77 منتخب سایت

حاکمیت اسلامی، سازش با قدرت‌های امپریالیستی و...

احزاب و نهادهای سیاسی

تلاش برای مهار جنبش انقلابی مردم | اول ـ  ارزیابی از وضعیت جنبش کارگری: اردیبهشت ماه برای جنبش کارگری، بویژه بر متن جایگاه اول ماه مه، روز جهانی کارگر، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

از این رو نگاهی به دستاوردهای جنبش کارگری در فاصلۀ اول ماه مه سال پیش و امسال، می تواند برای پیشروی این جنبش بر متن جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» از اهمیت ویژه ای برخوردار باشد. در بررسی دستاوردهای جنبش کارگری باید توجه داشته باشیم که بخش صنعتی جنبش کارگری ایران در متن فروپاشی اقتصادی، تعطیلی شصت درصد واحدهای تولیدی، رکود تورمی، سرکوب خشن فاشیستی و فشار هدفمند و مستمر نئولیبرالیسم هار، به مبارزات خود ادامه داده است. از این رو می توان گفت که مبارزات صنفی، اقتصادی و مطالباتی بخش تولیدی، صنعتی و بخش خدمات در سخت ترین شرایط و بر متن سرکوب خشن و وجود ارتش گسترده  بیکاران و ذخیره نیروی کار به پیش رفته است. روشن است این مبارزات که برای مقابله با تعرض لجام گسیخته و همه جانبه رژیم صورت می گیرد، خصلت مقاومت و دفاعی دارد. اما علیرغم فشارهای سنگین سیاسی و معیشتی، مبارزات بخش های گوناگون جنبش کارگری در یک سال گذشته به لحاظ تعداد، افزایش چشمگیری داشته است.  نگاهی به مبارزات کارگران بخش نفت، گاز و پتروشیمی، صنایع ساختمانی، پرستاران و بازنشستگان، این وضعیت را به روشنی بیان می کند. اما علیرغم این وضعیت به شدت نابرابر و سخت، جنبش کارگری دستاوردهای قابل اتکائی داشته که لازم است به آنها توجه شود؛

۱ـ رشد و گسترش سازمانیابی در میان بخش های گوناگون جنبش کارگری مهمترین دستاورد جنبش طبقاتی است. این امر در میان معلمان به شکل درخشانی به پیش می رود. در میان پرستاران، عنصر سازمانیابی با روندی قابل رویت در حال پیشروی است. در دیگر بخش های جنبش کارگری نیز نطفه های قابل اتکایی از سازمانیابی شکل گرفته و قوام یافته است. از این رو می توان سازمانیابی بر متن مبارزات تدافعی را مهمترین دستاورد جنبش کارگری ایران در سال گذشته به حساب آورد. همین یک دستاورد بسیار مهم، زمینه پیروزی های بعدی را فراهم خواهد آورد. هر چند این جنبش به علت توازن قوا در شرایط حاضر، بر متن فروپاشی اقتصادی، در رسیدن به خواست های صنفی، دستاوردهای مطالباتی ملموسی نداشته است، اما تردیدی در این حقیقت غیرقابل انکار نیست که هم زمان با سازمانیابی بخش های گوناگون کارگری، جریانات سازمانیافته، بر استقلال خود از جناح های حکومتی  تاکید کرده اند و از زیر نفوذ و تاثیرگذاری جریانات قیم مآب خارج شده اند، بر زمین سفت واقعیت های داخل کشور استوار مانده  و سرنوشت تشکل های خویش را خود در دست گرفته اند.

۲ـ عنصر همگرائی میان بخش های جنبش کارگری بسیار امید بخش است. همگرائی میان معلمان، پرستاران، کارگران حمل و نقل، کارگران بخش های تولیدی و صنعتی و جنبش گسترده بازنشستگان بخش های گوناگون، روز به روز گسترده تر و عمیق تر می شود. این همگرائی ها را می توان در حمایت های متقابل، در تظاهرات و گردهم آیی های مشترک میان بازنشستگان بخش های گوناگون و شاغلان، در اطلاعیه های حمایتی، در اعلامیه های مشترک و در برگزاری مراسم گرامی داشت از زندانیان و خانواده های شان به روشنی دید. در یک کلام، بخش های مختلف جنبش اعماق، شاخه های هم سوی خود را یافته و در آغوش گرفته است. این همگرائی بر متن سرکوب خشن فاشیستی علیه فعالان صنفی بخش های گوناگون، نشانۀ شجاعت، جسارت و قدرت درونی این جبنش های متحد و همگراست.

