مصطفی اسدپور: "شاهزاده" در کتاب، شاهزاده در ایران!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

منظور من کتاب "شاهزاده" (Prince و یا ترجمه فارسی با عنوان "شهریار") نوشته ماکیاولی است. موضوع این کتاب، تشریح طرق مختلفی است که بوسیله اتخاذ آنها اشخاص میتوانند به مقام شهریاری برسند. ارجاع به "شاهزاده" با همه شهرت آن بعنوان کتاب آسمانی عالم سیاست، در تب و تاب سیاسی جاری، مشخصا در حاشیه کمپین "من وکالت میدهم" پر بیراه نیست.ماکیاولی وقت خود و خوانندگان را به هدر نمیدهد. اهل سانتی مانتال نیست. حرف حساب او اقتدار و نظم و اطاعت است.

برای این منظور و برای رسیدن به آن هر وسیله ای، را مجاز میشمارد. فصل اول "در باب سلطنت های مختلف و طرز تحمیل آنها" شروع میشود و در نمونه های بسیار، ظهور و سقوط سلاطین در گوشه و کنار جهان را به گواه میگیرد:
ماکیاولی: " زور یا خشونت جزء لاینفک دولت است و یک حاکم نمی تواند بدون آن به عنوان ابزار حکومت عمل کند... پس از اینکه پیروان شما به طرح‌های نوآورانه شما ایمان خود را از دست دادند، باید آنها را مجبور کنید که ایمان داشته باشند، یا حداقل، طوری رفتار کنند که گویی با اطاعت از شما چنین می‌کنند".

برای یک خواننده فارسی زبان تجسم "شاهزاده" با توجه به تجربه زور و سرکوب روزمره از طرف حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی ابدا دشوار نیست. در سرتاسر کتاب کوچکترین اثری از فضیلت و یا قابلیت ویژه نزد "شاهزاده" یافت نمیشود. در عوض، خلایق هر چه لایق! این رعایا هستند که با نادانی و نافرمانی ذاتی موجب و مستوجب مصیبت هستند. بیجهت ماکیاولی و کتاب او "راهنمای گانگسترها" لقب نگرفته است. سطر پس از سطر تفرعن شهریار و تحقیر رعیت ها مشمئز کننده است.
ماکیاولی: مردان عموماً متزلزل هستند، از خطر می ترسند و حریص هستند. وقتی شاهزاده ای به آنها سود می رساند، هر کاری برای شاهزاده انجام می دهند، اما وقتی مشکل پیش می آید، شاهزاده را ترک می کنند. مردم اگر به نفعشان باشد پیوندهای عشق را قطع می کنند، اما از ترس مجازات هرگز تجاوز نمی کنند. مردم زودتر مرگ پدر را فراموش می کنند تا از دست دادن ارث پدر .

روایت مستهجن سوگواران شاه از مردم و انقلاب 57 پرده از بازار گرم ماکیاولی در "دمکراسی" و حقوق سیاسی مردم در ایران به روایت "شاهزاده" برمیدارد. در پیشگاه شاهزاده امروز، "وکالت" تاوان مردم و زیاده خواهی دیروز آنهاست.

و تکلیف "شاهزاده" با این مردم چیست؟
ماکیاولی: یک شاهزاده ممکن است با قوانین، که روش انسانهاست، یا با زور، که روش حیوانات است، عمل نماید. یک شاهزاده باید در حیله گری از روباه و همچنین در قدرت از شیر تقلید کند. یک شاهزاده دانا هرگز نباید به قول خود عمل کند در صورتی که خلاف منافع او باشد.... برای اینکه از پس آن بربیایید، باید دروغگوی خوبی باشید، شاهزاده میتواند مطمئن باشد که همیشه افرادی را خواهید یافت که مایل به فریب خوردن هستند.

اینجا ماکیاولی در جا میزند، "شاهزاده" او از مد افتاده است، یکی باید گوش ماکیاولی را بگیرد و از قبر او را به تماشای دبدبه و کبکه پهلوان پنبه های ورژن جدید بیاورد. "شاهزاده" های امروز از نوع پراکسی و نیابتی هستند. نه روباه است و نه شیر؛ او یک "گربه" مزین به زنگوله "وکالت" بدنبال دست نوازش در کریدورهای دیپلماسی بین المللی است. اصلا کسی نیست. او نمیخواهد کسی باشد، او را شاهزاده میکنند. ارتش لازم ندارند؛ او ارتش را به ارث میبرد یا به طریقی برایش جور میشود. او را به اطاعت مردم نیاز نیست. مردم هراس زده و بیدفاع از سالها محاصره اقتصادی و در سایه دستجات باند سیاهی اینترنتی در زیر چتر هشتکی او گم و گور میشوند.

او منجی نجات وطن (همه وطن و نه یک وجب کمتر از همه وطن) است. چگونه؟ "شاهزاده" ما دروغ نمیگوید. نمیتواند دروغ بگوید. او خبر ندارد، او سیاسی نیست، او وکیل رساندن صدای مردم گرسنه به اربابان واقعی است. او کار چاق کن و بلندگوی سیاست های "جامعه جهانی" است، او بازاریاب بیمایه تحریم ها است.

ظاهرا جلد دوم و تکمیلی دیگری از کتاب شاهزاده در کار بوده است. هر چه باشد داستان سلسله شاهزادگان و سلاطین میبایست در ایران به پایان برسد. جغرافیای ایران هر ایرادی داشته باشد، دست کم "شاه خیز" است. "شاهزاده رجوی"، "شاهزاده پهلوی"، یکی از دیگری مضحک تر، یکی از دیگری کم یا بیش "شاهزاده" تر، فرقی نمیکند، تنها نمونه هایی از ورژن های در حال انقراض داستان "شاهزاده" در این سرزمین هستند.

تکلیف مردم با شاهزاده:
حق طلبی متشکل مردم ستمدیده، چهار اتحاد فراگیر کارگری، مردم محرومی که حکومت آینده را همین امروز شکل میدهند همه آنچیزی است که برای خلاصی یکبار برای همیشه، از آفات شاهزادگی برای آن نیاز است. بگذارید از ماکیاولی بیاموزیم.

ماکیاولی: ... چنانچه اطبای ماهر در باب مرض تب لازم میگویند اگر در ابتدای بروز آن فهمیده و علاج نمایند چاره آن بسیار سهل و ساده است ولی اگر در ابتدا با نظر بی اعتنایی بدان نگریستند و آنرا نشناختند پس از چندی که شناخته شد دیگر علاج آن غیر ممکن دیر است و رفع آن یاس آور خواهد شد.
(نقل قولها از کتاب "شهریار" ترجمه محمودمحمود)