معرفی: چگونگی سازمان نظامی بشویکها و مشخصا لنین در راس آن کمتر در زبان فارسی شناخته شده است. یا دست کم باندازه مباحث لنین در رد جریانات موسوم به مبارزه مسلحانه چریکی شناخته شده نیست. جامعه ایران هیچ وقت به اندازه امروز در خیزش "مهسا" به یک قیام و یک انقلاب نزدیک نشده است؛ ابدا کم نیستند کسانی که در این قضاوت خود را شریک میدانند. شاید وقت آن رسیده باشد که با محک لنین بعنوان لوکومتیو ایجاد سازمان نظامی کارگری در حزب بلشویک، به این مقوله پرداخت.
بحث در محدوده ترساندن و شاید تیراندازی به چند مامور منفور دولتی بسیار بچگانه و در حاشیه میماند. سازمان نظامی را باید در اشل بلشویکها نگریست و در همین اشل طبقه کارگر را آماده کرد و سازمان داد. اما چگونه و این به چه معنا است؟
"اولین سازمان رزمی بلشویک ها (1905 - 1907)"
عنوان کتابی است، با مقدمه از طرف ماکسیم گورکی، که با مجموعه متنوعی از ماتریال ادبی و سیاسی ما را با ابعاد واقعی این پدیده از سالها قبل از این تاریخ آشنا میکند.
لینک دسترسی به این کتاب پایین تر در اختیار شما است. بزودی ترجمه آزاد بخش هایی از این کتاب و بخش هایی از صورت جلسات مشاجرات اولین کنفرانس سراسری سازمان های نظامی حزب بلشویک در سایه قیام 1905 را آماده خواهیم کرد.
گزیده هایی از کتاب:
از میان گزارشاتی که برای کمیته مرکزی و شخصا لنین ارسال شده است:
... در آغاز پاییز سال 1905، گروه نبرد مقداری سلاح را به دست می آورد که از عملیات انفجار گذرگاه "جان گرافتون" واقع در سواحل فنلاند بدست آمده بود. در اقدامات مشابه از جانب سایر واحدها تهیه اسلحه از کانال ماهیگیران محلی ادامه دارد.
... این گروه کاملاً سازمان یافته است و تعداد زیادی منابع برای خرید سلاح دارد و دائماً به دنبال منابع جدید است. مانع اصلی توسعه اینگونه اقدامات، کمبود پول است.
... اما مانند گذشته، مواد منفجره به شدت در خود سنت پترزبورگ تهیه می شود و همچنین از خارج از کشور نیز وارد می شود، حتی یک توپ از میان نگهبان ربوده شده است. انرژی و نبوغ به سمت سادهسازی طراحی بمبها، به گونه ای است که امنیت ذخیرهسازی، سهولت جابجایی را با هم ترکیب میکند و برای تولید انبوه به هیچ دستگاه و ابزار پیچیدهای نیازی نخواهد بود.
... استفاده روزمره از تجهیزات نظامی مستلزم روش های جدید مخفی کاری است. به همین منظور برای مثال، کمربندهای مخصوصی برای حمل دینامیت اختراع شده. برای حمل هفت تیر و پرایمر با جیوه انفجاری، نوعی جلیقه به تن می کردند. برای حمل تفنگ های ناراحت کننده، تکنیک عجیبی ایجاد شد: با جدا کردن چوب از تنه، آنها را با یک طناب به دور گردن از جلوی دید آویزان کردند و برخی از دانش آموزان دختر به چنان مهارتی رسیدند که می توانستند 8 تفنگ را به طور همزمان "به تن کنند".
... بطور اتفاقی در آغاز سال 1907 در بازرسی جعبه های تخلیه شده از سیستم های مختلف: ژاپنی، آلمانی و غیره حضور داشتم. این جعبه ها برای بازرسی و کنترل کنار هم چیده شده بود. چیزی که توجه همه را به خود جلب کرد یک جعبه مقوایی قهوه ای کوچک و بسیار تمیز با مهر قرمز بزرگ بود: «حزب کارگر سوسیال دموکرات روسیه»، درون دایره ای: «کارخانه بمب. باکو". داخل جعبه یک پوسته چدنی و فیوز، با قطعات مسی با دقت جلا داده شده بود.
یک متخصص برجسته مواد منفجره که در حین بازرسی حضور داشت، همه چیز، قطعات مخصوصاً درامر را با دقت بررسی کرد و متفکرانه گفت: «دولت برای اختراع چنین دستگاه ساده و مطمئناً درستی چقدر پول می دهد!»
