هادی میتروی: در جهان امروز دوستان ملل جهان کیانند و دشمنان ملل جهان چه کسانی هستند؟

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

اگر خود را عقل کل مجرد از جهان خارج از ذهن ندانیم و برای آینده خود و دیگران از تجربیات رفقای خود در گذشته درس بگیریم، نظرات رفیق ولادیمیر در این مورد مشخص، مختصر، روشن و بس آموزنده است!  رفیق ما در این تردیدی ندارد که دشمن اصلی کارگران ملل گوناگون، نظام بورژوازی جهانی ست که در آغاز قرن گذشته از دوران «رقابتی» به مرحله « انحصاری»؛ که امپریالیستی می نامیمش؛ تطور پیدا کرده است!

اما آیا این تنها بورژوازی جهانی ست که انقلابات شکوهمند کارگری و رهایی‌بخش قرن گذشته را به خاک و خون کشید و جهان امروز ما را با چنین سرنوشتی روبرو ساخته است؟
رفیق کارگران جهان سال ها قبل از پیروزی شوراها در اکتبر ۱۹۱۷ به امری توجه و با آن مبارزه کرد که  در نتیجه آن؛ کارگران روسیه که اندکی بیش از ده درصد کل جامعه را تشکیل می دادند؛ توانستند با ابزار شورها حاکمیت «نیمه فیودال- نیمه امپریالیستی» تزاری را درهم کوبند و بوسیله شوراها تمامی قدرت را بطور مستقیم ازآن توده ها سازند!
اما این امر حیاتی و لازم برای پیروزی در اکتبر ۱۹۱۷ که باعث دگرگونی کیفی در تاریخ مبارزان اجتماعی گردید چه بود؟
رفیق ما با درک عمیق از نظریات آموزگاران بزرگ کمونیسم به این نکته اشاره کرد که:
آری، اگر چه دشمن اصلی ما سرمایه‌داری جهانی ست اما، پرولتاریا همواره با دو خطر دیگر در درون خود نیز درگیر است!
دو انحراف که در درون خود طبقه کارگر بوده اند و هستند و اندیشه رهایی بخش کمونیسم را همچون موریانه از درون می جوند. دو انحراف که از این دکترین علمی، یکی با خوشبینی و عافیت طلبی و لوکس بورژوایی و دیگری با احساسات و تعصب و توهم و منیت خرده بورژوایی، آیین و مذاهبی جدید می سازند و این دکترین علمی را از درون پوک، بی خاصیت و نهایتاً هویت و وظیفه تاریخی پرولتاریا را نفی می کنند!
رفیق ما ولادیمیر از ۱۸۹۶ و همان آغاز تشکیل حزب «سوسیال-دموکرات» روسیه، از راست و چپ و هم‌زمان، با این دو انحراف به مبارزه برخاست و نهایتا با پیشگیری از ورود و حضور این دو گرایش خطرناک در درون حزب بلشویک روسیه، بلشویک ها توانستند اینبار شکست انقلاب ۱۹۰۵ را جبران کنند و پیروزی انقلاب شوراها را رهبری و تضمین کنند. زنده باد به رفقای بلشویک!
بواقع جنبش کارگری در روند رشد و آمادگی خود برای درهم شکستن دولت و دیگر نهادها و ابزار تحمیق و سرکوب بورژوازی، کسب قدرت بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان و جامه عمل پوشاندن به عالیترین نوع دموکراسی و مشارکت مستقیم شهروندان در سرنوشت خود، اکثریت عظیم تولیدکنندگان با دو انحراف عظیم در درون خود روبرو هستند!
این دو انحراف راست و چپ از خط و فرهنگ و مشی پرولتری، یکی تحت تاثیر فرهنگ بورژوایی و زودرس دانستن هر انقلاب و قایل شدن نوعی رسالت برای بورژوازی و در نتیجه اعتقاد به ناگزیر بودن همیشگی رفرم در ساختار بورژوایی، بویژه در کشورهایی همچون ایران که انکشاف سرمایه و گسترش سیاسی بشکل طبیعی صورت نگرفته است، اعتقاد به انقلاب دو مرحله ای دارند. برغم رشد کمی و کیفی پرولتاریای ایران در قرن گذشته، این انحراف طبقاتی همچنان اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران را آماده بزیر کشیدن ماشین تحمیق و سرکوب بورژوازی و لایق آغاز دوران طلایی و طولانی انتقال به سوسیالیسم نمی داند!
این گرایش از دوران آغاز تجربه انقلابات کارگری و بدنبال شکست این تجربیات جدید در تاریخ بشر، با های و هوی و بوسیله «نت-ورک» سیستم تحمیق بورژوازی در سراسر جهان تقویت شده است بطوریکه امروزه با نفی «انقلاب» حتی گلوی اکثریت احزاب مدافع سوسیالیسم را در سراسر جهان می فشارد!