۳ـ فرموله کردن خواست های روشن از دیگر دستاوردهای این جنبش است. جنبش کارگری در بخش های گوناگون خود توانسته است خواست های خود را تاحدی به روشنی فرموله کند، به سطح خواست های سراسری برساند و نشان دهد که برآورده شدن این خواست ها نه با اقدامات اقتصادی بلکه با یک اقدام هماهنگ سیاسی امکان پذیر است. شعار «نه مجلس، نه دولت، نیستند به فکر ملت» را می توان عصاره این تلاش هماهنگ دانست. از این رو تدوین خواست های روشن از سوی بخش های گوناگون جنبش کارگری یکی از دستاوردهای بسیار روشن این جنبش است. خواست هایی همچون آموزش، بهداشت و درمان رایگان، تامین اجتماعی فراگیر، امنیت شغلی، مسکن قابل زیست و قابل پرداخت، برچیده شدن شرکت های پیمانی، تدوین قانون کار با مشارکت تشکل های مستقل کارگری، تضمین ایمنی کار، پرداخت به موقع دستمزد، افزایش دستمزدها بر اساس سبد هزینه ها، خواست هایی است که به صورت مرتب در مبارزات کارگری طرح و تبلیغ می شود.  بیان بخشی از این خواست های روشن در سخنان رهبر رژیم و درخواست از مقامات اجرایی برای حل آنها، نشان می دهد که راس هرم قدرت، پیام پائین را شنیده، از گسترش آن ترسیده و برای جلوگیری از پیشروی و انفجار اجتماعی در حال برنامه ریزی است. علی خامنه ای در دیدار خود با کارگران گزین شده توسط نهادهای امنیتی در شنبه بیستم اردیبهشت ماه  به مناسبت “هفته کار و کارگر” نشان داد که حاکمیت تا چه حد نسبت به جنبش مطالباتی و اعتراضات کارگری و گردش به چپ اعماق جامعه نگران شده است. او در این دیدار بر محورهایی همچون “امنیت شغلی” ، “ایمنی محیط کار”، “مهارت‌افزایی”، “شریک کردن کارگران در سود تولید” ، “حمایت از تولیدات داخلی” و “راه اندازی واحدهای تعطیل شده” تاکید کرد. اما در میان سخنان او تاکید آشکار بر نقش کمونیست ها و جریانات مارکسیستی در محیط های کار نشان داد که از حرکت های کارگری بشدت نگران است. او حرکت های کارگری را محکوم کرد و گفت: “تلاش‌های جریان‌های کمونیستی برای تعطیلی و فلج کردن تولید در ابتدای انقلاب، امروز هم با همان انگیزه‌ها وجود دارد اما هم آن روز و هم امروز، کارگران ما در مقابل آنها ایستاده و با مشت محکم به دهان آن ها کوبیده‌اند.” او در جایی دیگر از سخنانش با تاکید بر ضرورت همکاری و همگرائی کارگران با کارفریان و تاکید بر سازش طبقاتی می گوید:” در فلسفه مارکسیستی، محیط کار و زندگی، محیط تضاد و دشمنی است و کارگر باید با صاحب کارخانه دشمن باشد که با این فکر غلط سال های طولانی خود و دنیا را معطل کردند. اما اسلام، محیط کار و زندگی را محیط ائتلاف و همکاری و هم‌افزایی می‌داند. بنابراین در محیط کار هر دو طرف باید صمیمانه به پیشرفت کار کمک کنند.” روشن است که یکی از هدف های رهبر رژیم در نسبت دادن مبارزات کارگران به کمونیست ها، تسهیل سرکوب فعالان کارگری از سوی نهادهای امنیتی سرکوبگر رژیم است.

