امان کفا: حقایق پشت یک سفر و بیانیه مشترک

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

سفر رئیس جمهور چین و دیدار با سران عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج، که علاوه بر تحکیم روابط چین با این کشورها و افزایش حجم قراردادهای تجاری میان چین و کشورهای خلیج، به بیانیه مشترک چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس منجر شد، با عکس العمل اعتراضی سران جمهوری اسلامی روبرو شد. اعتراضات با لحن "آرام" و دیپلماتیک مانند "سوال از دولت چین" گرفته تا "خیانت به توافقات پیشین" و "خنجر از پشت زدن"، "غیر قابل اعتماد بودن چین" و ....، در میدیای ایران موج میزد. کار به جایی رسید که سفیر چین در ایران برای اعلام اعتراض خود و پاسخگویی در مورد این سفر و تفاهم نامه تنظیم شده پایانی آن،‌ فرا خوانده شد.

بر خلاف تبلیغات جنجالی جمهوری اسلامی، حول مفادی از این تفاهم نامه مانند اختلافات بر سر جزایر خلیج فارس و ادعاهای مربوط به "صاحبان" آن،‌ مسائل بسیار جدی تر در مورد این تصمیم چین است که برای رژیم مشکل ساز شده است. در واقع، نه قراردادهای نظامی و امکانات نظامی و نه قراردادهای تجاری و افزایش آنها میان چین و عربستان، جدید و یکباره هستند و نه تفاهم نامه هایی که معمولا در پایان سفر سران کشورها برای "اطلاع عموم" امضا می شوند و بیشتر رنگ و بوی تبلیغاتی دارند، بیانگر مسائل اصلی مذاکرات و توافقات هستند. مسائلی که بر متن کشمکشها و اوضاع سیاسی منطقه و جهان اهمیت پیدا میکنند. اینبار هم باید نتایج این سفر و جایگاه توافق ها را بر متن سیاست های جاری و روابط و بستر اصلی رقابت های موجود قطب های جهانی،‌ قرار داد تا بتوان تاثیر آن بر موقعیت مشخصا بورژوازی ایران و دولتش، جمهوری اسلامی، را نشان داد.

بطور خلاصه نکات اصلی در همین زمینه را می توان برشمرد:

اوپک پلاس، در اجلاس اخیر خود تصمیم قبلی خود در مورد عدم افزایش سطح تولید نفت خام، را تمدید کرد. تصمیمی که عملا جوابی رد به بایدن بود که برای جلوگیری از آن در دور اول مذاکرات اوپک پلاس در چند ماه قبل، به خاورمیانه سفر کرده بود تا در پی جنگ در اوکراین، با افزایش تولید سوخت خام از خاورمیانه، هم فشار بر روسیه را تشدید و تحریم خرید انرژی از آنرا ادامه دهد، و هم فشار بر اروپا برای جایگزین کردن گاز تولید شده در آمریکا بجای روسیه را افزایش دهد.

هم شکست بایدن در گرفتن تضمین افزایش تولید سوخت و هم سفر چهار روزه رئیس جمهور چین به خلیج فارس و افزایش قراردادهای تجاری، هر دو بازتاب شرایطی است که در سطح بین المللی و در این منطقه در جریان است. اینها نمونه هایی از دوره افول دنیای یک قطبی و تشنج هایی است که قطب های بین المللی برای دستیابی به موقعیت جدید خویش به جهان تحمیل کرده اند.

بر متن این اوضاع، طبیعی بود پیشبرد این سیاست توسط امریکا بدون امتیازات قابل ملاحظه به کشورهای اصلی این منطقه ممکن نخواهد بود. بطور نمونه عربستان سعودی، اعلام کرده بود که شرکت در این سیاست و حتی پیوستن به "معاهده ابراهیم" منوط به همپا شناخته شدن خود مانند اعضا ناتو و تامین تسلیحات نظامی وسیع توسط آمریکا و اجازه تاسیس نیروگاه های اتمی برای "فعالیت های مدنی" در این کشور است. بدون کسب چنین امتیازاتی، "بازار آزاد" و رقابت میان قدرتهای جهانی، امکان گسترش روابط اقتصادی و سیاسی با دولتهای رقیب امریکا را بعنوان یکی از امکانات در مقابل دولت عربستان و بورژوازی منطقه قرار میدهد.