... L. B. Krasin نه تنها عملاً رهبر مقدمات قیام مسلحانه بود، بلکه هنگام بحث در مورد تدوین اصول این موضوع، در کنفرانس حزبی به روشنی با موضع منشویک ها (مبنی بر ترس و عدم اعتقاد به قیام مسلحانه) مخالفت کرد، او در مخالفت با قطعنامه پیشنهادی منشویک ها خطاب به پلخانف اشاره کرد که "برای آماده سازی پیروزی، به تنهایی "با تشدید آژیتاسیون"، بدون ایجاد همزمان یک سازمان برای آماده سازی نظامی-فنی یک قیام، به معنای هدایت پرولتاریا به سوی کشتار است.
... "قاچاق" اسلحه از کارخانه های روسیه در مقیاس نسبتاً وسیعی سازماندهی شده بود تفنگ های سه خطی از کارخانه های اسلحه سازی ایژفسک، تولا و سسترورتسک دریافت می شد... یک روش عجیب ذخیره سازی توسط کارگران این کارخانه اختراع شد. آنها کنده های چوب را در دیوارهای خانه هایشان خالی کردند و تفنگ ها را در فرورفتگی های تشکیل شده قرار دادند. از کیف، با کمک افسر بانکوفسکی، هفت تیر به دست آمد - هفت تیر. کارتریج های تفنگ توسط گروهی از کارگران کارخانه اختنسکی (ساشا اختنسکی، پارسنکوف و دیگران) تامین می شد. به همین ترتیب پیروکسیلین و پودر بدون دود و کارتریج و ... از کارخانه های مختلف به دست ما رسید.
... در کارگاه رؤیت کارخانه یک دستگاه دستی برای بارگیری کارتریج وجود داشت که تصمیم به ساخت چنین دستگاهی گرفتیم. طراح او نقاشی ماشین کارخانه را انجام داد. نقاشی را دادم تا قالب را بسازم و خودم متعهد شدم قطعات کوچک را آماده کنم. این کار دو هفته طول کشید. در این مدت، من تحویل باروت، پیستون و گلوله را از کارخانه فشنگ سازی در بولشایا اوختا، و فشنگ ها را از کارخانه پوسته سازماندهی کردم. ما از این واقعیت استفاده کردیم که کارگران را فقط زمانی که آنها از کارخانه خارج شدند جستجو کردیم، اما آنها کارمندان را جستجو نکردند، من حدود 50 گلوله فشنگ را در بسته هایی که شبیه کتاب های پیچیده شده بودند پیچیدم - اینها را به کارمندان تحویل دادند. و آنها را از کارخانه خارج کردند
... برخی از افسران توپخانه که گاهی با لباس رسمی و گاهی با لباس غیرنظامی بودند، برای ما در مورد مواد منفجره، ساخت بمب، استفاده از سلاح، ساختن سنگرها، در مورد نحوه خارج کردن قطار از ریل و غیره تدریس میکردند. ما با علاقه زیاد گوش میدادیم، سؤال میپرسیدیم، او از ویکتور هوگو درباره موانع برای ما مثال میزد، یک بار برای ما فسفر آورد، به نظر می رسد رقیق شده در الکل، یک تکه کاغذ را در آن فرو برد و وقتی خشک شد، آتش گرفت. همه ما می خواستیم این ترکیب را داشته باشیم. در مجموع با دقت فراوان به صحبت های این افسر گوش می دادند.
..."وانیا" - نام واقعی او ناشناخته است - از دهقانان، کارگر یک کارخانه فشنگ، سوسیالیست دموکرات / بلشویک، عضو یک جوخه رزمی در سن پترزبورگ 1905/1906 مخفی شده از آزار و شکنجه پلیس بود. او در اورال، در سال 1907 در کمین سربازان افتاد و در میان شش مبارز سوسیال دموکرات کشته شد.
... حزب قبل از هر چیز باید کادرهایی از کارگران را انتخاب می کرد که می توانستند نه تنها سلاح به دست بگیرند، بلکه آنها را نیز بدست آورند. لازم بود این کادرها را با تکنیک مبارزات خیابانی آشنا کنیم، لازم بود نه تنها نحوه برخورد، بلکه نحوه ساخت مواد منفجره، گلوله و بمب را نیز بیاموزیم. باید کار را به گونهای پیش میبرد که رفقای مبارزی که در همه سازمانهای حزبی ما مستقر شده بودند، به کارگران آموزشهای رزمی عملی بدهند و به آنها بیاموزند که در لحظه مناسب جهتگیری کنند.
