کودک خردسال گریه میکند و بیتاب است؛ طبیعی هم هست. نیمی از عمر کوتاهش از اسهال رنج برده است. بدنش کمآب شده و بسیار ضعیف است. لولهای زرد به دست کوچک چپش وصل است که غذای مایع را به پیکر نحیف او میرساند.
پس از چندین مراجعه اضطراری متوالی، پزشکان تصمیم گرفتند خالد را بستری کنند. او برای تقریباً یک هفته از طریق لوله تغذیه شد، سپس مکملها و شیر در بطری دریافت کرد که هر سه ساعت یا بیشتر توزیع میشود. مادرش میگوید این مقدار کافی نیست.
«ایکاش هر یک ساعت یک بار میدادند.» با بیتابی منتظر میماند… اما خودشان هم کمبود دارند. «بسته بودن مرز ما را نابود کرده است.»
هرچه بیشتر در بیمارستان بمانند، احتمال بهبودی خالد بیشتر است. اما عبدالعال برای دیگر فرزندانش، که در چادری بدون غذا و با دیگهای خالی هستند، نگران است. محاصره غزه وارد سومین ماه خود شده—طولانیترین دوره از زمان آغاز جنگ.
سوءتغذیهی شدید کودکان بهشدت رو به افزایش است
آسوشیتدپرس می نویسد: بیمارستانها با سختی سرپا ماندهاند، و تمرکزشان بر زخمیهای حملات گسترده است. انبارهای سازمان ملل خالی شده، بازارها تهیاند، و آنچه باقی مانده، با قیمتهایی غیرقابل پرداخت عرضه میشود. سازمان ملل اعلام کرده بیش از ۸۰ درصد جمعیت غزه به کمکهای بشردوستانه وابستهاند.
آشپزخانههای عمومی تعطیل شدهاند. زمینهای کشاورزی در دسترس نیست. نانواییها بستهاند. توزیع آب تقریباً متوقف شده چون سوختی وجود ندارد. کودکان گرسنه، در صفهای شلوغ، برای دریافت غذا با یکدیگر درگیر میشوند. حتی انبارهای باقیمانده نیز غارت شدهاند.
این طولانیترین محاصره غزه، اعتراضات جهانی بسیاری را برانگیخته، اما اسرائیل بی اعتنا به همه ی اعتراضات مرزها را همچنان بسته نگاه داشته است. جهان اسرائیل را به استفاده از گرسنگی بهعنوان ابزار جنگ متهم میکند. ساکنان و امدادگران هشدار میدهند سوءتغذیه شدید میان کودکان به مرز انفجاری رسیده است.
مایکل رایان، مدیر اجرایی وضعیتهای اضطراری در سازمان جهانی بهداشت، در ژنو می گوید: «ما در حال نابودی بدن و ذهن کودکان غزه هستیم. اگر اقدامی نکنیم، در جنایتی که پیش چشممان رخ میدهد شریک هستیم. کودکان نباید تاوان آن را بدهند.»
اسرائیل از ۲ مارس محاصره را آغاز کرد و در ۱۸ مارس، با ازسرگیری عملیات نظامی، آتشبس دوماهه را شکست و آن را اقدامی ضروری برای فشار به حماس جهت آزادی گروگانها دانست. به گفته مقامات اسرائیلی، تا پیش از پایان آتشبس، ۵۹ گروگان همچنان در غزه بودند که ۲۴ نفرشان زنده بودند.
اسرائیل بهطور رسمی به اتهام استفاده از گرسنگی بهعنوان سلاح جنگ پاسخ نداده، اما قبلاً گفته بود غزه پس از افزایش کمکها در دوره آتشبس، ذخایر کافی دارد و حماس را متهم کرده که کمکها را منحرف میکند. سازمان ملل این ادعا را رد کرده و میگوید توزیع کمکها بهطور سختگیرانه نظارت میشود.
مادری که میخواهد به فرزندش کمک کند، اما نمیتواند
خالد از دوماهگی از سوءتغذیه رنج میبرد. مادرش با مراجعه به مراکز تغذیه و دریافت مکملها، تا حدی وضعیت را کنترل کرده بود. اما در هفت ماه گذشته، شاهد تحلیل رفتن تدریجی پسرش بوده. خودش نیز دچار سوءتغذیه است و ماههاست پروتئینی مصرف نکرده.
او پس از بارداری دشوار و دو روز زایمان سخت، خالد را به دنیا آورد که تنها ۲ کیلوگرم وزن داشت. مادرش شروع به شیردادن به او کرد، اما با کمبود کلسیم، دندانهایش را از دست داد. او نمی تواند شیر کافی به فرزندش بدهد.
«برای شیردادن غذا لازم است، ولی من غذایی ندارم که به او بدهم.»
خالد چهار خواهر و برادر دیگر دارد، بین ۴ تا ۹ ساله. خانوادهشان از رفح آواره شدهاند و حالا در چادر کوچکی در مواسی خان یونس زندگی میکنند.
با ادامه محاصره، آنها به غذای توزیعی آشپزخانههای عمومی متکی شدهاند. در چادر نمیتوان پختوپز کرد؛ نه گازی هست و نه چوب یا پلاستیکی برای سوزاندن.
فرزندان دیگر، احمد ۷ ساله و ماریا ۴ ساله، علائم سوءتغذیه نشان میدهند. احمد تنها ۸ کیلو وزن دارد و استخوانهایش از پوست بیرون زده. به مراکز تغذیه مراجعه نمیکند چون فقط کودکان زیر ۶ سال را میپذیرند. ماریا نیز وزن کم کرده، اما ترازویی برای اندازهگیری وجود ندارد.
«بچههام آنقدر ضعیف شدهاند که شبیه جوجهاند.»
مراکز تغذیه در سراسر غزه تعطیل میشوند
از ۲ مارس، آژانسهای سازمان ملل افزایش سوءتغذیه حاد در کودکان را ثبت کردهاند. ایمنی ضعیف، بیماریهای مکرر، کاهش وزن و عضله، بیرونزدگی استخوان و شکم و ریزش مو از علائم رایج است.
یونیسف اعلام کرده از ابتدای سال بیش از ۹۰۰۰ کودک در غزه بهدلیل سوءتغذیه حاد تحت درمان قرار گرفتهاند. در ماه مارس ۳۶۰۰ مورد گزارش شده، یعنی ۸۰ درصد بیشتر از فوریه.
مکملها و بیسکویتهای پیشگیریکننده از سوءتغذیه تمام شدهاند. غذاهای درمانی نیز در حال اتماماند. والدین، درمان را بین فرزندان تقسیم میکنند که کارایی آن را از بین میبرد.
تقریباً نیمی از ۲۰۰ مرکز تغذیه غزه بهدلیل بمباران و جابهجایی تعطیل شدهاند. در همین حال، کمکها پشت مرزها ماندهاند و اجازه ورود ندارند.
یونیسف هشدار داده: «کاملاً روشن است که با افزایش موارد ضعف شدید جسمی، کودکان بیشتری به دلایل قابل پیشگیری جان خواهند باخت.»
نظام درمانی از هم پاشیده است
پیش از جنگ، صدها کودک در غزه برای بیماریهای مادرزادی یا ژنتیکی تحت درمان بودند. اما با اتمام داروها، فرمولها و مکملها، این سیستم فروپاشیده است.
دکتر احمد الفرح، رئیس بخش اطفال بیمارستان ناصر میگوید: «صدها کودک دچار اختلالات شناختی خواهند شد. در واقع به مرگ محکوم شدهاند.»
«اسامه رقب» ۵ ساله به بیماری «فیبروز کیستیک» مبتلاست که از آغاز جنگ وخیمتر شده، چون گوشت، ماهی و قرصهای آنزیمی برای هضم غذا وجود ندارد. مادرش، «مونا»، میگوید او دچار اسهال مزمن و عفونتهای ریوی شده، استخوانهایش بیرون زده و نمیتواند حرکت کند یا حرف بزند.
«ما فقط عدس کنسروی میخوریم. اگر مرزها بسته بمانند، همان را هم از دست میدهیم.»
«رحمه القاضی»، مادر نوزادی بهنام «سما» با سندرم داون، میگوید دخترش طی هفت ماه تنها ۳۰۰ گرم اضافه کرده و چند بار با تب بستری شده است. خود او نیز دچار سوءتغذیه است و هنوز با عفونت زخم زایمان دستوپنجه نرم میکند. پزشکان از او میخواهند غذای بهتری بخورد تا شیر کافی تولید کند.
او پاهای لاغر دخترش را بلند میکند و میگوید: «باورم نمیشود این پای یک نوزاد ۷ ماهه باشد.»
ندای پدر: «در چادر نشستهایم و منتظر مرگیم»
فرزندان عبدالعال برای آوردن آب و ایستادن در صف غذا میروند چون او قادر به این کار نیست. برای رسیدن به آشپزخانه، باید از تپهای کوچک بالا بروند. فقط میتواند، پایین تپه منتظرشان بماند تا اگر افتادند، کمک کند.
غذا را برای چند وعده و چند روز تقسیم میکنند. اگر چیزی گیرشان نیاید، کنسرو لوبیا تقسیم میشود. عبدالعال معمولاً سهم خودش را به بچهها میدهد. «بچههام شایستهترند.»
همسرش، عمار، بهدلیل بیماری قلبی نمیتواند کمک کند. میگوید: «ما بزرگترها هم بهدلیل نبود غذای سالم توان حرکت نداریم. فقط در چادرها نشستهایم، منتظر مرگ.»
بچهها برای گوجه سرخکرده یا سیبزمینی پخته التماس میکنند. اما این اقلام یا پیدا نمیشود یا بسیار گراناند. یک کیلو از هرکدام حدود ۲۱ دلار قیمت دارد. یک بیسکویت دو دلار. یک قوطی ماهی ساردین حدود ۱۰ دلار—یک ثروت.
عبدالعال میگوید: «اگر همین وضع ادامه یابد، دو سال دیگر پسرم نمیتواند راه برود.»
او روز جمعه خالد را برای چند ساعت از بیمارستان بیرون آورد تا خانوادهاش را ببیند. دور قوطی سرد لوبیا جمع شدند. میگوید آرزو دارد بتواند داروی بیمارستان را با خود به چادر ببرد تا کنار خانوادهاش باشد.
«قبل از زایمان و بعد از زایمان، از بیغذایی خستهام. ما دیگر نمیتوانیم زندگی کنیم.»