این گرایش از آنجا که طبقه کارگر را آماده و لایق اداره جامعه نمی داند، با نفی لزوم انقلاب اجتماعی جهت فرارفتن از حاکمیت بورژوازی، این مهم را بکمک پارلمان و هر از چند گاهی مشارکت در انتخاب بد از میان بدترها، عملا تشکل های مستقل طبقه کارگر از اقتصاد و سیاسی و فرهنگ بورژوازی را به انحلال فرامی خواند!
ایکاش معضل پرولتاریای جهانی تنها با این گرایش راست دنباله رو و شریک اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بورژوازی ختم می شد. گرایش دیگری که خط و فرهنگ و مشی پرولتری را تهدید می کند انحرافی کودکانه ماقبل سرمایه‌داری در جنبش کارگری ست که تحت تاثیر احساسات پاک و آرزوهای بزرگ، همواره و در هر لحظه در آرزوی انقلاب  بال و پر می زند و از این رو دست به فداکاری می زند. این گرایش اراده گرای ماجراجو روند تکامل مادی و تاریخی جامعه و مقوله انقلاب را نمی فهمد و همچون کودکان لجباز، خواستار دست یافتن به جهان مورد علاقه شان هستند!
این گرایش چپ، خود را نیروی پیشتاز انقلاب می داند و معتقد است که انقلاب نه کار توده ها  در دفاع از هویت خود و در پاسخ به به سیاست های کلان حاکمان بورژوا جهت نفی بردگی مدرن، بلکه عاملی در اختیار نیروی پیشتاز انقلابی ست که با احساساتی کودکانه و پاک است و در جستجوی انقلاب تا جایی پیش می رود که به نفی تیوری بقا می پردازد!
اصل زندگی و مبارزه برای زندگی آزاد خود و بشریت را فراموش می کند و با اعتقاد به ممکن بودن جهانی دیگر در هر زمان، کار را به نظریه پردازی های اراده گرایانه ذهنی و توضیح وجود همیشگی شرایط عینی برای انقلاب می کشد و با این توهم غیرواقعی اراده گرایانه، نه تنها در بهترین حالت به کشتن مهره‌های دست سه و چهار نظام سرمایه‌داری دست می زند، بلکه خود را به کشتن می دهد و خیل انسان های بی گناه را تک تک و یا دسته دسته به مسلخ دستگاه سرکوب بورژوازی می کشاند!
رفیق کارگران جهان ولادیمیر توضیح می دهد که اگرچه مبارزه با این دو انحراف همیشگی ست و چه قبل از کسب قدرت و چه پس از آن بسیار  اهمیت دارد، اما مبارزه با انحراف چپ در جنبش کارگری بسیار دشوارتر است و رفیق مت همواره به خطرات «نارودنیکی» و «سوسیال-رولوسیونر» هشدار داده است!
بیاد داریم که با شکست انقلاب ۱۹۰۵ و در فوریه ۱۹۱۷ گرایش راست کارگری به آستان بوسی بورژوازی روس رفت و حتی در قدرت شریک شد اما فراموش نخواهیم کرد که در فردای نخستین انقلاب اجتماعی تاریخ بشر، گرایش چپ سودای صدور انقلاب در سر و قصد حمله ارتش نوساخته سرخ به اروپای شرقی؛  جهت صدور سوسیالیسم آنهم از نوع سربازخانه ای آن؛ را داشت!
آنچه گفته شد مثال هایی بودند که انحراف راست و چپ همواره جنبش کارگری را از دو سو تهدید می کنند و وظیفه اصلی کمونیست ها مبارزه دایمی با این دو انحراف خطرناک در درون جنبش کارگری، چه قبل و چه بعد از هر انقلاب است. مبارزه ای که آموزگاران بزرگ کمونیسم آنرا مبارزه ایدیولوژیک می نامند!
متأسفانه همین امروز در ایران و منطقه نیز افراد و تشکل هایی هستند که خواهان برقراری یک نظام سرمایه‌داری «متعارف» در سطح کشور خود، جهت انکشاف سرمایه و عبور از عقب ماندگی های جامعه پیش سرمایه داری در این جوامع هستند!
بحث کمونیست ها بر مبنای شناخت دقیق از بورژوازی «دلال-رانتی-نظامی» کشورهای منطقه که در حاشیه انکشاف و گسترش و جهانی شدن سرمایه های امپریالیستی صورت  گرفته است، ناتوانی بورژوازی کشورهای جهان غیرامپریالیستی، در تضمین گسترش اقتصادی و فرهنگی و سیاسی این کشورها را بروشنی و بارها نشان داده است!
کمونیست ها با بررسی دقیق حال و گذشته بورژوازی این کشورها از جمله ایران، بر این باورند که تنها نیرویی که می تواند انکشاف سرمایه و گسترش سیاسی و اشاعه فرهنگی نوین را با استقلال از دولت های امپریالیستی، در چنین جوامعی تامین و تضمین کند، حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان این ملل هستند!
