بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران پیرامون فاز نوین جنبش« تلفیق تظاهرات و اعتصابات »

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

جنبش انقلابی ایران در موقعیت خطیر و دشواری قرار گرفته است. ایران در بحرانی عمیق و همه جانبه فرورفته است که چون زنی آبستن چنانجه در وقت موعود زایمان نکند ناچار به عمل سزارین خواهدشد با این تفاوت که بنطر می رسد شاکله این بحران« بود و نبود و هستی و نیستی» انقلاب آتی را به همراه خواهدداشت .اگر مبارزان انقلابی و پرتوان داخلی قادر نگردندبر این بحران فائق شوند به جرئت می توان گفت جنبش انقلابی همچون دهه شصت به خاموشی خواهدگرائید و جنبش حداقل برای مدتی طولانی از پا خواهد افتاد.

ویژگی جنبش کنونی آن است که دوسویه عمل می کند از یکسو به جنبش مقاومت بدل شده و از دیگر سو با تهاجمات فزاینده خودسطح جنبش را به مرحله تغییر کل ساختار و هژمونی جمهوری اسلامی و عمود خیمه آن یعنی اصل ولایت فقیه ارتقاء داده است. حدود دوماه و ده روز از شروع تظاهرات مهسائی گذشته و اینک شاهد آن هستیم که تابلو لبخند پیروزمندانه ژینائی جایگزین لبخند مونالیزا در جهان شده است . این لبخند در واقع پوزخندی بود به ریشه ارتجاعی تفکر خودکامه دینی حاکمیت و تبسمی بود برای دعوت از همه زحمتکشان و زنان و جوانان برای دریدن پرده سیاه شب جمهوری اسلامی . غلبه بیش ازچهل و سه سال حاکمیت ارتجاعی و نابودی اندیشه و مقاومت و حاکمیت نوعی یاس، ناشی از سرکوب بیرحمانه و کشتار مبارزان از بعد از انقلاب نیمه تمام سال 1357 ، جامعه را دچار رخوت و سستی نموده بود بطوری که نه تنها حاکمیت بلکه حتی بسیاری از انقلابیون گذشته هم به این باوررسیده بودند که رژیم ناشکستنی و مردم هم آن را تمکین نموده اند؟!
سرکوب مداوم جنبش عمومی و خیزش های قومی باعث شده بود نوعی نگرش مماشاتی در جامعه توسط اصلاح طلبان و مشاطه گران داخل و خارج شکل گیرد که موجب پایین آمدن سطح انتظار مردم از حاکمیت شده و عملا برخی خواسته های عمومی ذیحق جایگزین اصل مبارزه که همانا ویرانگری رژیم غاصب خواسته های مردم گردد.مدت ها بود دیگر صحبتی از افق پیروزی بر رژیم ملاتاریا و شب پرستان دینی نمی شد تا اینکه از سال 1388 آرام آرام هیزم های انباشته خشم بتدریج آتش گرفتند و هربار رژیم با هزار ترفند کوشش نمود انباشته هیزم را متفرق و از احتراق یکباره آن ها جلوگیری نماید. اما ویژگی و بارزه های رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و تاثیر شبکه های نوین اجتماعی به خصوص در افشای جنایات دهه شصت و اعدام های خمینی تبار سال 1367در زندان های ایران و تاثیرات سیاست های نئولیبرالی که از دوره اکبر ملا شروع و بوسیله ملای بیسوادی همچون رئیسی به اوج رسیده و معیشت بیش از سی میلیون ایرانی را به زیر خط فقر سوق داده بود ، با کشتن ژینای ایران، پیمانه انفجاری مردم را روشن نمود .بدون شک فتیله انفجاری این دینامیت را زنان و دختران نسل ژینا که بیشترین ستم جنسیتی را در طی دوران اخیر متحمل شده بودند با کبریت « زن ، زندگی ، آزادی » روشن کردند. مشخصه اصلی این دوره گذار انقلابی« شهامت و شکستن تابوی ترس از مرگ ، حمله به مقدس ترین نهاد های ارتجاعی حاکمیت همچون ولایت فقیه» بود که در قالب شنیع ترین دشنام های سیاسی که ارکان نطام را نشانه رفته اند ظهور کرده است.
پیشروی فاز اول این جنبش مرهون فداکاری وازجان گذشتگی زنان و مردانی بود که مرگ را به سخره گرفته بودند اما با ورود جنبش به فاز جدید که همانا سراسری شدن جنبش و پیوستن قومیت ها به آن است نیازمند چارچوبه مبارزاتی مشخصی متضمن خواسته های سیاسی روشن که بر پایه جمع بندی نقادانه از دستاوردها و کمبودهای تئوریکی و پراتیکی فاز اول خواهد بود ، می باشد زیرا تداوم مبارزه در فاز کنونی نمی تواند حتی با تکرار شعارهای فاز قبلی و بر مبنای سابق صورت گیرد.
هم اکنون جنبش انقلابی با نبردی سهمگین روبرو شده که یا همچون گذشته با اتخاذ سیاست های نادرست به عقب بازخواهیم گشت و یا با اجرای سیاست های درست و عملی آینده را تصاحب خواهیم ساخت و اجازه نخواهیم داد ترفندهای رژیم و تیلیغات مضحک برخی داخل و خارج نشینان فرصت طلب ، جنبش را وجه المصالحه قدرت یابی برخی غیر مردمی ها نمایند.
از این نظر است جنبش انقلابی مردم ایران در بزنگاه و بر سر دو راهی مهم و تاریخی قرار گرفته است.اگر جنبش انقلابی به این نبرد دوران ساز پاسخ درست ندهد و جواب روشنی برای آن نیابد بدون شک با شکست مجدد روبرو خواهد شد. زیرا ما در گذشته نیز بارها شاهد شکست جنبش در عین تصور پیروزی بوده ایم ؟!
در همین رابطه جنبش انقلابی باید بر پایه جمع بندی نقادانه از تجارب مثبت و منفی مبارزات یکصد ساله و با درس گیری از فاز اول همین مبارزه که بر پایه« زن ، زندگی ، آزادی » و « اتحاد، مبارزه ، پیروزی» شکل گرفت، بتواند بین بخش های مختلف تظاهرکنندگان و اعتصابیون یک پیوند ارگانیک وابسته و پیوسته ایجاد کند تا رژیم نتواند از مخمصه فعلی رهائی یابد . نسل مبارزفعلی باید با درس گیری از مبارزات گذشته با واکاوی خطاها و کمبودهای آن مبارزات بتواند یاران واقعی مبارزاتی خودرا بشناسد و ترفندهای رنگین لباسان کافه نشین را برملا سازد تا صفوف خودرا مستحکم تر ساخته و این بار بهتر از دفعات قبل عمل کند تا بتواند در برابر سرمایه داری مذهبی توتالیتر ایستادگی نماید . شعارمحوری فاز اول تظاهرات که رعشه براندام همه جناح های رژیم انداخت همانا « مرک بر دیکتاتور» ، « مرگ بر جمهوری اسلامی » بود. اگر چه در آغاز سیاسیون هردوجناح کوشش داشتندخواسته جوانان را در قالب رفع حجاب خلاصه کنند ولی شدت تطاهرات و تعمیق شعارها که به سراسر کشور گسترش یافت همه آنها را به وحشت انداخت و همه منادیان رژیم را به فکر انداخت که مردم باید با خشومنت پرهیزی خواسته های خودرا اعلام دارند . کاربجائی رسید که یکی از کسانی که خودرا روشنفکر سیاسی مذهبی می داند اعلام موجودیت جناح چهارم « نه اصولگرا، نه اصلاح و نه تظاهر کنندگان برانداز» بلکه خشونت پرهیزان را نمود اما با کمی هجمه جوانان مبارز و در پی یک مناظره گفتمانی که در اوج سرکوب خونین زاهدان صورت گرفت ایشان اعلام داشتند که می خواهند از سیاست کناره گیری و به اعتکاف در مرقد امام نجف بپردازند ؟! آن دیگری که تا دیروز خودرا ضد دیکتاتور و خواهان حساب پس دادن رهبری بود نیز از بازداشتگاه فریاد برآورد « دشمنان آرزوی براندازی نظام را به گور خواهندبرد» و یا بهزاد نبوی چریک پیر جمهوری اسلامی افاضات فرمودند« قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم.». در واقع همه نارهبرانی که خودرا رهبر می پندارند بر سر این موضوع که شعاراصلی تظاهرات های خیابانی براندازی بوده اتفاق نطر داشتند اما انصاف هم داشتند و بعضا بیان داشتند خشونت را نیروهای لباس شخصی « بخوانید کادرهای حقوق بگیر سپاه پاسداران ووزارت اطلاعات » شروع کردند و علیرغم این اعتراف مرتبا با مصاحبه و گفتمان خودشان با خودشان اظهار می داشتند جنبش باید با پرهیز از خشونت خواسته های خودرا « البته خواسته های غیر ساختارشکنانه» بیان کند . البته عملکرد امثال اقایان زیدآبادی ، بهزاد نبوی ، تاج زاده و محمد قوچانی و امثالهم کاملا با اهداف و منافع سیاسی و ایدئولوژیکی آنان که منطبق بر منافع طبقاتی شان است، کاملا مشخص است .