... دو روز بعد به عمق جنگل گلوسفسکی رفتیم و نارنجکهای دستی خود را در یکی از دره های کوچک آزمایش کردیم. هر یک حدود 8-9 پوند وزن داشت، از یک مکان مرتفع به دره ای پر از درختان بزرگ پرتاب شد، در فاصله بیست و پنج قدمی افراد حاضر، در اصابت به درخت شدت انفجار به حدی بود که همه ما بزمین افتادیم.
بدین ترتیب اولین آزمایش ما به پایان رسید که نتایج خوبی به همراه داشت و با کمی افتخار می توانستیم خود را متخصص در فعالیت جدید حزب بدانیم.
... در همین مدت دو نفر که بعداً این را فهمیدیم از منشویکها هستند در میان ما به تبلیغات فریبکارانه مشغول شدند، آنها گفتند که کمیته مرکزی حزب با فعالیت های نظامی مخالف هستند و باید گروه را منحل کنیم، نیازی به فراخوان و آماده سازی کارگران جهت قیام نیست، گفتند که که کار ما می تواند کارگران را تحریک کند تا دست به اقدام بزنند و به این ترتیب برگ برنده ای بدست استبداد بدهند.
... در اینجا، برای مثال، یک کارگر جوان، کنستانتین ایوانف، می گوید: "روز بعد، پس از ورود به مدرسه، "الکساندر" (چسکی) به ما اعلام کرد که ما باید آموزش خود را دنبال کنیم، باید آماده باشیم تا در طول قیام مسلحانه دیگران را رهبری کنیم، و بنابراین باید بتوانیم به خوبی با سلاح ها کار کنیم، بمب بسازیم و مواد منفجره آماده کنیم. او توضیح داد که هدف ما ترور افراد نیست، بلکه فعالیتهای ما بعنوان یک سازمان مبارز است. منحصراً برای پیشبرد یک قیام مسلحانه در نظر گرفته شده است.
بازهم گزیده ای از کتاب:
... ترکیب گروه رزمی منطقه "نوسکی زاستاوا" در 1905-1906:
1. Shklyaev A.S. "Lazar" مربی گروه رزمی. (او عضو انجمن اتحادیه بلشویک های قدیمی بود، در اوت 1933 درگذشت).
2. کافمن گالیا، دبیر منطقه فرعی
3. آلیوشا روستسکی یک کارگر است.
4. V. Sukhleev یک کارگر است. او در سال 1917 از زندان با اعمال شاقه آزاد شد، در سال 1919 بر اثر بیماری سل درگذشت.
5. پانفیلوف واسیا، "شاهین" در اورال کشته شد.
6. Shelkovnikov V. - کارگر.
7. Polyakov N. - کارگر، در حال حاضر مسئول FZU در کارخانه. لنین در لنینگراد
8. نمچینوف، یک کارگر، در پایان سال 1906 به آمریکا مهاجرت کرد.
9. Grebnev N. - کارگر.
10. زوکر یک کارگر است.
11. Ostreiko Ludwig یک کارگر است.
12. کلاشینکف واسیا - کارگر، عضو انجمن زندانیان سیاسی.
13. Gordeev N. - کارگر.
14. یاکولف آندری - کارگر، در سیبری درگذشت.
15. پانزرنی وانیا - کارگری که توسط چکسلواکی ها از پا درآمد.
16. Uspensky G. - کارگر.
17. الکساندروف ایوان، "سیوکا-بورکا" - کارگر، در منطقه "Kors" در سال 1908 درگذشت.
18. شولمان پاولوشا - کارگر، در منطقه "Kors" درگذشت.
19. گرژیبوفسکایا اولگا آنتونونا - در سن پترزبورگ در زندانی در سال 1908 درگذشت.
20. Zarubkin A. - کارگر، عضو VOSB.
21. آنتون ولیچکو یک کارگر است.
22. وانیا "اوختنسکی" - در سال 1907 توسط نگهبانان در اورال کشته شد.
23. آندری نیکولایف، "پسر" - کارگر، عضو CPSU (b).
24. Mitrofanov M. - کارگر کارخانه. عضو CPSU (b).
25. پارسنکوف ایلاریون - یک کارگر، در سال 1908 دستگیر و اعدام شد.
26. اسمیرنوف یک کارگر است.
27. Grigoriev N. - کارگر.
28. Danilov M.G. عضو VOSB است، در لنینگراد کار می کند.
29. استالفوت - کارگر، در سال 1906 به دلیل داشتن بمب در سن پترزبورگ اعدام شد.
30. "صوفیا سرگیونا".
31. میخائیلوف یک کارگر است.
لینک سایت
https://leninism.su/revolution-and-civil-war/4455-pervaya-boevaya-organizatsiya-bolshevikov.html