چین که به یکی از قدرتهای اقتصادی جهان و رقیب اقتصادی جدی امریکا تبدیل شده است، افول موقعیت "ابرقدرتی" امریکا و شکاف میان امریکا و متحدین قدیمی و طبیعی او را، بعنوان فرصتی برای گسترش روابط تجاری خود در مناطق تحت نفوذ امریکا، منجمله خاورمیانه، بیشترین استفاده را کرده و طی دهه اخیر حجم قراردادهای تجاری خود را در خاورمیانه چندین برابر کرده است.

امروز عربستان عملا صادر کننده اصلی سوخت به چین است، و فروش گاز از سوی کشورهای خلیج به چین هم قرار است که به مراتب افزایش داده شود. بعبارتی دیگر، کشورهای این منطقه امکان یافته اند که در میان قطب های موجود، امکان مانور قابل ملاحظه ای بین آنها، پیدا کنند. مدتی است که تسلیحات نظامی کشورهای این منطقه از ایران تا عربستان را چین تامین کرده و قراردادهای تجاری بیشتری را با آنها بسته است. از این نظر نیز، سفر شی جین‌پینگ، رئیس جمهور چین، به منطقه اقدامی ویژه و متفاوت با آنچه که سابقا انجام گرفته، نبود.

اعتراض آمریکا هم نسبت به تاسیس مراکز تسلیحاتی و استفاده از امکانات و تکنولوژی چینی در این منطقه تازه نیست. امریکا قبلا نه فقط اعتراض که کشورهای منطقه را به همین دلیل تحت فشار قرار داده بود. فشاری که دامنه آن به کشورهای عربی محدود نشده و به اسرائیل هم رسیده بود. چین با امکانات تجاری و نظامی در پی پیشبرد ساختن جاده ابریشمی و تقویت موقعیت اقتصادی جهانی خود است و سیاست هایش را هم در این منطقه، بر همان اساس تعیین می کند. تقابل های موجود میان این قطب های جهانی جنگ های نیابتی، دامن زدن به میلیتاریسم، از خاور دور تا خاورمیانه تا اوکراین و آمریکای لاتین و ... همه و همه بخشی از سیاستی قدیمی تر در دنیای امروز است.

اما آنچه اینبار سفر شی جین‌پینگ به عربستان و کشورهای خلیج را متفاوت می کند، موقعیتی است که این کشورها و مشخصا جمهوری اسلامی امروز در آن قرار دارند. چین طی چند دهه اخیر عموما توازن قابل مشاهده ای را دنبال کرده است و تلاش کرده تا توازن میان قدرت های اصلی این منطقه، ایران، عربستان و اسرائیل و حتی ترکیه را حفظ کند. به همین دلیل قراردادهای تجاری چین، دخالت دادن در سرمایه گذاری و شرکت در طرح های دراز مدت، شامل همه از پاکستان تا اسرائیل بوده است. هیچکدام از این کشورها تا بحال چین را بخاطر این یا آن معاهده با رقبای منطقه ای خود مورد مواخذه قرار نداده بودند.

جمهوری اسلامی هم روی همین سیاست چین سرمایه گذاری کرده بود و کل "سیاست نگاه به شرق" را بر پایه آن ساخته و پرداخته کرده بود. اینبار اما چین با وجود برنامه پنج ساله با عربستان، در مقابل معاهده ۲۵ ساله خود با ایران، بر این نکته مهم تاکید کرده است که سرمایه گذاری و گسترش رابطه با عربستان و امارات، مهمتر و قابل اتکا تر از روابط با جمهوری اسلامی است. پیام اصلی سفر اخیر شی جین‌پینگ به عربستان، به رسمیت شناختن موقعیت ضعیف امروز جمهوری اسلامی در مقابل دیگر دولت های این منطقه است. موقعیتی که قبل از هرچیز نتیجه بحران سیاسی در داخل ایران و خیزش انقلابی مردم علیه جمهوری اسلامی و بی ثبات و شکننده شدن رژیم اسلامی است. اعلام این موقعیت جدید اینبار خود را در نه در پشت درهای بسته و با ایما و اشاره ها، بلکه به روشنی از "مخاطرات" و "مشکلات" بوجود آمده در این منطقه توسط جمهوری اسلامی، و یا دامن زدن به "بی ثباتی" در خاورمیانه، بیان شد.

دولت بورژوایی چین هم مانند دول غربی و نهاد های بین المللی و سازمان ملل، یکباره به ارتجاعی بودن و مخاطره آمیز بودن نقش جمهوری اسلامی در منطقه پی نبرده است، بلکه بر عکس، اوضاع بحرانی در ایران و موقعیت شکننده جمهوری اسلامی در مقابل مردم در ایران توازن قبلی میان قدرتهای منطقه را به هم زده است. به همین دلیل هیچیک از قدرتهای جهانی به نقش اسرائیل و عربستان سعودی و دیگر قدرتهای ارتجاع های حاکم در خاورمیانه در بی ثباتی و نا امنی در منطقه، نمی پردازند. مسئله اصلی در سفر اخیر رئیس جمهور چین و امضا تفاهم نامه با کشورهای خلیج تغییر موقعیت جمهوری اسلامی در داخل ایران است.

از این نظر سفر شی جین‌پینگ به خاورمیانه، تلنگری به جمهوری اسلامی بود که موقعیت سابق خود را از دست داده است. خشم سران جمهوری اسلامی از دولت چین نه "حق مالکیت" خود بر جزایر خلیج فارس و "بد عهدی" و یا "دخالت در امور داخلی" خود که اعلام رسمی این موقعیت جدید و تاثیر بلافصل آن بر روابطش با دول منطقه و قطبی است که ظاهرا روزنه امیدی برای نجات از بحران اقتصادی اش بود.

موقعیت ضعیف و شکننده جمهوری اسلامی در مقابله با خیزش توده ای برای سرنگونی و انقلاب در ایران، ناتوانی رژیم از مقابله با این خیزش و دورنمای گسترش آن تا سرنگونی جمهوری اسلامی، موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی را بطور جدی تحت تاثیر خود قرار داده.

استفاده قدرتهای جهانی از چین تا امریکا، از موقعیت ضعیف رژیم، چه به نام "دفاع از انقلاب مردم" چه به نام "دفاع از امنیت منطقه" برای امتیاز گیری از جمهوری اسلامی، جدال این قدرتها در "تقابل" یا "دفاع" از جمهوری اسلامی، نه فقط سر سوزنی ربطی به ‌ خیزش توده میلیونی مردم در ایران برای پایان دادن به حاکمیت جمهوری اسلامی ندارد، که در مقابل آن قرار گرفته است.

از نظر مردم، نه این دولت ها، بلکه مردم آزادیخواه در این منطقه و در دنیا نیروی اصلی اند که در کنار مردم ایران خواهان براندازی کامل جمهوری اسلامی و پیروزی انقلاب آتی شان قرار گرفته اند. انقلابی که از همین ابتدا نه تنها جمهوری اسلامی، بلکه کل ارتجاع حاکم در این منطقه و طرح های پیش روی قطب های جهانی را در ایران و در دیگر کشورهای این منطقه به چالش می طلبد.

 

 

خالد حاج محمدی: سراب عقب نشینی خونین!
این روزها ما شاهد دو سیاست همزمان از جانب جمهوری اسلامی در بر خورد به اعتراضات این دوره هستیم. یكی به قول خودشان اعلام رفرم هایی كه قولش را میدهند، و دیگری تهدید و ارعاب و احكام اعدام است كه امروز پرچم آنرا، قوه قضائیه، مقامات حكومتی و رسانه های رسمی آنها، به نام "حفظ امنیت مردم"، بلند كرده اند. این سیاست بطور عملی در مدت كوتاهی جان محسن شکاری و مجید رهنورد، دو جوانی كه "جرم شان" دفاع از آزادی و توقع یك زندگی انسانی بود، را گرفت. حاكمیت مجبور شده است كه عقب بشیند و میخواهد این عقب نشینی به شكل خونین پیش برود كه هم جامعه احساس ترس و شكست كند و هم صفوف به هم ریخته خودی ها، ترس و لرزشان شكسته شود.

در مورد مضمون عقب نشینی حكومت هنوز نمیتوان بطور قاطع اظهار نظر كرد، زیرا كه فعلا بسته ای سربسته را به نام رفرم زمزمه میكنند، قول میدهند و از جمله در مورد حجاب، نقش گشت ارشاد و... سخن میگویند. در دنیای واقعی پیشروی های جامعه و مردم را به نام رفرم به ما میفروشند. این دوره بسیاری از ممنوعه ها و خط قرمزهای جمهوری اسلامی از جانب مردم آزادیخواه و نسل جوان زیر سوال رفت و به عنوان قانون ننوشته جامعه به نرم تبدیل شد. گشت ارشاد عملا جنازه اش روی دست نظام مانده است، دخالت در زندگی زنان برای حكومت كه تا دیروز به عنوان نرم از جانب گشت ارشان اعمال میشد، امروز از جانب مردم ایران ممنوعه شده است. كسی نه تنها برای گشت ارشاد تره خرد نمیكند كه هر تحرك آنها و هر اعمال زوری به زنان میتواند عواقب خطرناكی برای نظام داشته باشد. پوشش اجباری و حجاب را جامعه ملغی كرده است. بعلاوه جداسازی های جنسی و دیوارهای جنسیتی در بسیاری از مراكز و بطور برجسته در دانشگاهها پایین كشیده شد و صاحبانش دست از پا درازتر نظاره گر خرد شدن قوانین و مقررات اسلامی اند كه تا دیروز به عنوان مقدسات نظام به زور اجرا میشد. حق تجمع و اعتراض و انتقاد ممنوعه بود و امروز بالاترین مقامات حكومتی مجبور شده اند اعلام كنند كه مشكلی با نقد و تجمع "مسالمت آمیز" ندارند و مشكل آنها "اغتشاش و خشونت" است، چیزی كه نظامشان بدون آن یك روز ماندگار نیست.

جامعه و اعتراضات امروز كه ادامه ۴۳ سال مقاومت و مبارزه طبقه كارگر، زنان، جوانان و مردم آزادیخواه در مقابل جمهوری اسلامی، علیه فقر و بی حقوقی، استبداد و زن ستیزی، زندان و شكنجه و اعدام است، امروز وارد فازی دیگر شده است. فازی كه جامعه برای سرنگونی و رهایی كامل از بختك جمهوری اسلامی به میدان آمده است. در این جدال كه سه ماه است سراسر ایران را فرا گرفته است، مردم ایران دستاوردهای گران بهایی كسب كرده و عقب نشینی هایی به جمهوری اسلامی تحمیل كرده اند. آزادی پوشش و حق زن، آزادی بیان و تجمع، آزادی نقد و ابراز نظر و ممنوع بودن دخالت در زندگی شخصی انسانها و خصوصا زنان بخشی از مطالبات مردم طی ۴۳ سال حاكمیت جمهوری اسلامی است كه امروز تحمیل شده است. در ۴۳ سال گذشته دهها هزار انسان به جرم دفاع از همین حقوق، زیر شكنجه له و لورده شده، زندان و اعدام شده اند. توازن قوای كنونی و تغییر آن به نفع پایین نتیجه دوره های متمادی از اعتراض و مبارزه از مراكز كارگری تا صف معلم و بازنشسته، از زنان تا دانشگاه و محلات بوده است. امروز و در همین دوره اخیر با اتكا به تجارب و دستاوردهای گذشته، مردم آزادیخواه سنگرهایی فتح كرده اند و دستاوردهایی كسب كرده اند. آنچه حاكمیت رفرم می نامد تنها گوشه ای از تحمیل خواسته های رادیکال ما به حاكمیت است و این نه تنها از چشم جامعه مخفی نیست كه سران خود حكومت و منتقدین نیم بند خودشان روزانه به آن اعتراف میكنند، میگویند دیر عقب نشینی شده است، میگویند اگر كاری جدی انجام ندهیم در موج بعدی آثاری از حكومت باقی نمی ماند و میگویند حكومت مانند دوره پهلوی دیر صدای جامعه را شنیده است.