هدف آنان انتقال قدرت در چارچوب جمهوری اسلامی و با کمترین تغییر در نظام است واین ممکن مگر با شکل گیری یک اتحاد جدید میان فراکسیون های مختلف جمهوری اسلامی با حداکثر اضافه نمودن جند عنصر بیرون از دایره مذهبی ها خواهدبود زیرا براندازی در مفهوم عامیانه آن سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و بالطبع خلع ید از همه جناح های رژِم می باشد که اینان از آن هم چون جن از بسم الله وحشت دارند . طراحان مبارزه بدون خشونت معتقدند این بهترین نوع مبارزه است اما نمی گویند از نطر چه کسانی این بهترین نوع مبارزه است . در واقع همانطوری که در قسمت جهارم گفتگوی محفلی مجازی نوشته بودیم خشونت را همیشه حکومت بر معترضین تحمیل می کند و آنها را از جایگاه «خشونت پرهیزی» به «خشونت ورزی تدافعی» سوق می دهد. هرچه آن خشونت شدیدتر شود مقاومت تدافعی مردم نیز بیشتر می شود؛ تا اینکه بالاخره یکی از طرفین مخاصمه سپر بیاندازد و تسلیم شود. حکومت های خودسر در این رابطه بیشتر برخشونت ورزی تاکیددارند. بد نیست آنانی که مرتب در ایران از گاندی و ماندلا نقل قول می کنند بدانند ماندلا بارها تاکیدداشت که «مقاومت بدون خشونت تا جایی موثر است که مخالف شما هم به همان قواعد وفادار باشد. اما اگر اعتراض صلح آمیز با خشونت مواجه شود، اثرگذاری اش به پایان می رسد. برای من، مبارزه بدون خشونت یک فضیلت اخلاقی نبود بلکه استراتژی بود. هیچ ارزش اخلاقی در بکارگیری سلاحی که موثر نباشد وجود ندارد» . یا هانا آرنت که نقش پیامبررا برای این آقایان دارد ومرتب نقل قول های بریده اورا می جوند فراموش کرده اند هانا آرنت در کتاب«توتالیتاریسم » نوشته است « انتظار بحث منطقی با حامیان حاکم ظالم هرگز جواب نمیدهد. بخاطر اینکه به واسطه « ایدئولوژی» ، خودانگیختگی و خصایص انسانی در آنها مرده است » و یا در جای دیگری تاکیدداشته که «قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد. چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است. هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید.خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است.در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی هست..!».». می توان با قاطعیت در شرایط فعلی گفت گفتار مبارزه بدون خشونت واژه ریاکارانه ای در مقابله با رزیم فاشیستی وکوک کش جمهوری اسلامی است که ذاتا دشمن مردم و قادر باعنال حاکمیت ارتجاعی بدون خشونت از بدوتاسیس تا کنون نبوده است لذا این افراد مدعی مبارزه با خشونت باید صریحا اعتراف کنند این مبارزه صرفا بنفع جهموری اسلامی و در این مبارزه فقط جمهوری اسلامی است که حق و مشروعیت اعمال خشونت دارد . شعار «مبارزه بدون خشونت» یعنی حفظ روابط قدرت میان حامیت ارتاعی و مردم زجردیده ای که برای کرامت انسانی و ازادی و لقمه ای نان به خیابان امده اند. اصلاح طلبان و مداراجویان فرصت طلب چه در نام خشونت گریز یا چپ لندنی می خواهند از نارضایتی مردم برای وارد شدن در دایره قدرت استفاده کنند . اینان غافل هستند که شعار مرگ بردیکتاتورجنبه اطلاق فردی ندارد بلکه شامل ارکان و ابزار دیکتاتوری همچون سپاه نیزدارد . این شعار دقیقا گسست از سیستم حاکمیت دینی ارتجاعی را که بر اصل ولایت فقیه و شریعت اسلام بنا شده هدف گرفته و هرآنجه را مقدس و شریعت نامیده اند را به زیر سئوال برده است کافی است اقایان ترس را در پالتو پنهان نمایند و یک بار در یکی از تطاهرات ها از دور مشارکت نمایند و با چندتن از معترضان گپ بزنند تا معلوم شود چرا آنان با مقدسات اینان با شنیع ترین الفاظ مقابله می کنند.اساس تفکر محمد قوچانی بعنوان سخنگوی جناح سازندگی آن است که نظام جمهوری اسلامی هم به دلایل تغییرات داخلی و هم بین المللی نیاز به ساختار بندی دوباره یا تعمیرات و نوسازی دارد تا طول عمرش را زیاد کند تا بتواند امپراطوری شیعه را در منطقه برقرار و خودرا در چتر آن محفوظ بدارد . دارو دسته ای که مبارزه خشونت گریزرا تبلیغ می کنند عموما بخشی از حاکمیت بوده اند که بتدریح کنارگذاشته شده اند و همه دغدغه آنان بازگشت به قدرت بهر قیمت ممکن است عینا نطیر حضرت فرخ نگهدار که درآرزوی حضور تلویزیونی به عنوان فرمانده سپاه بی سلاح و چریک های قربانی حقارت روز و شب ندارد. خشونت پرهیزان قبل از هر چیز خود را بخشی از حاکمیتی می دانند که عموما در فجایع دهه شصت تا دوران سازندگی مشارکت داشته و طبیعی است که ازشعارهای تظاهرات مبنی بر براندازی حکومت اسلامی وحشت کنند چرا که تصور دارند اینها نیز بابت عملکرشان باید پاسخگو باشند. به همین علت اینان در لفافه و به زبان بی زبانی به دیکتاتور اعظم اشارت دارند که برای مقابله با جنبش انقلابی که مضمون براندازی دارد باید همه جناح های مختلف جمهوری اسلامی مجددا متحد شده و چند پارگی با برخی اصلاحات زیرنمدی به یک پارچگی حاکمیت در مقابل جنبش انقلابی تبدیل شود و برای وفاداری خود به نطام و دیکتاتور همگان رسما از جنبش انقلابی تبری جسته اند و بهترین راه سرکوب جنبش را هم خشونت گریزی دانسته اند تا جنبش به مسلخ سرکوبگران فاشیست از تاب و توان بیفتد و به همین علت نیز کوشش نمودنند اولا معترضان را جوانانی که خود نمی دانند جه می خواهند ؟ثانیا شعارهای آنان را سه در میان گوش کنند و بگویند این شعارها فقط د ررابطه با سبک زندگی است لذا اگر گشت ارشاد منحل شود همه به قیمه پلو الوالفضل دعوت خواهند شد . ولی زهی خیال باطل زیرا تعمق در شعارهای مبارزاتی این مرحله که همانا برانگیختگی شعارهای اقتصادی – معیشتی و آزادی اقوام خواهد بود تظاهرات و اعتصابات و جنبش های آتنیکی را بهم پیوند خواهدداد و سنگر انقلاب را مستحکم تر خواهدنمود. در همین رابطه از همین امروز شعارهای فازدوم جنبش را به شعارهای اقتصادی-معیشتی و سیاسی تبدیل خواهیم کرد و بانگ برمی آوریم
