ناصر بابامیری: آزادی گروگانهایمان سنبه پر زورتر میخواهد!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

تنها راه رهایی فی الفور ده ها هزار گروگان نظیر محسن شکاری که طی این چند ماه بدست رژیم افتاده و سایر گروگانهای پیشین، که یکی یکی جلادان آنها را زیر شکنجه های مخوف زجرکش و حلقه آویز میکند، در گرو اینست در مقیاس ده ها میلیونی و سازمانیافته تر و متحدتر از پیش متشکل و به مصاف این رژیم متوحش رفت. دو فاکتور یا نیروی تعیین کننده اصلی نقش دورانسازی در پیشروی رو به عروج انقلابی ایفاء کنند. نخست نیروی ده ها میلیونی کارگران و فرودستان جامعه، که هنوز تنها نوک این قله رفیع را طی این چند ماهه در مصاف داشته ایم. نیرویی که در نبود قدرتمند آن هزینه را برای مردم بپاخاسته بالا برده و در صورت بمیدان آمدن قدرتمند اینبار هزینه را برای رژیم بسرعت بالا میبرد و آنرا به زانو در خواهد آورد!

ثانیا صف کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان خارج از کشور که آنهم هنوز همه ظرفیتهای مبارزاتیش را بدلایلی بکار نگرفته برای ایفا نقش جدیتر.
این دو بخش که اکثریت عظیم جامعه نود میلیونی ایران را شامل میشوند، اساسا هر دو هیچ نفعی، نه در بقای رژیم کنونی ایران، و نه ابقای رژیمهای همجنس آن اعم از معمم یا بی معمم در آتی پس از بزیر کشیدن این رژیم دارند. کمااینکه طی سالهای اخیر چه در جنبشهای پیشرو و چه در خیزشهای توده ای بارها طی شعارهای استراتژیک اعم از : «نه شیخ نه شاه، نه ملا قدرت بدست شورا» بنوعی افق حکومت آتی خویش را ترسیم کرده اند. این نیروی عظیم اجتماعی در سوخت و ساز این خیزش انقلابی کم و بیش مشارکت یافته و در هزاران جانفشانی و ابتکار عمل در برابر ماشین سرکوبگر سهیم بوده است اما هنوز در مقیاس میلیونی ابراز وجود نکرده. البته آنچه طی هفته های اخیر با اعتصابات بخشهای وسیع صنعتی، تولیدی و خدماتی در مناطق مختلف ایران بوقع پیوسته، اگر کماکان گسترش یابد توان مقاومت و کشتار را از رژیم خواهد گرفت. جامعه اینرا در حافظه تاریخی دارد، طبقه کارگر ایران بمثابه یک طبقه بارها خود اذعان داشته هنوز برغم همه جانفشانیهای خود و خانواده هایشان، و برغم دستاوردهای درخشان اعم از تجربه ارزشمند ایجاد مجمع عمومی و شوراهای منطقه ای، هنوز نتوانسته اند به دلایل روشن اعم از موانع عینی و ذهنی به چنان تشکل مستقل سراسری مجهز گردند، که در مقیاس میلیونی به مصاف آید و نقش دورانساز خود را سریعا ایفاء کنند. اما خود این موانع ذهنی و عینی از نظر آنها باندازه خود خیزشها واقعیست و باید برای عبور از آن در هر دو مصاف مبارزه کنند، و این سد را که مانع بزرگی بر سر راه پیشبرد امر انقلاب است از میان بردارند. جهتی که اکنون کارگران دارند آنرا عملا آزمون می کنند و می پیمایند تا رژیم را در این بزنگاه تاریخی به زانو درآوردند.
نیروی دیگر ظرفیت و پتانسیل ما کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبها در خارج از کشور است. برخلاف نیروی راست که به لحاظ سیاسی بشدت بی برنامه، بی افق و سرخورده، در رکاب کشورهای سرمایه داری غرب چشم به قدرت سیاسی دوخته اند، کمونیستها دارای برنامه و افق روشن هستند، اما هنوز بدلیل پراکندگی، که خوره جانمان شده، نیروی نشده ایم، که در این مصافهای تاریخی بتوانیم به ابتکاراتی دست بزنیم که به امر اعتلای انقلابی یاری قابل ملاحظه ای برساند.
فعلا از فرصتهای از دست رفته در دو خیزش دی ماه 96 و آبانماه 98 که بگذریم. در این خیزش انقلابی کنونی که قریب به سه ماه در حال پیشروی است، ما می توانستیم در دو عرصه مشخص ظرفیتها و توانهایمان را به مصاف بیاوریم. نخست کمونیستها و صف آزادیخواهی و برابری طلبی اعم از متحزب و نامتحزب علنا و رسما اعلام کنند تشکیلات و سمپتهایشان در داخل الزامیست از همیشه بیشتر صفوفشان را با کار مشترک اعم از کار عملی و ترویجی برای ایجاد کمیته، شورا ...تا حضور و مشارکت در خیزش انقلابی را فشرده و فشرده تر کنند بدون اینکه ضریب امنیتیشان پائین بیاید! رفتن قاطعانه پای این سطح از کار مشترک نه تنها صفوف آنها را در برابر دشمنان رنگاورنگ انقلاب، متحد و یکپارچه تر میکند بلکه سطح دوم کار کمونیستها در خارج کشور را نیز عینیت بیشتری می بخشد. ثانیا کمونیستها و صف آزادیخواه و برابری طلب در خارج از کشور نیز وقتی هر چه در اخلاص دارند برای پیشروی در مبارزه مردم در طبق میگذارند، یقینا اینجا هم نقطه عزیمتش باید کار مشترک با کیفیفت و کمیت بمراتب قدرتمندتر از گذشته باشد. کمپینهایی که تابعی از پیشرویهای انقلابی در جامعه باشد. بطور کنکرت بگویم ما اگر از همان هفته های نخست دست به ابتکار عمل ایجاد کمپینهای هزاران نفری کمونیستها و صف آزادیخواهی و برابری طلبی نزده بودیم، و تنها به آکسیونهای چند ده نفره اکتفاء کردیم، اکنون دیگر تدوام مبارزه باید این امر مهم را برای همه ما روشن کرده باشد، که این آکسیونها برغم اهمیتش، اما برای این مقطع دیگر جوابگو نیستند.
