مظفر محمدی: عمق نفرت مردم از یک دیکتاتور "یاوه گویی های خامنه ای"

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

ببینید! به نظر من باید از حرفا هی قدیمی و رسوای خامنه ای بگذریم که هر اعتراضی در ایران کار امریکا و اسراییله و ادعایی تکراری و شرم آوره. هذیانی که حتی اطرافیان خودش را هم قانع نمیکنه. اطرافیانش که شش کلاس سواد هم نداشته باشن و یک ذره شعور داشته باشن می فهمن که این ادعایی مزخرفه. نیروهای سرکوبش شبانه روز می شنوند و می بینند. می بینند که شعار و خواست توده های مردم از زن و دختر و دانش اموز و دانشجو و کارگر و زحمتکش هر لحظه مثل پتکی بر سرشان وارد می آید.

این دشمن خارجی کیه که گویا کنترل کارخانه و خیابان و محله و دانشگاه و مدارس کودکان دبستان و دبیرستان را در دست داره. خوب یکی پیدا میشه و میاد می پرسه مرتیکه پس تو دیگه چکاره ای؟ ادعایی که برای نزدیک ترین حلقه به گوشانش هم خنده دار و مزخرف و مسخره است. اگر از این یاوه گویی های خامنه ای بگذریم، کل حرفای این مرد خبیث از موضع یک دیکتاتور و هذیان ادمی حال احتضاره.

خامنه ای فهمیده که از خیزش دانشجویان در سال ۷۸ تا خیزش های توده ای ۹۶ و ۹۸ و عصیان علیه گرانی بنزین تا خیزش شهریور و مهر امسال همگی یک سلسه قیام های پی در پی برای حذف جمهوری اسلامی است. خامنه ای و همپالگی های اصلاح طلب و اصولگرا و نیروهای نظامی اش خیلی وقته شنیدند که گفته شد: اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا...

هر عنصر ولو هپروتی و بی شعور نظام از بالا تا پایین باید فهمیده باشند که خیزش شهریور و مهر ۱۴۰۱ در تداوم جنبش سراسری و چند دهه خواست های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی است که از ۹۶ به ابنور جبنشی سراسری برای سرنگونی است. خواست خیزش های تا کنون یکی است: "جمهوری اسلامی باید برود"، "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم". اطرافیان خامنه ای از خرفت ترین نظامیان و اطلاعاتی ها و آیت الله ها و حوزه های علمیه اش و حتی عناصری از مخلص های نظام بارها اذعان کرده اند که این ایدئولوژی مذهبی ضد انسان و ضد زن دیگه کار نمی کنه. این ها فهمیده اند که با زورو سرکوب نمی توان مردم فقیر و گرسنه را ساکت نگه داشت. انها می دانستند و خود خامنه ای هم میدونه که حجاب و مساله حق زن چشم اسفندیار نظام است. و زنان و دختران جوان به درست این چشم را نشانه گرفته است.

اما خامنه ای حداقل یک واقعیت را فهمیده، صرفنظر از این که چطور آن را با بیان تکراری و پوسیده ی دشمن خارجی تعریف یا توجیه می کند، فهمیده که اگر قتل مهسا امینی هم نبود باز این خیزش اتفاق می افتاد و او منتظر این اتفاق بوده.

این یک حقیقت بی برو برگرده که هر دو طرف جنگ طبقاتی و اجتماعی تصمیم شان را گرفته اند. جامعه تصمیم گرفته حکومت را پایین بکشد و هیچ ارفاق و تعارفی هم ندارد، منتظر هیچ اصلاح اموری هم نیست. هیچ نقطه مشترکی وجود ندارد. "کل نظام نشانه است". نظامی که خامنه ای در آن بیش از ۴۰ سال است جامعه را به جهنمی از فقر و تباهی و تبعیض و آپارتاید جنسی برای زنان و گرفتن همه ی شادی و امیدهای دو سه نسل جوان تبدیل کرده است.
حرفای خامنه ای خود نشانه این واقعیته که هم جامعه تصمیمش را گرفته تا آخر برود و هم نظام تحت رهبری او هیچ چاره ای جز شلیک آخرین تیر ترکشش را نداره. به نظرم اگر بخواهم در یک جمله هذیان های خامنه ای را تعریف کنم این است که این دیکتاتور بخت برگشته، جز ایستادن در آخرین سنگر مقاومت و شلیک اخرین تیر ترکش راه دیگری ندارد.

آیا تهدیدات خامنه ای مردم بپاخاسته را می ترساند و به خانه می فرستد؟

مطلقا نمیتونه. دیگه دیر شده است. برعکس، این ریختن بنزین بر آتش خشم توده های میلیونی مردم بجان آمده است. برخشم زنان تحقیر شده ی چهار دهه است، بر اتش خشم دو سه نسل که شادی و زندگی و امیدشان تباه شده است.
خامنه ای، مثل همه ی دیکتاتورهای مرده و زنده، فقط بلده تهدید کند. و دلداری به نظامیانش که گویا به اونا ظلم شده. میگه، چرا گفتید ادم کشتن. چرا خودی ها هم متهمشان کردید به قتل مهسا. راست میگه به نیروهای نظامی جوراجورش ظلم شده. بیچاره ها خسته شده اند و مستاصل به اطراف خود شلیک می کنند. زاهدان را به خون می کشند و دانشگاه شریف را...
خامنه ای تهدید می کند و دستور میدهد که به کسی رحم نکنید. امیدوار است اژه ای و قضات قصابش مبارزین و انقلابیون را محاکمه و مجازات کنند. همه را. هیچ کس را از قلم نینداخت. از شرکت کنندگان در خیزش میلیونی تا حامیان و حتی کودکان دانش اموز را گفت بی نصیب نکنید. اونا را هم تنبیه کنید!

ولی این تهدیدات نشان قدرت نیست. نشان این است که خامنه ای می داند مردم و جبهه ی مقابل تصمیم نهایی اش را گرفته و در خیابان ها فریاد زده است. و نظام او هم طرف دیگر جنگ هم ناچار است تصمیم نهایی اش را بگیرد.

آیا کسی انتظار داشت خامنه ای بیاد و بگه، باشه مردم، صداتونو شنیدم. گشت کشتار را منحل می کنم. حجاب دیگر اجباری نیست. و ما دیگر در زندگی مردم دخالت نمی کنیم و ازادی بیان و تشکل و تحزب هست. فقر و فلاکت را هم حلش می کنم. بیایید دیگر از اینبه بعد با هم دوست باشیم. خامنه ای می فهمه یه قدم به عقب برداره مردم خیلی سریع تر و کم دردسرتر از لبه ی پرتگاهی که ایستاده به دره هلش میدهند. خامنه ای مثل اسبقش رژیم شاه، توهم ندارد.

شاه هم هفته های اخر آمد و گفت صدای انقلابتان را شنیدم. فکر می کرد هنوز اعلیحضرته و هر چه بگه برای مردم معنی و ارزش داره. اما نداشت و مردم حرف آخرشان را زده بودند. رژیم شاه باید برود. نظام دینی خامنه ای هم همین سرنوشت را دارد.

جواب ما و جنبش انقلابی مان در سراسر ایران به خامنه ای و کل نظامش اینه ما صدای منحوس شما را شنیدیم. تهدیدهای شما بوی خون میده. اما ما تصمیم گرفتیم از جنبش مان حفاظت کنیم. ما می فهمیم که هنوز برای تدارک و سازمان دادن نیرو و جبهه هایمان، زمان نیاز داریم و می خواهیم کم درد و کم درد سرتر، نظام پلیدتان را به زباله دانی بریزیم.

جنبش انقلابی ما راهش را بلده. این آتش دیگر خاموش نمی شود. انقلاب ۵۷ بیشتر از یک سال طول کشید. یک سال و چند ماه اعتراض، تظاهرات، میتینگ، تحصن، اعتصاب، شبنامه ها، شعار نویسی، مقابله و رودررویی با نیروهای سرکوب و نهایتا اعتصاب قدرتمند کارگران نفت تیر خلاصی شد که پرونده ی نظام شاهی را برای همیشه بست. نظامی که سلول های ساواک و دیوارهای خونالود از بدن های شکنجه شده ی انقلابیون و آزادیخواهان را دیدیم و اشکمان در آمد.

ما به خامنه ای و نظام پلیدش می گوییم، فردا که پرونده نظام سرمایه و دیکتاتوری مذهبی تان را بستیم، دنیا به آنچه که در طول بیش از چهار دهه بر ما مردم ایران گذشت، خواهد گریست. اعدام های دستجمعی دهه شصت، گورهای جمعی خاوران، شکنجه و تجاوز و اعدام، حمله از زمین و هوا به مردم کردستان، قتل های زنجیره ای، اسارت، تحقیر و اهانت به کرامت انسانی نیمی از انسان های جامعه، زنان و دختران، کارگری که کار کرد و دستمزد نگرفت یا کار پیدا نکرد و دست خالی به خانه برنگشت وخود را کشت. و ارتجاع سیاهی به نام جمهوری اسلامی که عفونت چرکین خاورمیانه است. ما مردم عراق و افغنستان و لبنان زخم خورده ی نظام شما را بهمراه خود داریم!

جنبش ما چشم به پیروزی نهایی داره. این پیروزی می تواند در یکی از همین ماه های ۱۴۰۱ باشد. گاهی وقفه های چند روز و هفته ی تجدید قوا را خواهیم داشت.
تا امروز که به سومین هفته خیزش شهریور و مهر ماه رسیدیم و در این مدت کوتاه دو هفته ای خیزش سراسری و اعتصاب و تظاهرات، پیروزیهای عظیمی را به دست اوردیم که قابل بازگشت نیست. زنان و دختران ما حجاب اهانتتان را سوزاندند. گشت کشتارتان را به درک فرستادیم، علیرغم تلاش مذبوحانه تان برای تفرقه بین مردم به نام بلوچ و کورد و ترک و فارس و شیعه و سنی را خنثی کردیم. اتحاد و همبستگی سراسری مان را تامین کردیم. تاکتیک های جنگ خیابان و اعتصاب و اعتراض را تمرین و تجربه کردیم. این شمایید که به جرم کشتار ما باید حساب پس بدهید و محاکمه و مجازات شوید. دنبال سوراخ موش بگردید. سراسیمگی و ترس تان قابل مشاهده است. ما صاحب اراده ی بازگرداندن اختیار به انسان شدیم.

هنوز کارهای بیشتری داریم به انجام برسانیم از جمله و مهم تر از همه در دل جنبش جاری نیروهای طبقاتی و اجتماعی کارگر، زن، جوان، دانشجو و محلات حاشیه شهرها متحد و متشکل می شوند. انجمن ها و کمیته ها و شوراهای کارگران، محلات شهرها، زنان و دانشجویان از اعما جامعه مثل قارچ می رویند.

نیروی ما تنها جنگجویان شجاع جنگ خیابانی نیست، رهبران و سازمان دهندگان نیروی جنبش انقلابی در محل های کار و زندگی هم فراوانند و دست اندر کارند.

ما تهدیدهای شما را جدی می گیریم و می فهمیم که پیروزی جنبش مان تا سرنگونی نظام تان جاده سرراستی نیست، پیچ و خم ها و افت و خیزهایش را دارد و نهایتا در یکی از تندپیچ هایش نظام جهنمی سرمایه و دین تان را به دره ی نابودی خواهیم انداخت.

ما این بار پیروز می شویم! ما مجبوریم و مصممیم که پیروز بشیم.

۱۰ مهر ۱۴۰۱، ۲ اکتبر ۲۰۲۲

مظفر محمدی: طبقه کارگرو جنبش انقلابی ایران
جواب به دو سوال:

سوال اول: آیا جنبش سرنگونی بدون حضور مستقل طبقه کارگر با اعتصاباتش ممکن است؟
سوال دوم: نتیجه ی سرنگونی بدون حضور مستقل طبقه کارگر چه می شود؟

جواب سوال اول مثبت است. بدون حضور مستقل سراسری طبقه کارگر هم، سرنگونی ممکن است. انقلابات تا کنونی از جمله بهار عربی این را نشان داده است. شورش ها و خیزش های از سالهای ۷۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ تا این لحظه، نشان داده که می شود و می توان حاکمیت جمهوری اسلامی را زیر ضرب قرار داد و در یک برآمد توده ای و میلیونی آن را به زیر کشید.
جواب سوال دوم، اولا، حضورطبقه کارگر با اعتصابات اقتصادی و سیاسی اش، جنبش را قوی تر و سرنگونی را سریع تر و کم درد و کم دردسر تر می کند. دوما، نتیجه انقلاب را به نفع خود طبقه و اقشار عظیم زحمتکشان، زنان، جوانان، معلمان و... سمت و سو می دهد.
در قیام و انقلاب عمومی و توده ای بدون حضور مستقل، موثر و تعیین کننده ی طبقه کارگر، نتیجه به نفع جناحی از بورژوازی که در کمین نشسته و برای رسیدن به قدرت، خود را با انقلاب همدم و همساز می کند، تمام می شود. در چنین شرایطی، نظام جانشین بورژوایی هم تغییری اساسی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر و حتی مطالبات دمکراتیک اقتصادی و سیاسی مردم مثل برابری کامل و بی قید و شرط زن و مرد، امنیت و رفاه و دخیل شدن مردم در اداره و سرنوشت جامعه...، بوجود نمی آید. پیروزی خواستهای دمکراتیک در جهان امروز بدون حضور سیاسی و رهبری طبقه کارگر ممکن نیست!

در عین حال، طبقه کارگر بدون کمونیسم و حزبش ولو نقش مهمی در تغییر از جمله سرنگونی بورژوازی حاکم ایفا کند، اما قادر به کسب قدرت سیاسی نیست. طبقه کارگر بدون حزب کمونیست خود، در جنبش دمکراتیک و مطالباتش ولو پیگیرتر، اما جذب و ادغام می شود. طبقه کارگر بدون حزب، قادر به حفظ استقلال طبقاتی خود، گرفتن قدرت سیاسی و تحقق اهداف ازادی و برابری نیست.

حزب حکمتیست (خط رسمی)، کارگران کمونیست و رهبران عملی جنبش طبقه کارگر، تلاش می کنیم، طبقه کارگر را برای ایفای نقش مستقل و تعیین کننده اش در خیزش های انقلابی جاری آماده سازیم. اما همچنان می کوشیم با هر اندازه نیروی ممکن جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. سرنگونی جمهوری اسلامی مانع اساسی بر سر راه اهداف و خواست ها و آرزوهای اکثریت عظیم زحمتکشان و محرومان و حاشیه نشینان شهرها است. با رفع این مانع، نیروی عظیم طبقاتی واجتماعی برای دگرگون کردن جامعه و تحقق آزادی، امنیت و رفاه، آزاد می شود!

طبقه کارگر در ایستگاه پیروزی خواستهای دمکراتیک توقف نمی کند و بسوی سوسیالیسم و ساختن جامعه ی آزاد و برابر خیز بر می دارد. در شرایط معیشتی فلاکتبار و اختلاف طبقاتی عمیق جامعه ی ما، سوسیالیسم کارگری و حزبش بیشترین شانس و رای توده های عظیم زحمتکشان و محرومان جامعه را با خود خواهد داشت.

مظفر محمدی: بچه ها خوش آمدید!
پیوستن دانش آموزان مدارس به جنبش ازادیخواهی، ضربه ی کاری است برتلاش های ضد انسانی بیش از چهار دهه ی جمهوری اسلامی برای دینی کردن آموزش و تحمیل فرهنگ خرافه بجای علم و تمدن و فرهنگ مترقی. رژیم اسلامی علاوه بر تحمیل پوشش اجباری برای نیمی از انسان های جامعه، تمرکز عظیم و سنگینی بر عرصه فرهنگ و آموزش و تعرض خرافات به علم و بربریت به تمدن، داشته است. با اختصاص هزاران میلیارد از سفره مردم و بسیج همه ی نهادهای دولتی و مجلس و قوه قضائیه از خامنه ای و بیت رهبری تا سپاهیان و دستگاه های قضایی و امنیتی و اطلاعاتی و گشت های تعقیب زنان و تا ده ها هزار مساجد و حوزه های مذهبی ضد علم و امامان متحجر جمعه و میدیای گندیده ی صدا و سیما... برای مذهبی و دینی کردن فرهنگ و آموزش، نقش مخرب و ضد کودک و ضد انسان را بازی کرده اند.

جمهوری اسلامی بیش از یک میلیون کودک و نوجوان را به میدان های مین جنگ " راه قدس از کربلا می گذرد" فرستاده و تیکه پاره شدند. دختران جوان و نوجوان در بازداشتگاه های پلیس رژیم مورد شکنجه و آزار و تحقیر و تجاوز قرار گرفتند... کودکان کار و خیابان تا کمر در آشغالدانی ها دنبال نان می گردند و آرزوهایشان را فراموش کرده اند، مواد مخدر توزیع شده توسط سپاه پاسداران، در مدارس توزیع می شوند...
رژیم دین و سرمایه ، این اواخر می خواست درب طویله های طلابی که شستشوی مغزی داده شده اند را باز و به مدارس و دانشگاه ها گسیل کند. و سرود رسوای "سلام فرمانده" را می خواست به الگوی دهه ۹۰ ایها تبدیل کند. آخرین تلاش کثیف نظام ورشکسته ی اسلامی، پوشانیدن لباس نظامی بسیج بر تن کودکان و فرستادن به جنگ خواهران و برادرنشان در خیابان ها است!

. نتیجه این شد که:

- دهه ی هشتاد و نودی ها به جنبش انقلابی برای آزادی پیوستند.
- جبهه دانش اموزان از دبستان تا دبیرستان وهنرستان ها، علیه مقنعه و مانتو و محتوای گندیده ی مذهبی کتاب های درسی، به عرصه های جدال علیه فقر و فلاکت کارگران و زحمتکشان و جنبش ازادی زن علیه پوشش اجباری و دخالت در زندگی نیمی از انسان های جامعه، پیوست.
- بچه ها، قوانین زندگی و آموزش دینی در مدارس را به تمسخر گرفتند و زیر پا له کردند...

کودکان و نوجوانان، درس اعتراض را نه در قصه ها، بلکه در زندگی خود و از تجربه ی خواهران و برادران بزرگ تر خود، یاد گرفته اند. آن ها سفره ی خالی خانواده هایشان را می بینند، ازار اجبار مقنعه برسر و مانتوی سیاه بر تن را چشیده اند، با زور و تهدید، آموزش آیات خرافی نماز و اجرای فرایض پوسیده ی دینی در مساجد مدارس و عزاداری برای امامان متحجررا متحمل شده اند.
پاسخ این کودکان به 4 دهه کودک ازاری جمهوری اسلامی را امروز با اعتراض زیبایشان در پایین کشیدن تصاویر دزدان ارزوهایشان از دیوارهای کلاس درس، نوشتن رویاهایشان بر تخته و دیوار کلاس ها، پرت کردن مقنعه ها به هوا در مدارس و خیابان...، می دهند. اعتراض حق آن ها است. حقی که آموزش اجباری خرافات در مدارس دینی و ممنوعیت زندگی شاد، از آن ها سلب کرده است.

بچه های نازنین!

اگر چند نسل کودکان و نوجوانان و جوانان ما در جمهوری اسلامی تباه شد، اما در دنیای فردایتان با سرنگونی این نظام ضد کودک، ضد زن و ضد بشر، ما نان را تقسیم می کنیم، کودکی گرسنه نمی ماند و در زباله ها دنبال نان نمی گردد، دارو را تقسیم می کنیم، دیگر کودکی یا سالمندی از بی دارویی نمی میرد، مسکن را تقسیم می کنیم، دیگر هیچ خانواده ای بی مسکن نیست. کار را تقسیم می کنیم، دیگر هیج انسانی بیکار نیست. ازادی، خوشبختی، شادی و رفاه را تقسیم می کنیم.

بچه ها! دنیای فردای شما زیبا است. این دنیارا با دستان خود میسازیم! دنیایی که شما کودکان و نوجوانان عزیز از همین امروز در ساختنش شریک شده اید! بچه ها خوش آمدید!