« فقر فساد گرونی می ریم تا سرنگونی » ،« مرگ بر دیکتاتور» ،« کو آب و برق مفتی؟ کو پول نفت که گفتین؟» ، «ملت گدایی می کنه رهبر خدایی می کنه » ، «مسئول تو ناز و نعمت با پول نفت ملت » ، « ایران وضعش خرابه ملا فکرش حجابه » ، « جوونامون تو حبسن بازاریا نشستن » ، « نفتو دادن سوریه مردم چرا نشستین » ، «دلارامون تو لبنان جوونامون تو زندان » ، « وعده هاشون سرابه جوابش انقلابه » ، «حقوق ما ریالیه هزینه ها دلاریه »، « گرونی وتورم بلای جون مردم » ، «آزادی آبادی رفاه اقتصادی » ، « جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم » ،« کردستان کردستان ، چشم و چراغ مائی » ، «کارگر قهرمان ، اعتصاب اعتصاب » ، « تنها ره رهائی جمهوری شورائی » ، « مرگ بر این حکومت مستبد» ، « امسال سال خونه سید علی سرنگونه»، « زندانی سیاسی آزاد یباید گردد» ، « دانشجو دانشگاه امید فردای ما » ، « مرگ بر اصل ولایت فقیه » ، « زن زندگی آزادی » ، « ایرانی داد بزن حقتو فریاد بزن» ، « این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت» ، « هر یک نفر کشته شه هزار نفر پشتشه» ،« مرگ بر جمهوری اسلامی » ، « وای به روزی که مسلح شویم» ، « می جنگیم می میریم ایرانو پس می گیریم» ، « قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان » ، « سپاه جنایت می کنه رهبر حمایت می کنه» ، « پرستو پرستو گندش درآومد از تو» ، «بیز اُلمیه حاضیروخ، بابکین سربازیوخ (حاضر به مُردَن هستیم، ربازِ بابک هستیم» ،« این آخرین پیامه هدف خود نظامه» ، «آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی (آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است)، «آره انقلاب ترس داره؛ آره این دفعه فرق داره» ، « مردم بیاین تو میدون فردا نشید پشیمون » ،« کرد و بلوج، ترک و عرب برادرند، تشنه به خون رهبرند »، « نان مسکن آزادی » ، « ایرانی می میرد ذلت نمی پذیرد» ،«از تهران تا تبریز ، از کردستان تا سیستان ، مرک بر خامنه ای » ، « آذربایجان اُیاق دی، کردستانا دایاق دی ، آذربایجان بیدار است، پناه کردستان است» ، «آره انقلاب ترس داره؛ آره این دفعه فرق داره»، «خونین تمام ایران از کردستان تا تهران » ، « رهائی حق ماست ، قدرت ما جمع ماست » ،
جنبش انقلابی وظیفه دارد در این فاز، قاطعانه با طرح شعارهای تفرقه افکنانه که برعلیه مارکسیست های انقلابی و مبارزان اقوام ایرانی « در قالب کمونیسم وتجزیه طلبی » مطرح می شود اقدام و طراحان و حامیان آنها را از صفوف خود بیرون اندازند . زنان نیز باید آگاه شوند که ستم بر زن در نظام سرمایه داری و نظام های طبقاتی بوجود امده اند که حکومت اسلامی یکی از آ« نظام های ستکر است.
علاوه بر این نظام سرمایه داری توتالیتر اسلامی آن چنان جامعه را در استبداد و دیکتاتوری و استثمار طبقاتی فروبرده وتغییرات شگرفی در ترکیب های طبقاتی بوجود آورده که منافع کارگران و سایر زحمتکشان و زنان و دانشجویان و روستائیان سراسر ایران بیش از هر زمان در هم تنیده و همین موضوع نقاط ضعف و شکنندگی خاصی برای رژیم ملایان ببارآورده است
موقعیت مبارزان چپ در جنبش انقلابی نوین
شکست و سرکوب خونین دهه شصت مبارزان چپ را به افتراق و مهاجرت کشانید و در مهاجرت نیز کج مداری ، خودشیفتگی ، انتقاد ناپذیری ، انشعابات مکرردر مکرر باعث فروخفتگی چنبش چپ گردید بطوری که امروزه با نسلی از مبارزان قدیمی طرف هستیم که تفکر و سن و سال آنها یاری امدن به پیاده رو ها و تشویق مبارزان جوان هم ندارند . رخوت سیاسی و راحت طلبی تئوریک آن چنان است که علیرغم اقامت رهبران همه گروه ها در خارج در این سال ها امان از یک کتاب سیاسی یا اقتصادی که حضرات توانسته باشند منتشرکنند؟! برعکس تا دلتان بخواهد کتاب و مقاله ونوشته پیرامون ضربه 54 از کجا بود و یا مقررات خانه های تیمی نگاشته شده که امروزه دردی را دوا نمی کند مگر انکه حرمان و مصیبت یاران قدیم را تشدید کند. مارکسیسم که زمانی الهام بخش هزاران جوان ایرانی در دانشگاه و بیرون دانشگاه در رویاروئی با حکومت استبدادی پهلوی بود آن چنان به دچار عقب ماندگی مفرط در عرصه تئوری و عمل شد که جوانی دانشجوی اقتصاد، حزب کمونیست کارگری ایران را با کارگران کوره پزخانه ها « بعنوان عقب مانده ترین لایه های پرولتاریا » در روستاهای غرب کشور تشکیل داد و به سان قبل انقلاب ورود اندیشه مارکسیسم از بیرون طبقه کارگررا به مثابه کفش پوتین پوشیدن و خودرا کارگر جا زدن وحتی بنام کارگر مبارز تیرباران شدن را هم به جان خریدند ولی مارکسیسم به درون طبقه کارگر رسوخ نکرد تا آنگاه که رهبران سندیکاها و اتحادیه های کارگری خود با مارکسیسم و علم رهائی کارگران آشنا شدند. بهمین علت متاسفانه بعد انقلاب و شکست خرداد شصت دیکر تئوری مبارزه و مارکسیسم نتوانست در عرصه عمل و اندیشه جاذبه ای را بوجود بیاورد تا مبارزینی را جذب نماید و یا جنبشی را به حرکت درآورد یا توجه نسل جدید انقلابی را به خود جلب کند. ناتوانی و ضعف مارکسیست ها «علیرغم جان فشانی واسارت و اعدام صدها مبارز مارکسیست چه قبل انقلاب و چه بعد انقلاب» در تاثیر گذاری بر خیزش و جنبش فعلی نشانه ای دیگر از این وضعیت اسفبار است. در زمانی که توده ها بپا خاسته ارکان نظام جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند ، رهروان مارکسیسم بعضا به انحاء مختلف عقب ماندگی خود از اوضاع عینی را توجیه و برخی دیگر هنوز سردر آخور رفیق روسی « راه توده» به هذیان گوئی برعلیه جنبش انقلابی پرداخته اند . تاسف در آن است که بررسی همه دیدگاه ها که عمدتا هم در خارج سکنی دارند نشان می دهد که بسیاری از انان به همان شیوه های دروغین دوره انقلاب سال 1357 متوسل شده و به نام این آن گروه کارگری اعلامیه صادر و داستان های در باره نفوذ خوددر اعتصابات مطرح می کنند که معلوم نیست منطور اعتصاب در کدام کشور است ؟! تعمق در رفتار کفتمانی « چون از عملکرد که خبری نیست » این دوستان نشان می دهد که از مبارزه خسته شده و حتی حاضر به ورود به مباحث اساسی جنبش ، چگونگی کسب قدرت سیاسی و نوع نظام سیاسی بعدی و شکل بندی دولت آینده نبوده و یارای مقابله با گزینه های بورژوایی مدعی مبارزه هم نیستند .