در سوی دیگر «ناسیونال-سوسیالیست»های این کشورها هستند که با ادعای ملی و ضدامپریالیست بودن بورژوازی کوچک ایران و دیگر کشورهای منطقه؛ که با تولید خرد تحت فشار سرمایه های جهانی هستند؛ بخشی از بورژوازی ایران را «مترقی و مبارز» ارزیابی می کنند و به حمایت از این بخش از بورژوازی خودی و طرح «عمده» بودن مبارزه ضدامپریالیستی، «اصل» جهانشمول مبارزه طبقاتی با بورژوازی عقب مانده و بنجل خود را نه تنها به فراموشی می سپارند بلکه به حمایت و مشارکت با این بورژوازی ارتجاعی خونریز و خانمانسوز دست می زنند!
این همه در حالی ست که چنین سیاست نادرستی در برخورد به بورژوازی بنجل ایران؛ در کودتاهای ۱۲۹۹و ۱۳۳۲ و ۱۲ فروزدین ماه ۱۳۵۸؛ نادرستی خود را نشان داده است. مگر بچشم ندیدیم که در فردای انقلاب و حمایت از خط امام ضدامپریالیست که خواهان بازگشت به صدر اسلام و حاکمیت شرع امثال شیخ فضل الله ها هستند، را بسیاری از مدعیان سوسیالیسم مترقی ارزیابی کردند و آخرین انقلاب شکوهمند تاریخ بشریت را به نابودی سوق دادند!
چنین اشتباهی در حال حاضر بر هر بخش از روشنفکران ملل گوناگون منطقه نفت خیز غرب آسیا که شکست انقلاب بهمن ماه را تجربه نکرده اند اگر بخشودنی باشد، تکرار مجدد آن در ایران و حمایت از محور مقاومت نابخشودنی ست. برای روشنتر شدن این اشتباه فاحش را می توان در آثار و نظرات هر دو طیف راست و چپ «روشنفکران» غیرپرولتری خوش نشین در رفاه و امنیت خارج از ایران (۱) مشاهده کنیم و ببینیم بنام دفاع از ملت مظلوم فلسطین و در افشای بی‌رحمی و قساوت ارتش و دولت صهیونیستی، با چه شور و شعفی از گرایشات ارتجاعی اسلامی که از موضع ماقبل سرمایه داری با امپریالیسم که بزعم ایشان «مبارزه» می کنند، دفاعی شاعرانه می فرمایند !
بنظر نویسنده این گونه مبارزه با امپریالیسم و دفاع از بورژوازی بنجل دلال و نظامی بومی ملل گوناگون منطقه نفت خیز خاورمیانه، نه تنها باعث ضعف امپریالیسم نمی شود بلکه باعث هزاران هزار کشته از ملل گوناگون می گردد چنانچه همین امروز در فلسطین شاهد این فاجعه انسانی هستیم!
این دسته از «ناسیونال سوسیالیست»ها و «سوسیال-رولوسیونر»های وطنی که غالباً خود در امن و رفاه نسبی کشورهای امپریالیستی می زیند، در ضدیت با امپریالیسم و بویژه امپریالیسم آمریکا، مشترکا به حمایت از دولت های محور مقاومت می پردازند. این خوش نشینان خارج از ایران بدون درک از ستمی که بر اکثریت عظیم تولیدکنندگان در ایران می رود حتی کار را بجایی می کشانند که اکثریت عظیم تولیدکنندگان محروم و محکوم به بردگی سرمایه در ایران را که در فقر و فلاکت بسر می برند را بزیر علامت سوال می برند که چرااین اکثریت عظیم محرومان محکوم به بردگی در ایران، در حمایت از حاکمیت مافیایی ایران؛ همچون توهمات دوران جنگ سرد و در آغاز پیروزی انقلاب ایران؛ به میدان نمی آیند!
بیگانگی از بطن جامعه ایران تا این حد؟
آیا خوش نشینان امن و رفاه نسبی کشورهای امپریالیستی نمی بینند و نمی شنوند که بر توده های محروم حومه های شهرهای بزرگ ایران چه می گذرد؟
آیا این خوش نشینان تنها تبلیغات «نت-ورک» سیستم مدافع نظام سرمایه‌داری و تیتیش مامانی های شمال شهرهای بزرگ ایران را دیده اند؟
آیا این خوش نشینان بی مسولیت از خود راضی نمی دانند که در مناطق دور از پایتخت، بردگی به سبک قبل از اسلام وجود دارد و مادران و پدران برای سیر کردن شکم فرزندان خود، اعضای بدن و حتی کودکان خود را به تاجران انسان می فروشند؟
بی خبری از وضع توده های مردم و چنین خطاهایی از طرف خوش نشینان مرفه خارج از کشور، هرگز فراموش نخواهند شد!

زنده باد انقلاب!
برقرار باد حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان!
زنده باد کمونیسم!

هادی میتروی
فرانسه، آذرماه ۱۴۰۲

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید