پس از گرد همایی مضحک کنفرانس جورج تاون در واشینگتون، در میان هیاهو و جنجال آفرینی مدیایی دول بورژوازی وعده منشوری داده شد جهت مطرح کردن آلترناتیو راست پرو غربی. حاصل این تکاپوی شازده و طرفداران خادمش معصوم قمی، حامد اسماعیلیون، شیرین عبادی، نازنین بنیادی و عبدالله مهتدی، "منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی(مهسا)" نامگذاری شد و اما منشور مرده بدنیا آمد!
منشور در همان پاراگراف آغازین که می گوید:«پس از قتل مهسا(ژِینا)امینی و آغاز انقلاب زن، زندگی و آزادی مردم ایران آزادیخواهانه خود را پی می گیرند و بر آن هستند تا ... این منشور ابتدا بر فعالیت خارج از کشور تکیه می کند که می تواند زمینه را برای مشارکت فعالانه کنشگران داخل کشور فراهم کند و بر این باوریم انزاوای جهانی جمهوری اسلامی از اولین گامهای لازم برای ایجاد تغییرات است و باید خواسته های زیر پیگیری شود... » هر چند لفظا خود را به خیزش انقلابی شهریور 1401 آویزان میکند، اما پشت بند آن بسرعت، و بسیار صریح و بدون لکنت زبان جدال و کشمکش درون جامعه برای زدودن مناسبات سرمایه دارانه که بواقع به مذاق این ضد انقلابیون هم خوش نیامده و با آن بیگانه اند را تماما به کنار میگذارد و علنا در جایگاه واقعی خود ظاهر میشود. منشور در همان پاراگراف نخستین، الویت کار و فعالیت خود را روی خارج کشور و بطور کنکرت پادوی برای دول غربی متمرکز نموده تا برای این خادمین در تحولاتی آتی جایی دست و پا کند! بدون اینکه از دلایل نبرد طبقاتی و سیاسی چند ماهه چیزی بگوید؛ بدون اینکه از جنگ تمام عیار که طی اینمدت صدها شهر را به میدان تقابل و جدال نه تنها با رژیم متوحش سرمایه داری بلکه با سایر دشمنان رنگاورنگ طبقاتی و سیاسی در داخل و خارج تبدیل نمود که هر کدام بنوبه خود علیه منافع اکثریت عظیم جامعه عمل کرده، سخنی بگوید، چرا که در این جدال واقعی آلترناتیوها مردم در کف خیایانها پاسخ بسیار روشن و کوبنده را طی شعارهایشان: «نه شاه میخوایم نه رهبر مرگ بر ستمگر» و «نه شاه نه شیخ نه ملا قدرت بدست شورا» سر دادند. تدوین کنندگان منشور که به همبستگی ارتجاعی برای دمکراسی بورژوازیی دلخوش کرده اند، نتوانسته اند بیم و هراس خود را از خیزش انقلابی که دشمنان قسم خورده کارگران و فرودستان و سوسیالتها را آماج گرفته، پنهان کنند.
بلاخره پس از گذشت شش ماه از خیزش انقلابی، و بالا و پائین پریدن این طیف متلون راست، کوه موش زائید و منشور مرده متولد گشت. این صف ارتجاع علیه انقلاب بر سر درجه غلظت ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی و فاشیزمی که نمایندگی میکنند، ظاهرا دچار انشقاق شده است. اما طیفی از آنها زیر یک پرچم و "منشور فاشیستی معتدل!" گرد آمده اند. فاشیزم و ناسیونالیزم "خوش خیم و بدخیم" نداریم. فاشیزم و ناسیونالیزم از افراطی تا معتدلش چه شاهنشانی یا مجاهدینی به همان درجه ضد کارگر و ضد زن و آزادی و برابری است که جناحهای درون حکومتی کنونی هستند. و اینکه بخشی از ناسیونالیستها هر چند با لکنت زبان اما شرط و شروط توافقات جبهه راست پرو غربی مبنی بر "حفظ تمامیت ارضی ایران!" را طی پانل ها با سیما ثابت گرداننده برنامه اینترنشنال پذیرفتند و اکنون با انتشار بیرونی چنین منشوری، از اینکه انتخاب سیاسش این کمپ بوده اظهار ندامت می نماید و یا دیگری به کمپ مجاهدین ریزش میکند و یا طرفداران تندرو سلطنتی این منشور را در راستای "تجزیه ایران" و پشت کردن به "حفظ تمامیت ارضی ایران" قلمداد میکنند، اگر بر ماهیت بشدت ارتجاعی منشور جبهه راست پرو غربی نیفزاید، چیزی از آن کم نمیکند!