در مقابل شاهد ظهور چپ نسل نوینی هستیم که با بهره گیری از تجارت سازمان ها و گروه های قدیمی و فقدان فرهنگ مارکسیستی ، در سه دهه گذشته سینه خیز خودرا برای ورود به میدان نبرد طبقاتی آماده کرده است . انتشار آثار مارکسیستی به ویژه بعد از سالهای هفتاد و بحث های پلمیک اینجا و آنجا سرانجام نوید ظهور چپ دانشکاهی را در انتشار نشریات گاهنامه ای داد که توسط این مبارزان « و نه در خارج کشورولی به نام داخل کشور » منشر شد .شاید بتوان با کمی تسامح راهبران این اندیشه را مبارزانی همچون محمد مختاری و جعفر پوینده نامید. بررسی نوشته ها و مستندات چپ بعد انقلاب تا یک دهه پیش نشان از فقز تئوریک و فقدان تسلط رهبران سازمانها و گروههای چپ به اندیشه های مارکس وانگلس و لنین و تکرار طوطی وار برخی شعارهای آنان که برای برهه های خاصی طراحی شده بودند است . بزعم ما حتی مقالات و برخی نوشته های نویسندگان حزب توده عمدتا ترجمه مقالات روسی بوده که بعلت عدم آشنائی جنبش با این زبان کسی متوجه کپی پیست آنان حتی ازطرف صاحب نطران حزب توده نشده است ؟!! خوشبختانه در دودهه اخیر که عموم نوشته های مارکسیستی در ایران به همت چندنفری که اهتمام خودرا روشنگری مارکسیست ها قرارداده اند ، ترجمه اصولی و در در دسترس مشتاقان آن قرارگرفته باعث آشنائی جوانان مشتاق با مفاهیم اساسی مارکسیسم و دوری آنان از خزعبلات استالین و مائو و... و شناسائی سرمایه داری دولتی جایگزین نظام سوسیالیستی در شوروی و چین گردیده که این موضوع آثار خودرا در جنبش کنونی و منبعد نشان خواهدداد. البته در این میان باید یادآور شد برخی اشخاص در خارج تلاش های مفیدی را طی سالیان گذشته در توضییح اشتباهات جنبش در قبل و بعد انقلاب به عمل آورده اند که موجبات تعلق جوانان به مارکسیسم واقعی شده است. فارغ از اتقادات فوق که برای پیراستن جنبش انقلابی مارکسیسم از زنگارهای سنتی ضروری است ، چشم انداز ترویج و روی آوری به سوسیالیسم و مارکسیسم« بشرط آن که مدعیان مارکسیسم بافته های استالین و مائو و.... را بجای اندیشه مارکس و انگلس جا نزنند و تشریح مرزبندی دیکتاتوری سرمایه داری دولتی با سوسیالیسم» در بین جوانان و قومیت ها و بخصوص زنان بسیار زیاد است . زنان و دختران جوان مبارز ایرانی باید بدانند مارکس و انگلس صراحتا در بیش از صد سال پیش اعلام داشتند بدون آزادی زنان هیچ انقلابی صورت نخواهدگرفت . فراموش نکنیم این شعاردر زمانی از طرف مارکس اعلام شد که در کشورهای سرمایه داری زنان را به بردگی بکار می گرفتند. مارکس در کتاب خانواده مقدس بصراحت نوشت « تغییر در یک دوره‌ی تاریخی همیشه می‌تواند براساس پیشرفت زنان به سمت آزادی تعیین شود. زیرا در رابطه‌ی زن با مرد، ضعیف با قوی، پیروزی سرشت انسان بر خشونت مشهود است. درجه‌ی رهایی زنان، سنجه‌ طبیعی رهایی همگانی است.. و یا در جائی دیگر مارکس نوشته که« هرکس چیزی از تاریخ بداند، اذعان می‌کند که تغییرات بزرگ اجتماعی بدون غلیان‌ زنانه غیرممکن هستند. پیشرفت اجتماعی دقیقاً می‌تواند براساس جایگاه اجتماعی جنس لطیف سنجیده شود. بنابراین ما مارکسیست ها ادعا داریم مارکسیسم اولین مکتب سیاسی- اقتصادی است که نوید برابری زن و مرد را داده و بسیاری از حقوق زنان در جوامع سرمایه داری مرهون فداکاری مبارزان مارکسیست هستند که برای برابری حقوق زنان و رعایت حقوق کودکان وآموزش رایگان جنگیده اند زیرا سرمایه داری همین حالا هم زیر بار این گونه هزینه ها نمی رود که نمونه بارزآن درصد بیکاری زنان در ایران علیرغم درصد بالای تخصیلات انها می باشد. بسیاری رفقا به ویژه بخش خارج نشین تلویحا مدعی هستند در مقطع کنونی لزومی به حضور چپ مستقل در تطاهرات ها و اعتراضات نیست درحالی که ما اصرارداریم جنبش انقلابی مردم باید با نطرات صریح ما در باره جنبش کنونی آشنا شوند و بدانند که هدف فعلی ما
برقراری جمهوری دمکراتیک متضمن آزادی های سیاسی- اجتماعی ، خودمختاری قومیت ها در جارجوب ایران آزادو مستقل، ترکیب شورائی هیات وزیران ، جدائی دین و مذهب از سیاست و آموزش و پرورش ، برقراری حقوق برابر زنان و مردان در جامعه به خصوص مناصب دولتی و مدنی ، حفاظت از محیط زیست و مسائل اقلیمی ، اقتصاد مشارکتی مبتنی بر بازار با ایجاد فرصت های برابر برای همه فعالان اقتصادی ، بیمه و سلامت رایگان ، اموزش اجباری رایکان تا دیپلم و آموزش تحصیلات عالی رایگان ، برقراری نظام مسولیت و پاسخگوئی برای نمایندگان مجلس و ایجاد سازوکار مناسبی به طوریکه اگر بیش از نصف رای دهندگان به هریک از نمایندگان خواستار برکناری وی شوند قادر به این کار باشند ، تفکیک قوای سه گانه، -برقراری رابطه سیاسی - اقتصادی با همه کشورهای جهان بر اساس رعایت منافع ملی ایران ،تبدیل زندان ها به کارگاه های بازپروری و مهارت افزائی ، برقراری نظام شایسته سالاری در نظام گزینشی مناصب دولت ، آزادی تشکیل احزاب و سازمان های سیاسی ،توسعه پایدار اقتصادی با تاکید بر تروت انسانی و حفاظت ازآب و خاک ومحیط زیست
ما اعتقاد یقینی داریم خواسته های مردم در این تظاهرات ها بیش از این نمی باشد لذا از طرح آن نه تنها واهمه نداریم بلکه رسما اعلام می داریم به عنوان یک جریان مارکسیستی به این اهداف وفادار و متعهد هستیم . متاسفانه عملکرد نادرست چپ به خصوص حزب توده در جریانات سال 1332 و همچنین رویکرد آن حزب در تعامل با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی از یکطرف و موضع گیری خائنانه جریان موسوم به سازمان چریک های فدائی خلق « اکثریت » بعد انقلاب و همچنین مواضع برخی رهبران هردوی این جریانات تا همین حالا ضربات سنگینی را به اعتبار و حیثیت و سابقه مبارزاتی چپ ایران که بخش لاینفک تاریخ انقلاب ایران از مشروطیت تا کنون بوده زده که چپ نوین ناچار است با حفظ مواضع نسبت به این گونه جریانات و فاصله گیری ازآنان با حضور فعال در جنبش اخیر در درتنویر افکار عمومی کوشش نماید . خوشبختانه حضور قدرتمند چپ در کردستان تا حدودی این نقطه تاریک را پوشش داده است اگرچه درآنجا نیز جای بحث و حدیث مفصل است. چپ باید همه توان خودرا دربسیج جمبش کارگری بکاربرد زیرا اهمیت اعصابات و وورود همگانی طبقه کارگر به میدان مبارزه در موقعیت کارگران به عنوان یک طبقه نهفته است. این موقعیت توسط این یا آن بخش از کارگران یا منافع این یا آن بخش از جنبش کارگری در هر مقطع مشخص تعیین نمی شود. بلکه منافع طبقه کارگر جون عمومی . مبتنی بر تضاد میان مالکیت خصوصی مبتنی بر استثمار کار مزدی با تولید اجتماعی است که سیستم سرمایه داری غارتگرانه جمهوری اسلامی را در برگرفته. و لذا تنها ورود اعتصابات کارگری به عنوان طبقه کارگر می تواند جهت مبارزه را به سوی آزادی واقعی سوق داده و موجب جهش کیفی در روابط اجتماعی که همانا گسست از روابط مالکیت و افکار کهن به مالکیت عمومی و افکار نوین متصمن آزادی زنان که بخشی از زنان زحمتکش را تشکیل می دهند خواهد شد.
البته ما نیک آگاه هستیم که بسیاری از مدعیان مارکسیسم سابق به همراهی طیفی از اصلاح طلبان و نئولیبرال های وطنی اصراردارند اسم طبقه کارگر در مبارزه کنونی نیاید تا موجب وحشت سرمایه داران نگردد. اتفاقا شمشیر جنبش فعلی به سوی همین سرمایه داری غارتگرانه ای نشانه رفته که بعد انقلاب با رانت و غارت توانسته منابع عظیم ومعادن کشوررا مایملک خودتلقی و صدها میلیارددلار را در بانک های خارجی پس انداز تا درروز مبادا ازآن استفاده نمایند به همین علت است که یکی از اقتصاددانان معروف به حلقه نیاوران که از بانیان نئولیبرالیسم غارتگرانه بوده ولی امروزه به علت آن که خودو یارانش از سهمیه ارز دولتی بی نصیب شده اند در مقام انتقاد از برخوردهای حاکمیت با تظاهرکندگان خواستارشده حاکمیت« برخی خواسته های برحق معترضان » و نه شورشگران را برآورد نماید ؟!جالب آن که همه باصطلاح خشونت پرهیزانی چون دکتر احمد زیدآبادی ، تیم 5 نفره اقتصادی حلقه نیاوران و دارو دسته کارگزاران سازندگی کوشش داشته اند صفوف مبارزاتی جوانان را به دوبخش« معترضان و براندازان » تفکیک کنند وحاکمیت را تشویق کنند با معترضان مدارانمایند؟! تو گوئی شعار « مرگ بر دیکتاتور » که همگانی و سراسری بوده شعار براندازانه و شعار « سبزی پلو با ماهی » شعار معترضانه است ؟
اتفاقا به دلیل حضور برخی اصلاح طلبان که در قامت منتقد قد علم و در صدد انحراف جنبش انقلابی تخت شعار خشونت پرهیزی هستند ، حضور مارکسیست ها در جنبش انقلابی فعلی جایگاه خاصی دارد زیرا وقتی مبارزان کف خیابان مارکسیت های انقلابی و اعتصابات کارگری را که به همت انان صورت خواهدگرفت را ببینند می توانند دوستان واقعی خودرا بشناسند و در پیوند با آنها هافرصت طلبان را دفع نمایند . آن چه در این میان تعجب آور است موضع برخی خارج نشینان چندنفری است که خودرا گروه یا سازمان می نامند و مدعی هستند جنبش کنونی محتوائی خرده بورژوائی و فاقد عنصر سوسیالیستی است لذا بی عملی خودرا در ورود و تاثیرگزاری بر جنبش را توجیه می کنند. آنها توجه ندارند یا دچار سکته گوش شده اند که نمی شنوند شعارهای جنبش مالا مال دمکراتیک و رادیکال بوده و مارکسیست ها وظیفه دارند از هر جنبش دمکراتیکی حمایت و با ورود خود به مهلکه آنرا عمق بخشند نه اینکه با کناره گیری « که البته در شرایط فعلی بدلیل ضعف جنبش چپ ،کناره گیری آنها هیچ تاثیر خاصی بر روند جنبش ندارد» ، مبارزان کف خیابان را در چنگ سرمایه داری هار مذهبی و فرصت طلبان خارج نشین رسانه ای رها کنند. بنطر ما شعار های بیان شده خیابانی که تا کنون بیان شده نظیر {جدائی دین از سیاست ، زن ، زندگی ، آزادی ، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایت فقیه و ... } حکایت از رادیکالیسم موجه انقلابی دارد و توجیهی برای عدم حضور طبقه کارگر و منادیان آن ندارد. این راست روی در لباده چپ مدعی است که صرفا با طرح و به میان کشیدن مطالبات خاص طبقه کارگر، این خیزش رادیکال خواهد شد.اما مگر طبقه کارگر بدون برخورد با دیکتاوری حاکم و کنارگزاردن دین از سیاست و برابری زن ومرد می تواند خواسته های طبقاتی خودرا در این برهه به منصه ظهوربرساند!.
وظیفه مارکسیست ها در شرایط فعلی آن است که ضمن حمایت از شعارهای جنبش با حضورفعال طبقه کارگر که از طریق اعتصابات به این جنبش وصل خواهدشد آنرا رادیکالیزه نمایند و خواستار براندازی حاکمیت در همه وجوه گردند .
درواقع جنبش فعلی یک فرصت تاریخی مهمی در مقابل مارکسیست ها قرارداده تا علاوه بر حضور فعال درآن بهر طریق ممکن، علاوه بر پاک کردن افکار عمومی در نقش چپ در آفرینش این رژیم ارتجاعی و همدلی اوائل انقلاب ، به تواند با راهبری جنبش در عمل ، به پیش برد انقلاب یاری رساند. چپ ایران در 43 سال پیش با همسوئی یا همدلی یا جهت گیری متقارن با ملایان عملا در سرآمدن رژیم جمهوری اسلامی مشارکت داشته « بخشی از سازمان چریک های فدائی خلق «اکثریت » و حزب توده عملا مشاطه گر رژیم فاشیستی آخوندی برآمدند وحتی تا به امروز هم مرزبندی دوپهلو با این رژیم دارند که مردم عمل خائنانه آنان را به حساب کل چپ منظور کرده بودند» و بابت برقراری جمهوری اسلامی بهای سنگینی نیز پرداختند. در آن مقطع به دلایل مختلف چپ نتوانست نقش رهبری مبارزات را برعهده بگیرد لذا با درس گیری از آن اشتباهات نباید اجازه دهیم چنان اشتباهی مجددا تکرار شوند. برای این امر باید هرچه غیر ممکن را به ممکن تبدیل کنیم کمااینکه جان بر کفان خیابانی همه غیر ممکن های این 43 ساله را ممکن کردند.
چه باید کرد
ما در گفتگوهای محفلی مجازی که به همت برخی رفقا در خارج کشور هم منتشر شده در پاسخ به این سئوال که آیا می توان خواسته زنان در مبارزات اخیررا صرفا رفع حجاب اجباری تبیین کرد؟ تصریح کردیم بطوریقین خیر. رفع حجاب اجباری شروع مبارزه و پیش دسر مبارزه احقاق حقوق سیاسی – اقتصادی است . زنان زندگی و معیشت خود و خانواده هایشان را مشاهده می کنند که پدر خانواده از صبح تا شام قادر به تامین حداقل زندگی خانوارنیست درحالی که فرزندان حاکمان و دهک بالائی یا خارج نشین حافظ مال پدر و یا دارای زندگی اشرافی افسانه ای در مقابل کسانی هستند که قوت لایموت ندارند. خلاصه کردن خواسته های تظاهرکنندکان به رفع حجاب یک برداشت انحرافی است زیرا تظاهرکنندگان و اعتضاب کنندگان مرتبا فریاد بر داشته اند که« مرگ بر دیکتاتور» که این شعارربطی به رفع حجاب ندارد بلکه به رفع کل نطام داردو در همان جادر پاسخ به پرسش نتیجه مبارزات فعلی را چه می بینید و آیا ایران در آستانه موقعیت انقلابی است ؟ یادآورشده بودیم فراموش نکنیم مبارزه صحنه یارکشی و درگیری انقلاب و ضد انقلاب است . در حال حاضر برخی داده های هردو طرف مبارزه ناروشن است اما با توجه به شواهد و مفروضات موقعیت انقلابی وجود ندارد . بدین معنی که ایران در وضعیت موقعیت انقلابی قرارندارد ، اما همین خیزش عمومی چنان ضربه هولناکی به خیمه ضدانقلاب و عمود آن یعنی ولایت فقیه زده است که بعید بنظر برسد بسادگی بتوانند از ان جان سالم بدرببرند و احتمال اینکه با ندانم کاری های بیشتر جامعه را وارد موقعیت انقلاب کنند بسیار است .و یا در پاسخ به اینکه بنطر شما احتمال اینکه مبارزه وارد فاز نظامی و مبارزه مسلحانه شود وجوددارد؟ نیز بیان داشتیم مبارزه مسلحانه شعار نیست بلکه پیامد حوادت متعددی است که رخ خواهدداد. شاید بررسی روزهای انقلاب ۵۷ بتواند مارا در شناسائی آن کمک کند. بنا به اظهارات همه گروه های سیاسی وقت ، کل نفرات آنها شامل آزاد شدگان زندان بیش از هزارنفر نبود و هیچ یک نیز مسلح نبودند.زیرا داشتن چهارتا کلت و هفت تیر قراضه درآن شرایط مشکلی را حل نمی کرد ولی حمله بعدازظهرروز ۲۰ بهمن گارد شاهنشاهی به همافران مستقردر نیروی هوائی خود باعت دست یابی مبارزین به سلاح شد لذا در وضعیت فعلی هم رویداد چنین امری امکان پذیراست . اما تجربه رژیم های تمام توتاتالیتر و دیکتاتوری نطیرشوروی سابق ، رومانی ، صدام ، قذافی نشان می دهد که فرآیند فروپاشی ممکنست حتی به یک هفته هم نرسد . مهم تکامل بعدی انقلاب و سرانجام آن است که از حالامبارزان و تظاهرکنندگان و اعتصابیون باید هوشیاری و زیرکی سیاسی داشته باشند فرصت طلبان دستاورد انقلاب را تصاحب نکنند و مجددا روز از نو و روزی از نونباشد
