ناصر بابامیری: با مغلطه گویی نمیشود حقایق را وارونه کرد!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 دیشب بسیار اتفاقی نگاهم به برنامه ای با عنوانی پر طمطراق از تلویزیون برابری افتاد و آنرا گوش دادم. تلویزیون برابری با مجری گریی دوست عزیز آرش کمانگر با تیتر «آنالیز: نگاهی به انتقادی به منشور "آزادی رفاه برابری" و چهار واکنش در برابر آن»، با بهروز فراهانی از حامیان پر و پا قرص منشور حداقلی رفرمیستی بیست تشکل و همایش پوشالی کلن، بحث و گفتگوی مفصلی داشتند. هدف این یادداشت اصلا وارد شدن به بحث آنها پیرامون نگاهی که به منشور "آزادی رفاه برابری" داشتند نیست.

بحث منشوریستهای رفرمیست نه تنها به دلیل اینکه ما کمونیستها مخالفشان بودیم و در نقد آنها نوشتیم حباب روی آب شد، و ترکید، بلکه اگر ما هم این وظیفه خطیر را انجام نمیدادیم شانسی در میان کارگران و اقشار فرو دست نداشت به این دلیل ساده جنبش کمونیستی و کارگری در داخل برغم همه موانع سر راه پیشروی در مبارزه از ایندرجه از آگاهی و هوشیاری طبقاتی و سیاسی برخوردارست که دوستان دروغین آنان نتوانند آنها را سیاه لشکر گرایشات رفرمیستی کند و دستاوردهای مبارزاتی چندین دهه آنها را جهت به پیروزی رساندن انقلاب و سوسیالیزم به این شیوه به هزیمت ببرد! منشورهایی که حتی قادر نبودند صفوف خودشان را منسجم کنند و از تشتت بیرون آورند، در بیان واقع بیش از این نمی طلبد جنبش کمونیستی و کارگری وقتشان را به مخالفت و نقد آنها معطوف بدارند. اما در این گفتگو از مخالفین دو منشور و بطور مشخص ناصر پایدار از گرایش لغو کار مزدی و من هم بعنوان یکی از اعضای جنبش کمونیستی اسم برده شده است. آرش کمانگر در میان بحث از دقیقه 29 به بعد میگوید: «اتفاقا یکی از فعالین جنبش لغو کار مزدی، بنام آقای ناصر پایدار که زمانی با محسن حکیمی، با هم در همین جنبش فعالیت میکردند، و از هم جدا شدند و اتفاقا از همین زاویه منشور آزادی رفاه برابری را نقد کردند و با این سنت الغای کار مزدی که ما میگفتیم به اصطلاح در تضاد است، هم او، هم ناصر بابامیری، اصلا همین منشور آزادی رفاه برابری مثل منشور مطالبات حداقلی را بورژوا رفرمیستی میدانند. و میگویند ربطی به چیز ندارد!».(خط تاکیدات از من است)
بدنبال این گفته آرش کمانگر مجری برنامه، آقای بهرور فراهانی شروع به آشفته گویی کرده واینگونه استدلال میکند:«درست میگه. مقدمه اش ربطی به خواسته هاش ندارد. مقدمه اش ضد سرمایه داریست ولی خواسته هاش مطالباتی است.و اینهایی که پیگیرند، ناصرپایدار و اینارو ما میشناسیم و اونایی که پیرگیرند چیزند! و من هیچ خسته نمیشم از یادآوری اینکه نشون بدم که چقدر این رفقا بعضی وقتها پرتند از واقعیت مبارزه و پاشون روی زمین نیست. اگر خاطرتان باشد، وقتی جنبش نوین ضد سرمایه داری، ضد سیاستهای نئولیبرالی در ایران شروع شد، و کمیته پیگیری و کمیته هماهنگی شکل گرفت و بازسازی شرکت واحد و بازسازی هفت تپه، که کاملا نشون میداد طبقه کارگر خون تازه ای توش اومده، و دارند خوشون رو جمع میکنند و سلاح هاشون صیقل میدن برای مبارزه با این تعدیل اقتصادی، بسته شدن اینها و خصوصی کردنهای بزرگ و غیره، ما مصاف این دو اردوگاه کلان سرمایه دارانی که