۴ـ همبستگی با دیگر بخش های جنبش انقلابی مردم، یکی دیگر از دستاوردهای جنبش مطالباتی ـ طبقاتی کارگری است. واقعیت این است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» با رهبری شجاعانه زنان، “خاکریز حجاب” را فتح کرده، چهره شهرها را دگرگون ساخته، ساختارهای خانواده ها را تغییر داده و با سرعت بالائی به سمت اعماق در حرکت است. وزن زنان پائین جامعه از جمله زنان خانه دار، معلم، پرستار و زنان محلات فقیر نشین و حاشیه شهرها در این جنبش، آن را از جنبشی برای “آزادی پوشش” به جنبشی درمسیر”رفع تبعیض های گوناگون” و “مبارزه علیه استثمار و بهره کشی” و حق شهروندی برابر و حاکمیت مردم رهنمون ساخته است. از این رو پیوند جنبش های آزادیخواهانه ضد تبعیض با جنبش مطالباتی ـ طبقاتی کارگری توانسته است قدرت این جنبش را گسترده تر سازد، به قوام آن بیافزاید و بر تداوم آن تاکید کند. وحشت حاکمیت و همه مرتجعان از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در همین نکته نهفته است. این جنبشی است از اعماق جامعه با خواست های بسیار روشن دمکراتیک، سکولار، مترقی و ضد سرمایه داری. وزن قابل تحسین جنبش مطالباتی ـ طبقاتی در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»، این جنبش را از جنبشی برای براندازای ضربتی و گاه به نفع جریانات موج سوار به جنبشی در جنگی فرسایشی  با هدف تدوین برنامه های روشن و چشم انداز دقیق و شکل دهی به نهاد های قدرت مردمی از پائین مبدل ساخته است. خشم همه نیروهای موج سوار از این جنبش را باید در همین نکته دید.

دوم ـ مبارزه  معلمان در زیر سرکوب، علیه کالائی سازی آموزش

در میان جنبش کارگری، معلمان به عنوان مهمترین بخش این جنبش، مبارزات گسترده ای برای تحقق خواست محوری آموزش رایگان و برای کمک به رشد و گسترش جنبش مطالباتی انجام داده اند. واقعیت این است که حاکمیت جمهوری اسلامی با کالائی سازی آموزش، ضربات سنگینی بر آموزش عمومی کشور زده است. این تلاش باعث شده تا تعداد دانش آموزان خارج شده از چرخه تحصیل به شدت افزایش یابد و امکان فرزندان کارگران و زحمتکشان در راهیابی به دانشگاه و تحصیلات عالی به شدت کاهش یابد. بر پایه آخرین آمار قبولی دانشگاه ها امسال، مدارس تیزهوشان  ۷۲.۵ درصد قبولی، مدارس غیر انتفاعی  ۲۲.۵ درصد قبولی ، مدارس دولتی  ۲.۵ درصد قبولی و  مدارس نمونه دولتی  ۲.۵ درصد قبولی را داشته اند. آین آمار نشان دهنده آن است که فرزندان کارگران و زحمتکشان از دایره آموزش عالی به بیرون پرتاب شده اند.  بر بستر سیاست کالائی سازی آموزش، در هم شکستن تشکل های  معلمان و اتمیزه کردن این قشر کارگری نیز در دستور کار حاکمیت اسلامی قرار گرفته است. تا جایی که می توان گفت سه عامل تشکل‌زدایی، رشد بی‌ثبات کاری (معلمان پیمانی، معلمان خرید خدمات و معلمان مدارس غیرانتفاعی) و ارزان‌سازی نیروی کاری آموزشی از عوامل اصلی هر چه بیشتر کالایی‌سازی نیروی کاردر بخش آموزش است. بر پایه ارزیابی های جامعه شناسان، شمار معلمان خرید خدمتی از هشت هزار نفر در سال ۱۳۹۵ به ۲۷ هزار نفر رسیده است. ۲۰۰ هزار معلم در مدارس غیردولتی تدریس می‌کنند. حدود ۱۵ درصد معلمان پیمانی هستند. در این راستا رشد ۱۹۳ درصدی مدارس غیرانتفاعی، کاهش سرانه آموزش و نبود آموزش رایگان، نظام آموزش عمومی ایران را به کالایی لوکس که به تدریج از دسترس فقرا خارج شده، تبدیل کرده است. ۳۳ درصد جمعیت دانش‌آموزی در مدارس غیردولتی و خاص (تیزهوشان، نمونه، هیئت امنایی و شاهد) مشغول به تحصیل هستند و بقیه دانش‌آموزان که فرزندان فرودستان و طبقه کارگر هستند در مدارس دولتی عادی با کلاس‌های شلوغ، امکانات کم و کیفیت آموزشی پایین مشغول به تحصیل هستند. موضوعی که خود نشان‌دهده طبقاتی بودن آموزش عمومی در ایران است.