اینک با نگاهی به آنچه گذشته متوجه می شویم از تاریخ 26 شهریورماه جاری تا کنون ، صدها هزار تن از مردم سراسر کشور درگیر نبرد با رژیم تا دندان مسلح فاشیستی شده اند که نقش روسیه را در قرن هیجدهم در دوران سیاه اروپا برعهده گرفته و در مقابله با انقلابات منطقه ای به عنوان چماق ارتجاع در عراق ، سوریه و یمن بکار رفته اما در مقابله با جوانان معترض جان برکف ایرانی دچار هزیمت و پریشانی شده است . دشمن بی رحم و فاشیست و برخلاف رژیم شاه ، سازمان یافته برای سرکوب تطاهرات است ولی خیزش خود انگیخته مردم بسیار فراتر از تصورات همگان پیشروی نسبتا برق آسایی نموده و به سرعت سراسری گردید. بررسی تاریخ انقلابات وتغییرات بعمل آمده موفق نشان می دهد که این خیزش جنبش وار تا زمانی که از مراکز فرماندهی سیاسی مردمی و سازمان یافتگی برخوردار نشود قادر به پیشروی سهمگین که رژیم را از پای درآورد نخواهدبود اما سئوال این است که چگونه و با چه روشی ؟ اگر بتوانیم به سئوالات چه باید کرد؟ چه می خواهیم؟ با کدامین رهبری و راهبری با کدامین ابزار ؟ با چه و از چه راه و روشی؟ پاسخ دهیم بدون شک نقشه راه انقلاب را ترسیم کرده ایم . برای پاسخ به این سئوالات باید درنطر داشته باشیم شمشیر دست انقلابیون مارکسیست اعتصابات کارگری است لذا باید همه توان وتلاش خودرا برای ورود قدرتمند طبقه کارگر از طریق برپائی اعتصابات عمومی به ویژه در صنایع نفت ، گاز و پتروشمی و معادن که جانکاه مالی رژیم و سپاه پاسداران است فراهم سازیم. با تحقق این امر بسیاری از زنان و جوانان مبارز تحت تاثیر جنبش چپ قرارگرفته و پرچم چپ هم در این میان برافراشته خواهدشد . با توجه به این که خواسته عمومی تظاهرکنندگان سراسری کشور « سرنگونی جمهوری اسلامی» است لذا پیوند جنبش طبقه کارگر با تظاهرکنندگان ومعترضان فروپاشی نطام را تسریع نماید. بدیهی است چنانچه چپ مستقل ایران یک پارچه به صورت یک اتحاد یا حزب یا جبهه واحد در اتصال با سازمان های انقلابی کردستان و بلوچستان در این میان بتواند نقش آفرینی کند بعید نیست در اتفاقی نابهنگام بخشی ازپایه های نطام یکسره از آن جدا شوند. . با توجه به این که هم اکنون نیز شاهد شکاف در درون نظام جمهوری اسلامی بر سر چگونگی حکومت و حتی روش سرکوب معترضیین پدید آمده که در نوع خود بی سابقه بوده است . در این میان نقش کردستان و نیروهای انقلابی کرد بسیار حائز اهمیت است زیرا شعار«کردستان چشم و چراغ مائی» نشان از چشم داشتن معترضان و مردم انقلابی به توانائی کردستان در نقش آفرینی انقلاب ایران است. باید تاکیدداریم منظور ما از اتحاد یا جبهه یعنی حضورسازمان ها یا گروه هائی که در داخل کشور دارای پایگاه یا پایه طرفداری باشند و تاکیدداریم گروه ها و چندنفری هائی که حتی نام آن ها برای مردم قابل خواندن نیست یا نام آنها برای مردم تداعی خیانت و خباثت را دارند مدنظر مانیستند و تکلیف انها با کرام الکاتبین است
آن چه در این میان باید مورد توجه مبارزان قرارگیرد آن است که انقلاب علیرغم آنکه یک فرآیند است اما آتشفشان آن دیر به دیر گداخته می شود . لذا اگر فرصت کنونی از دست برود اگر چه اوضاع به هیچ عنوان به قبل از شهریورماه 1401 باز نخواهدگشت اما مطالبه اصلی مردم به زیر خروارها آسیب روانی شکست خواهدرفت . این موضوع از آن جهت مهم است که هنوز یک گزینه قدرتمند انقلابی که به طور موثر با آلترناتیوهای خودخوانده و برافراشته بیگانگان که برای تعیین آینده کشور در کمین هستند ، وجودندارد و به همین علت برای امید بخشی به معترضان و روشن کردن چراغ شب نمای انقلاب تشکیل یک جبهه متحد قدرتمند که بخواهد و بتواند فرصت مساعد کنونی را تبدیل به یک روند انقلابی کند، الزامی و ضروری است. چه در غیر این صورت چنانچه روند اعتراضات کنونی بدون دخالت فعال و سازمان یافته همه نیروهای انقلابی و ترقی خواه و در مرکز آن جبهه متحد انقلابیون مارکسیست ، به مغازله رژیم با سرمایه داری جهانی در قالب برجام نوین منجر خواهدشد و جمهوری اسلامی چه با خامنه ای و چه بدون خامنه ای و حتی سلب ولایت فقیه ، قادر خواهدشد حاکمیت طبقاتی در اشکال دیگری برقرارنماید .

توصییه های تشکیلاتی مبارزاتی
• در هر محله ای یک هسته حداکثر سه تا پنج نفره «بستگی به وسعت محله » تشکیل دهید که به صورت نامحسوس مبارزات محله و شعارهای آن را راهبری کنید .این هسته باید کوشش نماید اسامی مبارزانی که دستگیر شده اند را تهیه و از طریق ارسال به خارج « که هنوز ایمن ترین وسیله ایمیل است » به شبکه هاو رسانه های خارج کشوربرسانند و به صورت اعلامیه هم در محله پخش کنند
• هر هسته کوشش کند بایکی از وکلای هوادار جنبش که آمادگی دفاع حقوق ار بازداشت شدگان را دارند پیگیر اوضاع بازداشت شدگان محله باشند
• هر هسته بصورت نامحسوس باید تامین مالی حمایت از بازداشت شدگان محله و در صورت لزوم خانواده های انان را برعهده بگیرند
• در مناسبت هائی که قرارست مردم همگانی در یک یا چند مکان مختلف تجمع و تطاهرات کنند ، جوانان محله راتشویق به حضور در آن مراسم نمایند
• هرهسته از هرطریق ممکن باید مقداری میخ سه پیچ « که در محله حسن آباد تهران » در ابزارفروشی ها قابل تهیه است داشته باشند تا چنانچه با هجوم موتورسواران فاشیست و نیروهای سرکوب مواجه شوند انرا در مسیر انان بریزند . همچنین مقداری بنزین در حلب های پلاستیکی از پمپ بنزین ها در دسترس داشته باشید تا چنانچه قرارشد جائی را به آتش بکشید و یا لاستیک به سوزانید ازآن استفاده کنید
• با محله های فعال در تظاهرات ارتباط برقرار کنید
• از طریق محفل های دانشجوئی با محلات سایر شهرستانها ارتباط داشته داشته باشید
• شعارهای سراسری را در اعتراضات و تظاهرات ها بکارببرید و نوعی فریاد دادخواهی یکسان داشته باشید
• با کارگران و کارمندان فامیل ارتباط برقرارکنید و انها را تشویق به اعتصاب و همراهی با تظاهرات نمائید.
• عناصر بسیجی و نیروهای سرکوب محله را شناسائی و درب ورودی منازل انها را با علامت قرمز ضربدر بزنید . در صورت امکان عکس و مشخصات انها را رسانه ای و در اختیار سایر محلات و شبکه ها قراردهید.