ما کمونیستها هنوز هم زمان داریم البته اگر دیر نکینم و بجنبیم. بجای اینکه در کمپین ده ها هزار نفری آلترناتیو راست که مدیا و همه امکانات دولت میزبان آکسیون را در اختیار دارد، متوهم در گوشه ای با حضور دویست تا سیصد نفر نیرو ظاهر شویم با توجیه "مشارکت بهترست تا عدم حضور"، هر چقدر هم پرچم و شعار رادیکال در دست داشته باشیم، میان ده ها هزار نفر گم میشویم و در بیان واقع ما را به پیاده نظام آنها تبدیل خواهد نمود، چرا نباید خودمان ابتکار عمل کمپینی را بدست بگیریم که این نوع کمپینها را به حاشیه براند.
این عمل در گام نخست فراخوان به کار مشترک و هماهنگ را می طلبد. صفوف نیروهای کمونیست و آزادیخواه و برابری طلب، تمام توان حزبی، تشکیلاتی و فردی خود را روی این امر مهم بگذارند که کمپینهایی را سازمان بدهند که فراخور پیشرویهای جامعه در امر مبارزاتیشان باشد. میخواهم بگویم، بجای فراخوان برپائی آکسیون در چندین شهر کشوری که مقیم آن هستیم، و بجای فراخوان های مجزا در چندین کشور، کل این نیرو را به یک کشور یا دو کشور بطور همزمان یا در هفته های متوالی فراخواند و کمپین را با نیروهای چند هزار نفری سازماندهی کنیم.
حتما این ابتکار عمل هم نظیر هر اقدامی بدون موانع، محدودیت و مقاومت دولتی و حتی اشخاص انجام نمیگیرد، اما بنظر می رسد، میشود این محدودیتها و موانع را دور زد، اگر چنین حرکتی را در دستور کار بگذاریم یقینا قابل تحقق است. در صورت تحقق چنین کمپینهایی تازه راه برای ابتکارات و تاکتیک های فراخور پیشروی خیزش انقلابی در روزها و هفته های آتی بیشتر فراهم خواهد شد که اهداف کمپین چقدر منطبق است به اعتلای خیزش انقلابی. کمپین می تواند برای اینکه هم بلحاظ کیفی و هم کمی قدرتمند ظاهر شود به رغم تفاوتها در تبیین به نیروهای کمونیست و پیشروان کارگری در کشوری که کمپین برگزار میگردد نیز فراخوان مشارکت بدهد، اعم از لوکزامبورگیستها و مارکسیست لنینیستها و صف آزادیخواهان و برابری طلبها. بسته به موقعیت مبارزاتی در داخل ایران و پیشروی خیزش انقلابی و یا تعرضهایی که رژیم در تقابل با آنها انجام میدهد کمپین نیز اهداف و تاکیتیک های منطبق با آنرا در دستور کار بگذارد. حضور هزاران نفری به شیوه متوالی در ماه جلو پارلمان آلمان، فرانسه، ایتالیا... و حدااقل خواست کمپین این باشد لانه های جاسوسی رژیم که یکی از ستونهای بقای رژیم متوحش ایران طی بیش از چهار دهه هستند را ببندند آنها را تحویلمان بدهند و گرنه راه را باز بگذارند تا انقلابیون خود راسا وارد عمل شویم و بتوانیم این جانیان را جهت محاکمه به پیشگاه دادگاه علنی بکشانیم. برای نجات جان گروگانهایمان همین امروز دست به کار شویم، فردا شاید دیر باشد! نگذاریم بقیه عزیزانمان توماج، یاسین و شورش ها که هر لحظه فتوای قتل عمد دولتی زندگیشان را تهدید میکند، انجام گیرد.
در وهله نسخت حضور یکپارچه طبقه کارگر میلیونی، کمونیستها و اقشار فرودست در داخل می تواند این ماشین کشتار را متوقف کند و ظرفیتهای ما صفوف کمونیستها و آزادیخواهان و برابری طلبان در خارج از ایران هم آنرا قدرتمندتر نماید. نیروی اجتماعی عظیمی که اگر به مصاف بیاید، سنبه آن چنان توانمند و پر زور است، نه تنها تکلیف این جدال سیاسی و طبقاتی سرنوشت ساز را روشن خواهد کرد، بلکه ضامن آن نیز هست در فردای بعد از انقلاب به کمتر از آلترناتیو سوسیالیستی رضایت ندهیم.
جا دارد از همینجا به مردم ایران و خانواده داغدیده زنده یاد محسن شکاری که در راه آزادی و برابری و دنیای فارغ از بردگی جلادان رژیم ایران جانش را گرفتند، تسلیت گفت، و در اندوهشان سهیم گشت.

پیش بسوی به زیر کشیدن انقلابی رژیم ایران
زنده باد آزادی برابری حکومت شورایی
 09.12.2022