بر متن چنین وضعیت نگران کننده و عزم حاکمیت برای درهم شکستن مقاومت و مبارزه معلمان، جنبش سازمان یافته معلمان درجدال طولانی خود با حاکمیت فاشیستی، از یک سو در زیر فشارهای سنگین دستگاه سرکوب و از سوی دیگر مشکلات پیکار درازمدت و تاثیرات آن بر فعالان درون  جنبش قرار داشته و مانند هر جنبشی نیاز به بازسازی و انطباق خود در شرایط جدید دارد. تردیدی نیست که فعالان میدانی جنبش بهتر از هر کس دیگر بر این مشکلات اشراف داشته و قادر به راه یابی برای پاسخ به چالش های پیشارو  و نوسازی جنبشی هستند که نه یک دوی سرعت بلکه ماراتنی است که به قول آن ها استقامت، تفکر و سازمان‌یافتگی شرط پیروزی درآن است. با این حال در ارزیابی از وضعیت جنبش معلمان و تاثیرات مبارزات آنها و ویژگی های تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، ضرورت دارد بر نکات زیر تاکید شود؛

۱- تشکل های صنفی معلمان، نهاد های صنفی هستند ، اما از آنجا که حاکمیت مسئله آموزش را امری ایدئولوژیک می داند، بنابراین این تشکل ها در چهارچوب فعالیت صنفی خود، مجبورند تا همچون تشکلی اجتماعی و سیاسی نیز عمل کنند. از این روست که حاکمیت با تشکل های صنفی و سازماندهی سر ناسازگاری دارد. تشکل‌های صنفی از قدرتمندترین نهادهای مردمی برای کنترل قدرت حاکمیت و نظارت بر اعمال آن هستند و به همین دلیل دهه‌هاست که فعالان صنفی زیر تیغ فشار و مجازات های ظالمانه قرار می‌گیرند تا دست از فعالیت صنفی بردارند.

 ۲-ـ جنبش گسترده معلمان و تشکل های صنفی شان، یکی از موتورهای مبارزه برای افزایش دستمزد و تامین حداقل های زندگی برای فرهنگیان و همه مزد و حقوق بگیران محسوب می شوند. واقعیت این است که فشار معیشتی دهشتناک بر جامعه فرهنگیان شاغل و بازنشسته در متن فروپاشی اقتصادی و تورم لجام گسیخته، آن چنان بالاست که بدون مبارزه برای دستمزدهای متناسب با سبد هزینه شایسته زندگی انسانی، تمرکز بر آموزش نیز کاهش می یابد. باید بر این نکته تاکید کنیم که وظیفه اصلی تورم، خالی کردن جیب مزد و حقوق بگیران است. بی جهت نیست که حاکمیت اسلامی در تمام دوران حاکمیت خود از یک سیاست تورمی دفاع کرده است. از این رو تمرکز مبارزات صنفی معلمان بر افزایش دستمزد و ایجاد شرایط زندگی معیشتی حداقلی، این نیروی عظیم را به موتور قدرتمند جنبش مطالباتی مزد و حقوق بگیران و به عنصر متحد کننده  آن مبدل ساخته است.

۳-تشکل های صنفی فرهنگیان،  اساسا بر استقلال خود از حکومت و عناصر زرد وابسته به حکومت تاکید می  کنند. برخورد این تشکل ها با تلاش های جریان های قیم مآب و سازمان معلمان وابسته به اصلاح طلبان بسیار گویاست. هر چند در میان معلمان، گرایشات سیاسی بسیار متنوعی وجود دارد.

۴-تشکل های صنفی فرهنگیان، عملا  یک اتحادیۀ سراسری است. این ویژگی با وجود چند ده تشکل صنفی معلمان بسیار گویاست. هیچ تشکل دیگر کارگری و حتی دانشجویی چنین خصوصیت آشکاری ندارد.

‌۵- تشکل های صنفی فرهنگیان، از ذخیره گسترده کادر های بسیار آگاه بر خوردارند. علیرغم موج گسترده دستگیری ها، احضارها، اخراج ها، تبعیدها، فراری دادن ها در فضای سرکوب خشن فاشیستی، این تشکل ها توانسته اند مسئله جانشین سازی دمکراتیک را با قدرت به پیش برند.