• در کلیه تظاهرات ها با ماسک ظاهرشوید . فراموش نکنید هنوز دستگاه سرکوب رژیم فعال است.
• کوشش کنید بیشتر جوانان محله که در تظاهرات شرکت می کنند تهیه کوکتل مهسائی « بجای کوکتل مولوتف » یاد بگیرند. در یوتیوپ طرز تهیه انواع کوکتل مولوتف وجوددارد.
• در موقع پرتاب گاز اشک آور لاستیک ، کاغذ و یا هر وسیله دیگری را آتش بزنید تا ازشدت گاز جلوگیری کنید.
• از ذخیره کردن بی مورد اطلاعات و عکس دوستان و کسانی که با شما همراهی دارند اجتناب کنید و در صورت دستگیری در اولین فرصت واتساپ ووتلگرام را کلا پاک کنید . از حالا طرز پاک کردن انها را یادبگیرید .

در این میان مواجهه جریاناتی که خودرا چپ می نامند با جنبش فعلی تاریخ ساز خواهدبود زیرا به نظر می رسد علیرغم انکه این جنبش خودبخودی ، بدون رهبری سنتی مابانه و بدون سازماندهی به شکل متعارف بوده اما خود بشکل یک شبکه پیچیده تودر تو عمل کرده و جریانات کردستان امیدی را در دل این مبارزان فراهم ساخته تا درصورت لزوم از مرحله خشونت گریزی عبور کنند و از هم اکنون بسیاری از انان کاریزمای چپ دوران انقلاب را در ذهن دارند ، دقیقا باین علت که دسترسی نسل جدید به رسانه ها و شبکه های اجتماعی باعث خواهدشد خودراسا با اندیشه مارکسیسم نیز آشنا شوند و در چنین حالتی کدام عقل سلیمی است که اگر بداند بازتاب اندیشه های مارکس آن چنان بوده که یکی از رسانه سرمایه داری جهانی بی بی سی در دویستمین سالگرد مارکس برنامه خاصی را در چهاردهم اردیبهشت سال 1397به نام « کارهایی که کارل مارکس برایمان کرده و قدرش را نمی‌دانیم» تاکید کرد که بسیاری دستاوردهای جامعه بشری مدیون اندیشه های مارکس و مبارزان مارکسیسم بوده است مجذوب اندیشه مارکسیستی نشوند . بی بی سی اهم این مواردرا بشرح زیر برشمرده که عینا برای اطلان نسل جوان درج کرده ایم :

1- می‌خواست کودکان به مدرسه بروند نه سر کار
این ایده شاید در دنیای امروز کاملا بدیهی به نظر برسد اما در سال ۱۸۴۸، وقتی مارکس داشت مانیفست حزب کمونیست را می‌نوشت، کار کودکان مسأله‌ای عادی بود. بر اساس آماری که سازمان بین‌المللی کار در سال ۲۰۱۶ منتشر کرده، حتی امروز هم از هر ۱۰ کودک یکی‌شان کار می‌کند.
این را که بسیاری از کودکان کار بخت مدرسه رفتن یافتند، تا حد زیادی مدیون تلاش‌های مارکس است.
لیندا یوئه، نویسنده کتاب اقتصاد‌دانان بزرگ: ایده‌های آن‌ها چطور امروز به کمک ما می‌آید، می‌گوید: «یکی از ده نکته اصلی در بیانیه کمونیستی مارکس و انگلس در ۱۸۴۸، فراهم کردن تحصیل رایگان برای کودکان در مدارس دولتی و پایان دادن به اشتغال آن‌ها در کارخانه‌ها بود.»
مارکس و انگلس اولین کسانی نبودند که از این حقوق دفاع می‌کردند اما آن‌طور که لیندا یوئه می‌گوید، در پیشبرد آن بی‌تأثیر نبودند: «در اواخر قرن نوزدهم مارکسیسم هم با سایرین هم‌صدا بود، زمانی که دیگر تحصیل کودکان به طور خاص الزامی تلقی می‌شد و کودکان کم سن و سال اجازه کار در کارخانه‌ها را نداشتند.»

۲- می‌گفت همه باید اوقات فراغت داشته باشند و خودشان در موردش تصمیم بگیرند
آیا از این که مجبور نیستید هر روز هفته و ۲۴ ساعت در روز کار کنید، خوشحالید؟ از داشتن وقت نهار چطور؟ دوست ندارید امکان بازنشسته شدن داشته باشید و در دوران پیری مستمری بگیرید؟
اگر جوابتان به هر کدام از این سوال‌ها بله است، باید از مارکس تشکر کنید.
مایک سویج، استاد مدرسه اقتصاد لندن می‌گوید:«وقتی ساعت کاری‌تان زیاد است، زمان شما مال خودتان نیست و مسئولیت زندگی‌تان دیگر در دست شما نیست.»
مارکس در نظریات خود از این که چه طور در جوامع سرمایه‌داری مردم مجبور به فروش تنها دارایی خود - یعنی کارشان- در قبال پول بودند، حرف می‌زند. این به عقیده مارکس در بیشتر موارد یک معامله ناعادلانه است که می‌تواند به استثمار و از خودبیگانگی منجر شود: ممکن است این احساس به شخص دست بدهد که از اساس طبیعت انسانی خود دور افتاده است.
مارکس به دنبال حقوق بیشتری برای همراهان کارگرش بود؛ می‌خواست آنها مستقل، خلاق و از همه مهم‌تر صاحب زمان خود باشند.
سویج می‌گوید:«مارکس اساسا معتقد است زندگی انسان نباید با کارش تعریف شود. انسان‌ها باید حدی از خودمختاری را داشته باشند تا بتوانند در مورد زندگی‌شان تصمیم بگیرند. این چیزی است که امروزه به شکل ایده‌ای آرمانی درآمده و بیشتر مردم به دنبال رسیدن به آن هستند.»
به اعتقاد مارکس، از آنجایی که بخش زیادی از وقت انسان صرف کار کردن می‌شود، باید بشود از انجام آن احساس خشنودی کرد
او می‌گوید مارکس نقل قول مشهوری داشت که می‌‎گفت «صبح به شکار برویم، بعدازظهر ماهیگیری کنیم، عصر گله را به چرا ببریم و بعد از شام به نقد بپردازیم. او عمیقا به برابری، آزادی و تلاش برای مبارزه با از خودبیگانگی اعتقاد داشت.»
۳- به رضایت شغلی اهمیت می‌داد
زمانی کار برای انسان به یک لذت تبدیل می‌شود که به قول مارکس خودش را در چیزی که خلق کرده ببیند. کار ما باید این فرصت خلاقیت را به ما بدهد تا به واسطه آن بتوانیم جنبه‌های خوبمان را به نمایش بگذاریم، این جنبه‌ها می‌تواند انسانیت ما باشد، یا هوش یا مهارتی که داریم.
اما اگر شغل عذاب‌آوری داشته باشیم که نتواند احساسمان را درگیر کند، افسرده و ناامید خواهیم شد. این‌ حرف‌ها شاید امروزی به نظر بیاید اما ایده‌های مردی است که در قرن نوزدهم زندگی می‌کرده. مارکس در دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴ خود، جزء اولین کسانی است که ارتباط میان رضایت شغلی و حس خوشبختی را مطرح می‌کند. به اعتقاد او، چون انسان زمان زیادی را صرف کار کردن می‌کند، باید از انجام آن احساس خشنودی کند. جستجوی زیبایی در آنچه خلق کرده‌ایم یا احساس غرور از چیزی که به وجود آورده‌ایم، به حس رضایت شغلی منجر می‌شود و این به اعتقاد مارکس چیزی است که انسان برای خوشحال بودن به آن نیاز دارد. مارکس معتقد است سرمایه‌داری که به دنبال تولید و سود بیشتر با سرعت بالاتر است، کار را به شدت تخصصی کرده است. اگر کل کاری که انجام می‌دهی ایجاد سه شیار روی یک پیچ باشد و مجبور باشی روزی هزاران بار انجامش بدهی، به سختی می‌توانی از آن لذت ببری. در بریتانیای قرن نوزدهم ایجاد تغییر در جامعه سرمایه‌داری برای کارگری که قدرتش گرفته شده بود به نظر غیرقابل تصور می‌آمد
۴- معتقد بود مردم باید عاملان ایجاد تغییر باشند
اگر جامعه‌تان مشکلی داشته باشد، مثلا اگر در آن بی‌عدالتی و نابرابری ببینید، کنار هم جمع می‌شوید، اعتراض می‌کنید و خواهان تغییر خواهید شد. ولی در بریتانیای قرن نوزدهم ایجاد تغییر در جامعه سرمایه‌داری برای کارگری که قدرتش گرفته شده بود به نظر غیرقابل تصور می‌آمد. کارل مارکس اما به ایجاد تغییر اعتقاد داشت و سایرین را هم به آن تشویق می‌کرد. اعتقادی که همه‌گیر شد. اعتراضات سازمان‌یافته به بازبینی در بسیاری از مسائل اجتماعی و وضع قوانینی علیه تبعیض نژادی، همجنس‌‌گرا هراسی و تعصب طبقاتی در چند کشور منجر شد.