در چنین شرایطی اعدام انقلابیون و آزادیخواهان اگر از طرفی نیاز حاكمیت است كه صفوف خود را جمع كند و با سیلی صورت خود را سرخ كند، اما نه راه نجات است و نه ادامه دار. اعدام و كشتار و سر به نیست كردن، شكنجه و پرونده سازی و اعتراف گیری، تجاوز به زنان و دختران در زندانها و بسیاری اعمال جنایتكارانه دیگر، همزاد جمهوری اسلامی است. تكرار این اعمال برای نشان دادن توان و قدرت سركوب، كسی را در جامعه ایران مرعوب نمیكند. اعدام دو نفر در همین مدت اعتراض وسیع از طرف دانشجویان تا فعالین كارگری و سیاسی و مردم كوچه و خیابان را به همراه داشت. حكومتی كه از ترس خیزشها، اعتصابات كارگری و اعتراضات نسل جوان از بالا تا پایین به هم ریخته است، نمیتواند با اعدام و عربده كشی، مردم آزادیخواه را ساكت كند. عقب نشینی خونین و مستاصل كردن مردم سرابی بیش نیست. این بیان استیصال خود حكومت است كه نه راه پیش دارد و نه پس. جامعه هر تعرض به خود را پس میزند، قدرقدرتی حكومت شكسته است، ترس از سپاه و بسیج و شكنجه و اعدام از سالها پیش ریخته است. اعتراضات این دوره و دامنه وسیع آن و اعلام جنگ علنی به حاكمیت، بیان دوره جدیدی از توازن قوا و پیشروی مردم ایران در مقابل حكومت و شكست قدرقدرتی آنها در ذهن و روانشناسی مردم است.

در چنین اوضاعی تلاش حكومت و قمه چرخانی و تهدید و اعدام برای اینكه به نسل جوان و مردم آزادیخواه بقبولاند كه شكست خورده اند، برای اینكه به صفوف خود بقبولاند كه دندان دارند و هنوز قدرت سركوب دارند، به جایی نمیرسد. نسل جوان، دختر و پسر، كارگر و كارمند، معلم و بازنشسته و ... با علم به اینكه این حكومت هنوز دندان دارد، با علم به ظرفیت جنایت و توحش و خونآشامی آن، به میدان آمده اند تا گامی دیگر آنرا به مرگ نزدیك كنند. جنایت و اعدام و ظرفیت توحش حاكمیت فرض جامعه است و ۴۳ سال گذشته اساس ماندگاری آنها سركوب و جنایت بوده است. با این اوصاف جامعه به این نتیجه رسیده است كه میتواند ماشین جنایت و كشتار را فلج كند و پس بزند.

امید و خوشبینی به سرنگونی حكومت، در رگ و پوست مردم آزادیخواه رسوخ كرده است و همین حقیقت سراپای جمهوری اسلامی را هراسان كرده است. اراده برای سرنگونی در این جامعه به وفور هست و اما ما و همه فعالین و رهبران و سخنگویان این مردم به پیچیدگی این مسیر واقفیم. به توان سركوب و جنایت و خونخواری حاكمین و دفاع با چنگ و دندان از حاكمیت شان اذعان داریم و میخواهیم این جنگ را به عنوان یك جنگ واقعی نگاه كنیم و ارتش وسیع و قدرتمند خود را سازمانیافته در همه عرصه ها به میدان آوریم و حكومت را شكست و پیروز شویم. مردم آزدیخواه ایران در همین مدت سنگرهایی را گرفته اند، پیروزی های بزرگی كسب كرده اند، روی این پیروزی ها می ایستند و قدمهای محكم و استواری به پیش و برای كسب دستاوردهای بزرگتر بر میدارند. جامعه ایران به قبل از مرگ مهسا امینی بر نخواهد گشت. امروز به مراتب بیش از گذشته و بیش از سه ماه قبل به قدرت و توان خود و به مقدور بودن پیروزی در این جنگ امیدوار است. امروز از محلات شهرها تا مراكز كارگری، از دانشگاهها تا صفوف زنان و مدارس و ادارات و بیمارستانها، تلاش برای آمادگی بیشتر، تلاش برای سازمانیابی توده ای و شكل گیری نهادها و تشكلات مختلف به عنوان ظرف اتحاد ارتش ما برای جنگ نهایی، برای سرنگونی و انقلاب و رهایی، برای جامعه آزاد و برابر در جریان است. ما در این مسیر از هر عقب نشینی حاكمیت تحت هر نامی برای پیشروی خود استفاده میكنیم و با هر عقب نشینی گامی به پیش برمیداریم.