۶- تشکل های صنفی معلمان بدلیل ارتباط فعال شان با دانش آموزان و با خانواده های آنان از قدرت بسیج فوق‌العاده و پشتوانه حمایتی بزرگی برخوردارند. این ظرفیت گسترده، در شرایط حرکت های بزرگ توده ای می تواند بسیار تاثیرگذار باشد. تاکید معلمان بر “ضرورت تشکیل کمیته‌های مستقل دانش‌آموزی” بسیار گویاست. از نگاه آن ها،  کمیته‌های مستقل دانش‌آموزی، برخلاف نهادهای رسمی، می‌توانند بستری برای سازماندهی مقاومت، طرح مطالبات واقعی و پیوند با جنبش‌های معلمان و دیگر گروه‌های فرودست باشند. این پیوند، زمینه‌ساز اتحاد طبقاتی و ایجاد نیروی اجتماعی مؤثر برای تغییر ساختارهای نابرابر آموزشی و دفاع از حقوق دانش‌آموزان و معلمان می‌شود.

۷ ـ  تشکل های صنفی فرهنگیان و فعالان صنفی معلمان نیروی همگرایی گسترده ای در اختیار دارند. آن ها می توانند نیروی متحد کننده با دیگر بخش های کارگری همچون پرستاران، کارگران بخش های تولیدی و صنعتی، کارگران حمل و نقل و تشکل هایی همچون کانون نویسندگان بوده و هم زمان عنصر متحد کننده در میان فعالان جنبش ملیت های تحت ستم باشند و پیوندشان با جنبش دانشجویان نیز تردید بردار نیست.

با چنین ویژگی هایی می توان دید که علیرغم تعلیق ها، اخراج ها، دستگیری ها، احضارها و دادگاهی کردن های مداوم فعالان صنفی معلمان، تشکل های صنفی معلمان با قدرت بیشتری به دفاع از حقوق معلمان و دانش آموزان و دفاع از آموزش رایگان ادامه می دهند. این مبارزات همچون خاری در چشم حاکمیت عمل می کند. طبعآ ترس حاکمیت از جنبش کارگری که در سخنان رهبر رژیم صراحت یافته، در مورد معلمان با شدت بیشتری نمایان خواهد شد. بر گماردن فردی نزدیک به جبهه پایداری در سمت وزیر آموزش و پرورش نشان دهنده چنین ترس و هراسی است.

سوم ـ حاکمیت جمهوری اسلامی  ناگزیر از توافق با ترامپ

دور چهارم مذاکرات نمایندگان جمهوری اسلامی با نمایندگان ترامپ در مسقط برگزار شد. این مذاکرات از سوی ترامپ هم مذاکراتی مثبت و دلگرم کننده تلقی شد. تا اینجای مذاکرات روشن شده است که حاکمیت جمهوری اسلامی در تلاش است تا این مذاکرات به نتیجۀ حتی حداقلی، دست یابد. حاکمیت اسلامی متوجه شده که هزاران میلیارد هزینه در صنعت هسته ای دستاوردی نداشته و در تلاش است تا راه را برای لغو تحریم ها و خروج از بحران اقتصادی هموار ساخته و از این طریق  با خروج از بن بست کنونی، خود را در مقابله با جنبش مردمی تجهیز کند. فرمولاسیون های عباس عراقچی از یک سو و سکوت معنا دار تمامی سران حاکمیت در برابر تعرضات و خط و نشان کشیدن های ترامپ و نمایندگانش از سوی دیگر، نشان می دهد که جمهوری اسلامی در تلاش است تا با زیر پا گذاشتن خط قرمزهای خود با قاتل قاسم سلیمانی به  توافقی دست یافته و از بن بست کنونی خارج شود.  ریشه این رویکرد جمهوری اسلامی را درکجا باید جستجو کرد؟ در این رابطه باید روی چند محور تاکید نمود:

۱ـ حاکمیت اسلامی در تمامی سیاست های ایدئولوژیک خود، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی به سختی شکست خورده است. پذیرش این شکست در عرصه داخلی بشدت خطرناک است، اما پذیرش این شکست و نوشیدن جام زهر در عرصه خارجی می تواند قابل هضم باشد. تلاش حاکمیت آن است که این شکست را به شیوه ای مدیریت کند که ریزش هواداران رژیم قابل کنترل باشد. دراز کردن دست دوستی به طرف آل سعود، پائین کشیدن فتیله ماجراجویی هایی منطقه ای، تلاش برای برقراری روابط با همسایگان و پذیرش فروپاشی محور مقاومت، نشانه های این وضعیت است. امروز حاکمیت نمی تواند در برابر پیشرفت های چشم گیر شیخ نشین های جنوبی خلیج فارس و حتی ترکیه، مردم کشور را توجیه کند. این نکته ای است که ترامپ در سخنرانی اش بر سر میز شام محمد بن سلمان ولیعهد عربستان بر آن انگشت گذاشت و سران رژیم اسلامی را به سخره گرفت.

۲ـ حاکمیت اسلامی در داخل کشور زیر سنگین ترین فشار جنبش های مردمی است. پیروزی های جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بحران درون حاکمیت را بشدت گسترش داده است. در جامعه ای که زنان بی حجاب تابوت یک نویسنده زن را بر دوش می گیرند تا به خاک بسپارند، روشن است که خط قرمزهای حکومت اسلامی در هم شکسته و “خاکریز حجاب” توسط مردم فتح شده است.  در کنار جنبش زنان، جنبش های مطالباتی نیز رهبر رژیم و دیگر سکانداران قدرت و الیگارش های غارتگر را به شدت هراسان ساخته است. این عامل اصلی عقب نشینی های حاکمیت در سیاست خارجی و تلاش برای رسیدن به توافق با کمترین هزینه است.

۳ـ سیاست نگاه به شرق حاکمیت نتوانسته است به آمال و آرزوهای حاکمیت جامه عمل بپوشاند. نه چین و نه روسیه قادر نبودند و یا نخواستند به نیازها و درخواست های جمهوری اسلامی پاسخ در خوری دهند. از این روست که جمهوری اسلامی حالا تلاش می کند دعوت از سرمایه های غربی برای راه اندازی چرخ های اقتصادی کشور را به یک اهرم  و ابزار جذاب برای طرف آمریکایی مبدل سازد.

۴ـ سیاست ترامپ برای آرام نگهداشتن خاورمیانه و گسترش تجارت با کشورهای ثروتمند عربی از یک سو و اختلاف نظرها میان او و نتانیاهو از سوی دیگر، فرصتی در اختیار جمهوری اسلامی گذاشته تا بتواند از این وضعیت بهره برداری کند. به نظر می رسد که کشورهای عربی نیز در تلاشند تا توافقی میان جمهوری اسلامی و آمریکا ایجاد شود و بتوانند از وزنه جمهوری اسلامی در برابر اسرائیل استفاده نمایند. این نکته ای است که جمهوری اسلامی نیز تلاش می کند از وزن این کشورها برای تاثیرگذاری بر ترامپ بهره جوید.

۵- واقعیت این است که قمارهسته ای پرهزینه حاکمیت اسلامی، ضربات جبران ناپذیری به اقتصاد کشور و در درجه اول به موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی مزد و حقوق بگیران واکثریت عظیم مردم ایران وارد ساخته است. در نتیجه این ماجراجویی و بی توجهی به نیازهای واقعی اقتصادی و زندگی مردم، در شرایط حاضر، بحران تامین برق درکشورنه فقط فشارسنگینی به بنگاه های اقتصادی و نظام آموزشی کشور وارد می سازد، بلکه حتی زندگی روزمره مردم را نیز دچار اختلالات جدی کرده است. به دیگر سخن صنعت هسته ای حتی در تامین نیازهای حداقلی انرژی کشور نیز نتوانسته است دستاوردی داشته باشد. این واقعیت نشان می دهد در کشوری برخوردار از ذخائر بالقوه عظیم انرژی و دارای امکانات جغرافیائی بی نظیر برای تولید انرژی پاک خورشیدی و همچنین انرژی بادی ، قمار هسته ای پرهزینه حاکمیت اسلامی به مثابه یک حماقت تاریخی، نه قابل توجیه است و نه قابل دفاع. امروز اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با پوست و گوشت خود به این نتیجه رسیده اند و شعار “هسته ای را رهاکن فکری به حال ما کن”، بیان ورشستگی این سیاست بی ثمر است. ما به عنوان نیروهای چپ که از منافع اکثریت مردم تحت ستم و استثمار دفاع می کنیم،  همواره مخالف سیاست پرهزینه و خطرساز هسته ای بوده ایم که از طرف رژیم اسلامی به بهای فقر، تورم، بیکاری و نبود امنیت و رفاه به پیش برده شده است. حاکمیت اسلامی باید سرنگون شود و حق ندارد از طریق تعیین خط قرمزهای بی ثمر،  برای سطوح مختلف قمار پرهزینه و کم اثر هسته ای ، با سرنوشت مردم ایران بازی کند. زندگی شایسته انسانی حق مسلم مردم ایران است.

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

زنده باد انقلاب مردم ایران

زنده باد آزادی؛ دمکراسی و سوسیالیسم

هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)

کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران

شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با  ۱۷ می ۲۰۲۵