب زن زندگی آزادی با طرح های تهاجمی، به تجمع های اعتراضی حمله میکند و با بکارگیری باتوم، تفنگ ساچمه ای و سلاحهای جنگی به بازوی اصلی سرکوب در خدمت خامنه ای و حفظ نظام شناخته میشود.

مصاحبه اخیر رضا پهلوی، در تلویزیون من و تو قرار است نکات محوری دار و دسته در تبعید ایشان را دیکته کند، سران و مقامات جمهوری اسلامی "بشنوند" و مردم هم مرعوب شوند.  مسیر مبارزه با جمهوری اسلامی و سرنگونی کردن آن از نظر شاه زاده همان دست به دست شدن دولت از سران رژیم به شاه زاده و دلقک سلبریتی های همراهش است.  مبارزه مردم، جنبش های سیاسی و مبارزاتی طبقه کارگر و دیگر کارکنان زحمتکش در نزد شاه زاده ی نره شیر نشان، برده گانی است که با آلوده شدن فضا از طرف دولت ها و قدرت های میدیایی، تماما مسموم و سپس مطیع شوند.

یکی از دغدغه های مهم و اصلی نسل جوان در ایران بی آیندگی است. امروزه نه تنها در طیف گسترده دانشجویی که در میان نوجوانان و جوانان حاضر در جنبش خیابانی بوضوح مشاهده میشود که جدی نگرفتن آنها و بی برنامگی نظام برای آینده این نسل در سایه غارت و چپاول نجومی منابع ملی و انسانی کشور, چالشی بزرگ است.حضور گسترده نوجوانان در جنبش زن زندگی آزادی نشاندهنده اضطراب آنها از آینده خود و همچنین واکنش به بی اعتنایی مسئولان نظام است که میانگین سنی آنها شاید هفتاد باشد و اساسا درکی از ذهنیت ها,خواستها, نیازها و آرزوهای بحق و طبیعی آنها ندارند.

نوشته زیر با نگاهی به پیشینه رویکردهای مختلف به جنبش دادخواهی، به رویکردِ کنونی حامد اسماعیلیون و همکارانش در پیگیری پرونده‌ی پرواز ۷۵۲ هواپیمایی اوکراین می‌پردازد. تلاش شبکه شناخته شده‌ای از افراد و لابیگران به همراه اسماعیلیون، بیشتر به یک تئاتر جمعی شباهت یافته که یکی می‌گوید و بازیگر دیگری تائید می‌کند. آن‌ها و پشتیبانان رسانه‌ای‌شان، با این تئاتر برای مخاطبی که فقط مجذوب چنین صحنه تئاتری شده، فضایی فکری، اجتماعی و سیاسی را می‌سازند که در آن فضای وهم‌آلود، جنگ افروزی، دعوت دولت‌ها به دخالت در امور جنبش دادخواهی و فراتر ازآن کل جنبش انقلابی ایران، امری بدیهی و مورد در خواست „مردم“ ایران جلوه داده می‌شود.