نسخه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را داشتند پیاده میکردند، از رفسنجانی به این طرف و فعالین که متوجه این شده بودند، و در دفاع از دستاوردها داشتند نهادی خودشان را ایجاد میکردند و جنب و جوش در خارج کشور ایجاد کرد، ماها همه اومدیم بمیدان. از جمله همین همبستگی سوسیالیستی با کارگران در فرانسه که تو همین موج شکل گرفت، در پاسخ به این ضرورت شکل گرفت. که ما میبایست بلندگوی این خواسته ها در خارج کشور باشیم و کم کاری کردیم و غیره. این موج همه ما را در خارج و داخل آورد....». بعید میدانم بهروز فراهانی این بحث "آنالیز" خود را اگر روی کاغذ پیاده کند، حاضر به امضای این همه آشفته گویی باشد. بحث بهروز فراهانی چه آنجا که پیرامون ارزیابی از منشور «آزادی رفاه برابری» حرف می زند و چه آنجا که رزومه فعالیت محسن حکیمی یکی از "مارکسیستهای قانونی!" و ناصر پایدار از گرایش الغای کار مزدی را بیرون میاورد، بایستی تائید و رد این ادله های بهروز فراهانی را به دو نامبرده که هر دو صاحبان یکدوره از فعالیت مشترک و اکنون جدا از هم هستند، واگذار نمود که مسئولیت نوشته و گرایشات آنها به خودشان مربوط است.
میخواهم بگویم، شخصا بعنوان عضوی از جنبش کمونیستی جزو اولین کمونیستهایی بودم، که در مخالفت و نقد به منشور «مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران» در مطلبی تحت عنوان «منشور مطالبات حداقلی رفرمیسم را بجای انقلاب مینشاند» مفصل قلم زدم. و در نفی و افشای منشور راست پرو غربی نیز به تفصیل چند نوشته دارم. و جزو معدود کمونیستهایی بودم در نقد "همایش کلن" نیز چند یادداشت انتقادی متکی به فاکت نوشتم که این "اتحاد همه با همی"حول منشور رفرمیستی در پی اهدافی حتی فراتر از منشور و همایش سرهمبندی شده است. در مخالفت با منشور «آزادی رفاه برابری» نیز بعنوان یک کمونیست، آنرا وظیفه عاجل خود دانستم، ولو مختصر تزهایی اصلی که این منشور بر آن استور بود، خصوصا اشتراکات و تفاوتها منشور بیست ماده ای با منشور دوازده ماده ای را بدون اینکه وارد جزئیات و بند به بند مبحث آن شوم، بطور کنکرت طی نقد برجسته کنم که چرا این منشور هم علیرغم ادعاهای ضد سرمایه داری عملا از چهارچوب نظم موجود فراتر نرفته است. بدنبال آن بود، فعالین کمونیست و شخصیتهای سیاسی دیگر نیز ، اعم از ناصر پایدار از گرایش لغو کار مزدی نیز از زوایه نگاه خود و بدرست وارد نقد مفصل تر این منشور "آزادی رفاه برابری" شدند. از اینجهت گرداننده برنامه تلویزیون برابری و بهروز فراهانی، تصادفی نیست از میان طیف وسیع مخالف و منتقد دو منشور رفرمیستی، بطور ویژه از دو نفر، یکی ناصر پایدار از جنبش لغو کار مزدی و دیگری ناصر بابامیری از جنبش کمونیستی اسم می برند. اینکار تا اینجا هم بخودی خود ایرادی در آن نیست. اما بنظر می رسد مصاحبه کننده و مصاحبه شونده بسیار هدفمند، میخواهند با بیرون کشیدن تنها یک جمله کوتاه از همه نوشته های انتقادی من، و سه دهه کار کمونیستی پیگیرانه، غیرمستقیم کارنامه فعالیت کمونیستی منرا، بنوعی همسو با فعالین جنبش لغو کار مزدی به شنونده و مخاطب جلوه بدهند! این شیوه برخورد به مخالف سیاسی قبل از اینکه شخص مورد نشان را هدف قرار دهد، دست کم گرفتن شعور مخاطب است.
حقیقتا تا کنون برغم همه فراز و فرودهای مبارزه و جدال و کشمکش طبقاتی و سیاسی هیچ جناحی از بورژوازی نه راست نه چپ نتوانسته در پی مقاصد و منافع خویش فعالیت و دستاوردهای جنبش کمونیستی و کارگری را اینگونه ساده انگارانه تحریف و دور بزند تا گرایش رفرمیستی دومی باشد. تا زمانی که هنوز کمونیستها خودشان در قید حیاتند، و بویژه کارگران با همه دشواریهای سر راه بی وقفه در عرصه مبارزه در حال فتح سنگرها هستند، افتادن تو این فاز که چپ و راست بورژوازی بخواهند خود را قیم جامعه و حتی کمونیستها و کارگران جا بزند، اگر غیرممکن نباشد، کاریست بسیار دشوار و شانسی برای پیروزی ندارد!
در چهارچوب اصول کمونیستی برخورد من به فعالین گرایش لغو کار مزدی و سایر گرایشات درون جنبش کارگری مستثنا از جنس برخورد مارکس و لنین به مارکسیستهای قانونی، بلانکیستها و آنارشیستها ...و احزاب و سازمانها در آندوره نیست. یعنی هر جا که مواضع و جهتگیریهای خرده بورژوایی و بورژوایی داشتند، که داشتند، بطور ریشه ای و بیرحمانه نقد شدند، و از این قاعده کمونیستی هیچگاه عدول نشد، و آنجا که آنارشیستها و خصوصا بلانکیستها در به پیروزی رساندن کمون پاریس جایگاه ارزشمندی پیدا کردند، مارکس آنرا به بهترین نحو ارج نهاد. کمااینکه بعد از پیروزی کمون پاریس در مقدمه ها بر مانیفست کمونیست نقش و جایگاه ارزشمند این گرایشات را با ضعف و قوتها گنجاند و از انجام این وظیفه کوتاهی نکرد. و لنین هم از تجارب شگرف کمون پاریس درسهای بزرگی گرفت و آنرا جهت نمایه پیشروی در پیشبرد کار کمونیستی و بفرجام رساندن انقلاب فوریه و اکتبر کرد. جا خاطر نشان کنم در نوشته انتقادی به منشور دوازده ماده ای در همین چهارچوب برخورد کمونیستی بود، که گفتم:« شخصا همیشه این جهتگیری و اصول کمونیستی را رعایت کرده ام تا موقعی که احزاب و جریانات و تشکلات کارگری برغم درک و تبیین غیر کمونیستی، هدف عاجلشان تشکل پرولتاریا جهت به قدرت سیاسی رساندن باشد، آنها را در برابر کمونیزم نبینم. خصوصا وقتی خودشان هم ادعای کمونیست بودن ندارند، اما وقتی آگاهانه افق و پراتیک این جنبش را مخدوش و به بیراهه بکشانند، دیگر آنرا وظیفه خود میدانم آنها را بیرحمانه به نقد بکشم.»
مغلطه نکنید، ناصر پایدار از فعالین گرایش لغو کار مزدی، بطور مشخص در این عرصه نقد و مخالفت با منشوریستهای رفرمیست اتفاقا بسیار بدرست کنار صف ما پیشروان جنبش کمونیستی و کارگری ایستاده است که از نقد به پرچم آنها نیز به ذره تخفیف قائل نخواهیم بود.
.16.05.202
لینک مصاحبه تلویزیون برابری با بهروز فراهانی:

...
لینکهای مطالب مربوط به منشورها و همایش:
http://www.chiran-echo.com/460.htm
http://www.chiran-echo.com/407.htm