فواد عبداللهی: جنبش رهایی زن و خاستگاه جهانی آن!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

برای نخستین بار جنبشی در ایران از پایین علیه کل ساختار حاکمیت می‌شورد که خاستگاه جهانی دارد و متحدین خود را نه در صفوف متخاصم دولت‌ها و قدرت‌های حاکم بر جهان، بلکه در اردوی طبقه کارگر و بشریت متمدن جستجو می‌کند. جنبش رهایی زن در ایران که به دنبال قتل مهسا امینی زبانه کشیده و تا الان پوزه حاکمیت ارتجاع اسلامی و قوانین زن‌ستیز آن را به خاک مالیده است، در اولین گام خود بخش‌های وسیعی از زنان و مردان آزادی‌خواه را در سراسر ایران، دست در دست هم به حرکت درآورد و انقلابی برای سوسیالیسم که در آن زن و مرد بعنوان دو انسان کاملا برابر و رها از انقیاد اقتصادی باشند را گام‌ها به تحقق آن نزدیک کرد.

بارقه‌های جنبش رهایی زن، دیوارهای آپارتاید جنسی حاکمیت را فروریخته و مرزهای «ملی» و کشوری را درنوردیده است و سر از چهارگوشه جهان درآورده است تا افکار عمومی جهان ما را به سمت حمایت انترناسیونالیستی از خود جلب کند. کار به جایی رسیده است که مردم آزادی‌خواه و مترقی از کابل و بغداد و سلیمانیه تا فلسطین، بیروت، پاریس، برلین، لندن و تورنتو و ... از هنرمند و بازیگر و کمدین و موزیسین خوشنام تا هر سوسیالیست و کسی که طرفدار آرمان برابری است را بر سکوی دفاع از این جنبش و نفرت از قوانین و حکام اسلامی نشانده است.

امروز خون تازه‌ای در رگ‌های بشریت کنجکاو و مشتاق تغییر پمپاژ شده و راه پیشروی به سمت جهانی عاری از تبعیض و نابرابری هموار شده است.

تز نژادپرستانه «نسبیت فرهنگی» که مردم گرفتار در محیط‌های عقب‌مانده مذهبی، اسلامی و قومی را کم ارزش قلمداد می‌کرد و نظریه ارتجاعی «پست مدرنیسم» و «جنگ تمدن‌ها» در غرب که محصول تعرض بورژوازی جهانی به جنبش کارگری و سوسیالیستی پس از جنگ سرد بود، دود شد و هوا رفت. خیزش زنان در ایران علیه آپارتاید جنسی حاکمیت اسلامی ناگهان یک‌شبه تٸوریسین‌های نسبیت فرهنگی که حق زن و ارزش انسان را با فرهنگ و سنت و مذاهب اقوام و قبایل متراژ می‌کردند و متفکرین پست مدرنیسم که ارزش‌های انسانی را بر حسب «سیال بودن نظر و عقیده هر فرد» تراز می‌کردند، را خلع سلاح کرد.

عجالتاً تقسیم موزاٸیکی جوامع بشری به اقوام و مذاهب و قبایل و تعریف حقوق انسان بر حسب آن‌ها توسط رسانه‌های دست‌راستی و در محیط‌های اکادمیک در جوامع غربی، زیر فرش شده است.‌

معلوم شد که حجاب اسلامی، مسجدسازی و مدرسه‌سازی اسلامی، دادگاه‌های شریعه، اعیاد و مناسبات اسلامی و قتل‌های ناموسی و برسمیت شناختن مفتی‌ها و آیت‌الله‌های اطوکشیده بعنوان نمایندگان «جامعه مسلمانان» در جوامع غربی، نوعی فرهنگ یا حقوق نیست که گویا زنان و شهروندان در جوامع اسلام‌زده، خود انتخاب کرده‌اند، بلکه نماد یک ارتجاع سیاسی است.

با عروج جنبش رهایی زن علیه آپارتاید جنسی و با به‌حرکت درآمدن توده‌های شهری و نسل جوان ایران برای اسلام‌زدایی از جامعه، بیش از هر جایی در جهان امروز، شهروندان جوامع غربی و افکار عمومی را از زیر تیغ تبلیغات و پروپاگاند رسانه‌های راست که حقوق انسانی را به زیرمجموعه‌های مذهبی، ملی، قومی و جنسی تقسیم می‌کردند، آزاد کرد.

دیگر کسی در این جوامع مقهور این نوع دیوارکشی‌های کاذب میان نوع بشر نمی‌شود و هویت مشترک و ارزش‌های جهانشمول انسانی ترند شده است. این عقب‌نشینی به ارتجاع اسلامی و دیسکورس فرومایه پست مدرنیسم در جهان غرب را جنبش انقلابی زنان در ایران در این دو هفته ممکن کرده است.

با عروج مبارزات زنان علیه تمام نمادهای اسلامی در ایران، کشمکش بر سر برابری و حقوق جهانشمول انسان روی بستر اصلی خود، یعنی مدنیت و موازین استاندارد و یکسان قرار گرفته است که از انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه الهام گرفته‌اند. جنبش رهایی زن در ایران بار دیگر این حکم اساسی را ثابت کرد که از آن‌جا که انسان‌ها نیازهای واحدی دارند، ارزش‌ها و آرمان‌های واحدی هم دارند.

از طرف دیگر، با عروج جنبش رهایی زن در ایران مردم جوامع خاورمیانه نفس راحتی کشیده‌اند. از افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین موج همبستگی مردم محروم نثار زنان و مردان آزادی‌خواه در ایران شد.
بازتاب تاثیرات عمیق این جنبش در تیشه‌زدن به مبانی ایدٸولوژیک جمهوری اسلامی و دستجات اسلامی در خاورمیانه، در نبرد مردم این منطقه برای رهایی از دست حکام خود و خلاصی از تبعیض و مشقاتی که با برچسب «تروریست» و «مسلمان» و «جهان‌سومی»، متحمل شده‌اند، غیرقابل انکار است.

بارقه‌های جنبش رهایی زن در ایران، فضای اجتماعی و سیاسی خاورمیانه را سکولار و غیرمذهبی می‌کند، حل مسٸله فلسطین را هموار و بهانه‌های دولت قوم‌پرست و جنایتکار اسراٸیل در یورش به مردم فلسطین را تحت عنوان «اعراب مسلمان و تروریست» هرچه بیشتر منسوخ و بی‌آبرو می‌کند.

و بلاخره، جنبش رهایی زن تا هم اکنون گام‌ها سرنگونی جمهوری اسلامی را به شیوه رادیکال و انقلابی به پیش رانده است و مسیر را برای تثبیت آلترناتیو شورایی گشوده است. در مقابل سناریوی دست به‌دست شدن قدرت از بالا و آلترناتیوسازی اپوزیسیون راست، این جنبش به انقلاب کارگری و حکومت شورایی برای تثبیت آزادی و برابری زن و مرد اتکا کرده است و راه دخالت دولت آمریکا و قدرت‌های منفور جهانی در سیر سرنگونی جمهوری اسلامی را با دست‌انداز مواجه کرده است.

این جنبش پیشرو متحدین خود را نه در اردوی قدرت‌های جهانی که در صفوف طبقه کارگر و محرومان جهان، در قلب بشریت مترقی و میلیارها زن خواهان برابری در کره خاکی پیدا کرده است.

اساس کار ما کمونیست‌ها سازماندهی و بسیج یک جنبش سوسیالیستی قدرتمند علیه سرمایه‌داری و در دفاع از ارزش‌های جهانشمول انسانی است که رهایی زن یکی از ستون‌های آنست. در این مسیر ما تنها به نیروی بشریت مترقی، به نیروی طبقه کارگر جهانی و جنبش‌های مترقی تکیه خواهیم داد. این تنها ضامن پیروزی سوسیالیسم در ایران است. خاستگاه جهانی جنبش رهایی زن از جمله‌ی این ضمانت‌هاست. شعار تاریخی سوسیالیست‌ها که «بدون رهایی زن رهایی جامعه ممکن نیست»، در این شرایط بیش از هر زمانی معنی عملی یافته است!