تدوین کنندگان منشور برای تخفیف دادن چنین رسوایی می گویند: «تاثیرگذاری این دولتها باید به نحوی صورت بپذیرد که آنها حق دخالت در امور داخلی و تصمیمات مردم ایران را نداشته باشند». بعدا می افزاید: «گامهای بعدی با حضور کنشگران داخل ایران بر عدالت انتقالی، تشکیل شورای انتقال قدرت و راهکارهای انتقال قدرت به حکومتی دمکراتیک، ملی و سکولار تمرکز می کند. این کار نیازمند همراهی هموطنان متخصص در رشته های مختلف است که دعوت به همکاری خواهند شد و کمیته های تخصصی گذار از جمهوری اسلامی را تشکیل می دهند. ساز و کارهای دمکراتیک و اجرائی این همبستگی و سازماندهی برای نتیجه گیری از مبارزات مدنی مردم ایران در اولین فرصت معرفی و اجرا خواهد شد.». بر کسی پوشیده نیست، وقتی جامعه خصوصا طی یکدهه اخیر با خیزش ها و اعتصابات و اعتراضات مداوم توده کارگران و اقشار فرودست، رژیم را بطور جدی به تنگ آورد، دیگر این تنها طبقه حاکم اقتصادی ایران نبود که وحشتزده گشت، بلکه دول بورژوایی نیز که خود در مصادره کردن انقلاب 57 و سرکار آوردن این رژیم ننگین نقش مستقیم و غیرمستقیم داشتند، همه را بشدت نگران نمود. به این اعتبار با عروج خیزش انقلابی شهریور از طیف پهلویستهای فاشیست تا سلطنتی و مشروطه و فرشگرد و ققنوس و شورای گذار و تصمیم...تا اصلاح طلبان حکومتی رانده شده از قدرت و اعوان و انصارشان با پرچم ناسیونالیزم عظمت طلب ایرانی و دفاع از "حفظ تمامیت ارضی ایران" تا طیفی از ناسیونالیستهای محلی کرد هم، گرد این جبهه حلقه زدند، بیش از پیش به تکاپو افتادند تا به کمک غرب و شرکای مرتجع منطقه، افق راست پرو غربی را بر خیزش انقلابی ناظر و اعمال کنند. اما همه تلاشهای پیشین و چند ماهه اخیرشان اعم از سیمینار و کنفرانس و کمپینها که در خارج کشور تدارک دیدند، در همین خیزش از سوی جامعه جواب رد بزرگی گرفت.
منشور در بند دیگری تیتر زده «حقوق بشر و کرامت انسانی» فعلا از این بگذریم که خود اعلامیه جهانی حقوق بشر که این عالیجنابان آنرا مبنا گرفته اند خود مشمول و اگر منشاء و شریک نظامهای موجود و جرم و جنایتهایشان در گوشه و کنار جهان نباشد که هست، آگاهانه در برابر همه سکوت مرگباری کرده چون منافعش اینگونه اقتضا می کند. مگر همین رژیم متوحش سرمایه داری و شرکایش که چهل و چهار سال است، خون کارکر و کمونیست و صف آزادیخواهی را به شیوه های گوناگون در شیشه کرده و میکند، شکنجه و اعدام میکند، بخشی عمده از میثاق های حقوق بشری را ظاهراً نپذیرفته است! هر پنج موردی که زیر عنوان پر طمطراق «حقوق بشر و کرامت انسانی» شاه الله هی ها و ناسیونالیستهای کرد امروزی فاکت آورده اند: 6.پذیرش تکثر و تنوع در جامعه ایران و تلاش برای رفع تبعیض های تاریخی و کنونی. پذیرش جایگاه زبانهای مادری بر اساس قوانین و کنواسیون های بین المللی. 7.الترام قانون اساسی جدید به تمامی اصول جهانی حقوق بشرو تمامی حقوق و آزادی های ذکر شده در آن. 8...و 9...و 10، مگر در نظام پیشین شاهنشاهی هم که کارگر و کمونیستها را کشتار می کردند و فاشیزم پهلوی_رضاخانی عروج کرد، خود را مقید به همین مفاد میثاق جهانی نمی دیدند؟! چرا باید جامعه پس از گذشت یک قرن دیکتاتوری شاه و آخوندی که این میثاق جهانی نیز دست و بالشان را باز گذاشته و بجز استثمار، بردگی، بیکاری و فقر و شکنجه و اعدام و گرفتن آسایش و امنیت نسل ها چیزی عایدشان نشده را دوباره با توهم به این وعده و وعیدها آزمون کند!؟
تیترهای بعدی منشور«عدالت» و «شفافیت اقتصادی و رفاه»... است. تاریخچه مدعیان "عدالتخواهی" تا دیگر تیترهای بنجل این اتاق فکر کپک زده، لااقل در دو رژیم شاهنشاهی و آخوندی، تاریخی بسیار استثمارگرانه و خونبار است. چه نسلهای گذشته و چه نسلهای امروز بدلیل بر باد رفتن هست و نیست زندگیشان، آنقدر از آن تجارب تلخی دارند که بعید میدانم، تحت هیچ شرایطی فریب ترمنولوژی که سر منشاء آن طبقه حاکم اقتصادیست یا قول و قرارهای پوچ آنرا بخورد! معلوم است "عدالت و رفاه اقتصادی" و سایر مقولات از این جنس را طبقه حاکم اقتصادی آنرا از زوایه منافع خود معنا میکند! مثلا، چگونه در نظام طبقاتی خویش طبقات و اقشار فرودست را بشیوه سیستماتیک از طریق مکانیزم"عادلانه" و شفاف اقتصادی و رفاه" ، به زیر چنبره کار مزدی و بردگی بکشاند، و میثاق جهانی حقوق بشر هم از سر منافع سودجویانه خویش نه تنها هیچ غلطی نکند بلکه دست و بالش را برای گروگان گرفتن، شکنجه و حتی اعدام باز بگذارد. این منشور هم علنا گامهای اولیه را با پذیرش الگوی اقتصادی سرمایه داری، قانونمدیهای آنرا مبنا قرار خواهد داد، قطع به یقین اگر فردا شانسی برای رسیدن به قدرت و "سازماندهی و اداره جامعه" داشته باشد، که ندارد، همین "عدالت و شفافیت اقتصادی و رفاه" و سایر وعده ها را وعده داده شده را از طریق کشتار و سرکوب وحشیانه بواسطه همین اراذل و اوباشی و چماقداران "حافظ یکپارچگی خاک ایران!" که جمهوری اسلامی هم چند دهه است به خونین ترین شکل بکاربسته، بمرحله اجرا خواهد گذاشت!
جنبشی که در جامعه براه افتاده هر چند بی کم و کاست نبوده، اما نسبت به خیزشهای قبل از انسجام و سازمانیابی بهتری برخوردار بود، و همین امر هم موجب شد تداوم بیشتر داشته باشد، و هزینه را برای دشمن بسیار سنگین تر از قبل کند. جنگ تمام عیاری که هر چند به نتایج نهایی نائل نگردید، اما چنان بخشهای از ارکانی که این نظام طی چند دهه از حاکمیت ننگین خود بر آن استوار بوده را در هم کوبیده که این دستاوردهای ارزنده با هیچ درجه ای از سرکوب و کشتار و شکنجه و اعدام ماشین دولتی قابل باز پس گرفتن نیست. و دیر یا زود این خیزش در فاز بالاتری اینبار با حضور همه جانبه کارگران بمثابه طبقه و در قامت رهبری جامعه به مصاف خواهد آمد، و بساط این رژیم را در هم خواهد پیچید و نمیگذارد تاریخی که یک قرن به شیوه تراژیک جامعه از آن رنج برده، اینبار در شکل بسیار کمیک تکرار گردد.
مرگ بر جمهوری اسلامی!
زنده باد آزادی برابری حکومت کارگری!
23 مارس 2023