نامه دختر لر به همسر رونالدو

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

نامه ای به جورجینیا رود ریگز  معشوقه کریس  رونالدو، از  دامنه های خامی ،تا دامنه های  خانه خدا ، ،،جورجینیای عزیز سلام ،از دشتی پر ازباغهای  لیمو و شالیزارهای رو به زردی و زیر ساقه های ذرت   به دشتی خالی از علف ،،،از دختری با چشمهایی  کال  از دیار کوه وبلوط  به تو دختری با  چشم کال  از انسوی سرزمینهای دور ، جورجینای عزیز اکنون که من به حکم خدای سرزمین وحی در گوشه این خانه خسته برایت نامه مینویسم ،

 با دستان مادری سرگردان که نمیداند با رنج پنج فرزندش چگونه کنار بیاید ،تو درست درست زیر سایه خانه خدای من گیسوان سیاهت را باز میکنی و در آغوش سرزمین وحی شبیه الهه های بهشتی میخرامی در بهشتی که خدای من مرا وعده داده است  در انسوی تصورات و تو مزه مزه میکنی شراب طهورایش را با پنج فرزند نا مشروعت در پای خانه خدا ،وبرسفره خدا درست زیر سایه خانه خدا ،   تو با مردی که جهان را به زانو در اورده پاهایش.    نرد عشق میبازی و از پوست شیر و اهو برایت کفش میدوزند و من با پاهایی خسته از تنگ تیز تا نیاوران را یک ریز دویدم و خدای خاموش من لب تر نکرد تا به تلاطم وحی   در زیر جوراب های ضخیم ووانگشت های تاول زده ام کمی مرهم بیابم ،، جور جینای زیبا من هم زیبا بودم زمانی حتی از تو زیباتر   اما ناگهان نایبان برحق همان  خدا فتوا دادند که سرم را بتراشم ،زیر ضخامت شولایی سیاه با چشم بندی سیاه تر بنشینم به پای حسرت تاریخی فتوای درناک همین  خدایی که تو درست همین لحظه داری در پای خانه اش گیسوهای سیاهت را شانه میزنی ،تو از عطر سینه های اهو بچگان روی سینه هایت مست میکنی کریس جادو گر را ،ومن باید باید بر سر سینه بریزم خاک داغ فتواهای نمایندگان برحق همان  خدارا  . درست  همان خدا را ،، خدای تو از غرب تا سرزمین وحی بجز زیبایی ننوشت برای تو  ،وخدای من از  سرزمین حجاز خرابه های تخت جمشید از تهران            تا عراق واز بهشت  وباشت   بجز گریه نخواست برای من ،  تو پنج فرزند از کریس داری و هنوز به عقد وازدواج فکر نمیکنی و من پنج فرزند حلال زاده وسید  دارم که هنوز باید جوابگوی خدایی باشم که برایشان از سهم سادات جز اندوه سهمی ننوشت،  من به فتوای همان خدایی که تو الان مهمان ویژه سفره ی پر نعمت اوهستی   هر چه نجابت را میکارم  در کشتزار زندگیم جز اشک وحرمان   تقدیرم نمیکند خدای من  ،وتو هرچه دلبری میکنی بی هراس از شلاق وسنگسار شدن ،درو نمیکنی الا پول والماس و جواهرات و مرواریدهای غلطان را ، در سرزمین لم بزرع حجاز  به لطف همان خدای من.    کریس رونالدوی تو دیروز امده بود تهران من ،هزار دل پر درد در پاهای جوانان این سرزمین که  رهبرانش قریب به پنجاه سال هست مصلحت  مسلمین جهان را  جار میزندند در جهان  ،،،،،،،،، از تپه ماهورهای تهران بالا میرفتند تا کریس را از پشت دیوارهای ضخیم ببینند  ،همان کریسی که پنج فرزند نامشروع از تو دیگران دارد و اگر بدانی اینجا چنین فرزندانی جایشان گوشه پرورش گاههای  هست که داغ حرامزادگیشان تا ابد بر جگر بیگناهشان حک شده است  با مادرهایی  که در شوش و مولوی  میلولند در اغوش کرمها و کراک یها ، وپدرانی که شبیه روزگار کودکی کریس در حلب ابادهای و کوره های اطراف پاکدشت دارند منکر میشوند فرزندان خود را از ترس خدا وخدای گانشان ،  آه جورجینیا جورجینیا جورجینای زیبا،،، من اگر جای تو بودم سالها پیش در سینه قبرستان باشت خاک شده بودم مایه  ننگ خانواده ام میشدم ، وتو اکنون بی هراس از خدای من بیخ گوش خانه خدای من.دل میدهی به دنیا وقلوه میگیری از خدا ،   اگر دستت به خدای من رسید بگو جاتم به لب رسید ،  کسی را بفرست تا ضمانت کند مرا ، در این دیار که پر است از اولیا خدا ،،و دردهای بی شمار  جورجینای زیبا من پر از شعرم وتو داری شراب مینوشی  من پر از شعورم در باشت  وتو داری شورش میکنی در شهر اشوب سرزمین وحی. تو نمیترسی از خدای من ؟! دختر من میترسم حتی برای بردن اشغالها تا سر کوچه با سری برهنه بروم همین خدایی که اکنون در خانه اش به خواب رقته زیر بیخ گوش تو ،به اتش به اختیارانش فتوا داده است با اسید و تبر زین برای رضای خدا ودین خدا مرا از تحریک  کردن مردان ایرانی منع کند ،اما تو با چکمه هایی از پوست ببر و تیشرتی از ابریشم و ترمه در کاخهای حجاز خدا را به زانو در اورده ای  ، نکند خدا هم دل به تو باخته دختر  سر به هوا ،  توی هووی منی و خدا بین من وتو تو را بیشتر دوست دارد  چون موهای بلندت راشبیه من از ترس خدا از ته نتراشیدی تا زیر ضخامت چادر خفه ات نکند.