لوئیس نیلسن، یکی از اعضای تیم برگزارکننده جشنواره مارکسسیم در لندن می‌گوید: «برای تغییر جامعه به انقلاب نیاز دارید؛ برای بهتر کردنش به اعتراض. با این روش بود که مردم عادی در بریتانیا توانستند به سیستم سلامت همگانی دست پیدا کنند و ساعت کار روزانه را به ۸ ساعت برسانند.»
میراث واقعی مارکس همین رویکرد مبارزه برای بهتر شدن است. رویکردی که از نظریه مارکسیست ریشه گرفته، فرقی نمی‌کند معترضان خودشان را مارکسیست بدانند یا نه. مارکس را معمولا به عنوان فیلسوف معرفی می‌کنند، نیلسن اما موافق این کار نیست: «این باعث می‌شود همه فکر کنند تنها کار او فلسفه‌پردازی و نوشتن نظریه بوده. اما با نگاهی به زندگی او درمی‌یابیم که او یک کنش‌گر هم بوده است: او اتحادیه بین‌المللی کارگران را تأسیس کرد و در کارزارهای حمایت از کارگران فقیر در حال اعتصاب شرکت می‌کرد. شعار همه کارگران جهان متحد شوید او یک فراخوان واقعی برای جنگ است. میراث واقعی مارکس همین رویکرد مبارزه برای بهتر شدن است.
نیلسن می‌گوید:«زنان چه طور حق رأی پیدا کردند؟ نه به این دلیل که دل مردان حاضر در مجلس برایشان سوخت، این اتفاق افتاد چون زنان کنار هم جمع شدند و اعتراض کردند. طرح تعطیلات آخر هفته چطور به پیروزی رسید؟ دلیلش اعتصاب اتحادیه‌های صنفی بود. برای به کرسی نشاندن طرحی که زندگی مردم عادی را بهتر می‌کند چه کار می‌کنیم؟ این طور که پیدا است مبارزه مارکسیستی برای اصلاح جامعه واقعا نتیجه داده است.
کوئینتین هاگ، سیاستمدار محافظه کار بریتانیایی سال ۱۹۴۳ گفت:«اگر اصلاحاتی را که می‌‌خواهند عملی نکنیم، آن‌ها علیه ما انقلاب خواهند کرد».
۵- در مورد نزدیکی دولت و تجارت‌های بزرگ هشدار داد... و گفت حواسمان به رسانه‌ها باشد
نظرتان در مورد پیوند نزدیک دولت و شرکت‌‌های بزرگ چیست؟
وقتی فهمیدید گوگل کلید در پشتی را در اختیار چین گذاشته، ناراحت شدید؟ چه حسی پیدا کردید وقتی فهمیدید فیسبوک اطلاعات شخصی کاربرانش را در اختیار شرکتی گذاشته که کارش راه‌اندازی سیستم‌هایی برای تحت تأثیر قرار دادن رأی‌دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بوده؟
مارکس درباره رابطه بین شرکت های بزرگ و دولت ها شک و تردید داشت. مارکس و انگلس در همان قرن نوزدهم نگرانی‌شان از اتفاقاتی این چنینی را ابراز کرده بودند. بدیهی است آن‌ها عضو شبکه‌های اجتماعی نبودند اما به گفته والریا وگ ویس، استاد جرم‌شناسی در دانشگاه بوئنوس آیرس و محقق دانشگاه نیویورک، از اولین کسانی بودند که این خطرها را شناسایی و آن را تجزیه تحلیل کردند: "مارکس و انگلس روی شبکه‎های همکاری که آن زمان میان دولت، بانک‌ها و شرکت‌ها وجود داشت و همین‌طور عوامل اصلی استعمار مطالعه دقیقی انجام داده‌اند. آن‌ها روی قرون گذشته هم مطالعه کردند و تا قرن ۱۵ هم پیش رفتند.
نتیجه مطالعات آن‌ها چه بود؟ اینکه اگر ثابت شود ایده‌ای برای تجارت یا برای دولت خوب است، فارغ از اینکه مایه فلاکت می‌شود یا نه، قانون‌هایی به نفع آن وضع خواهد شد. مثل برده‌داری که وسیله‌ای برای پیشبرد استعمار به حساب می‌آید. تیزبینی‌های بی‌نظیر مارکس درباره قدرت رسانه از دیگر مواردی است که باعث شده ایده‌هایش در قرن ۲۱ هنوز تازه باشند.
وگ ویس می‌گوید: «مارکس از نقش تأثیرگذار روزنامه‌ها بر افکار عمومی مطلع بود. این روزها ما درباره اخبار دروغین حرف می‌زنیم، اما مارکس مدت‌ها قبل این بحث را مطرح کرده بود.» . در روزنامه‌ها از این که ایرلندی‌ها کارها را از چنگ انگلیسی‌ها درمی‌آورند، می‌نوشتند، سیاه‌ها را مقابل سفید‌ها قرار می‌دادند، مردان را مقابل زنان و مهاجران را مقابل بومی‌ها ... در حالی که بخش فقیر جامعه درگیر جنگ با هم بودند، هیچ نظارتی روی قدرتمندان وجود نداشت. مارکس با خواندن روزنامه‌های آن زمان به این نتیجه رسید که آن‌ها بیش از حد به جرم‌های کوچک و جنایات مردم فقیر می‌پرداختند و در موردشان اغراق می‌کردند، در حالی‌ که جرم‌های مؤسسات دولتی و رسوایی‌های سیاسی معمولا آن طور که باید پوشش داده نمی‌شدو مطبوعات علاوه بر این وسیله‌ای بود برای ایجاد چنددستگی در جامعه.
وگ ویس می‌گوید: «در روزنامه‌ها از این که ایرلندی‌ها کارها را از چنگ انگلیسی‌ها درمی‌آورند می‌نوشتند، سیاه‌ها را مقابل سفید‌ها قرار می‌دادند، مردان را مقابل زنان و مهاجران را مقابل بومی‌ها ... در حالی که بخش فقیر جامعه درگیر جنگ با هم بودند، هیچ نظارتی روی قدرتمندان وجود نداشت». و یک چیز دیگر، مارکسیسم درواقع قبل از کاپیتالیسم پا به عرصه وجود گذاشته است.
این شاید ادعایی جسورانه به نظر بیاید اما با دقت بیشتر خواهید فهمید که دنیا پیش از آشنایی با سرمایه‌داری، با مارکسیسم آشنا شده بود.
به گفته یوئه واژه«کاپیتالیسم-سرمایه‌داری» برای اولین بار سال ۱۸۵۴ در رمانی از ویلیام میکپیس تاکری، نویسنده کتاب «بازار خودفروشی » به کار رفت نه وقتی که آدام اسمیت، که به عنوان پدر علم اقتصاد شناخته می‌شود،و نظریه«دست نامرئی بازار » را تدوین می‌کرد. تازه در آن کتاب هم تاکری به عنوان اسم یک فرد صاحب سرمایه از این کلمه استفاده کرد.
یوئه می‌گوید:«پس شاید اولین کسی که این واژه را در مفاهیم اقتصادی به کار برده، کارل مارکس باشد. او در کتاب سرمایه خود که سال ۱۸۶۷ منتشر شد به کاپیتالیسم اشاره کرد و از آن زمان به بعد این کلمه به عنوان متضاد مارکسیسم استفاده شد. پس به یک معنا می‌‌توان گفت مارکسیم قبل از کاپیتالیسم آمده است».


زنده باد انقلاب
مرگ بررژیم خانمانسوز جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی