ابعاد بی حقوقی کودکان در ایران و پدیده رو به رشد کار کودکان، ربودن کودکی و تحمیل بزرگ شدن به کودکان، در ابعاد مختلف، اقتصادی اجتماعی خانوادهگی؛ حقوقی و تمام زاویای یک زنده گی انسانی، پدیدهای آشکار است. نگاه ایدئولوژیک اسلامی به مقولهی کودک و مخدوش شدن مرز بین کودکی و بزرگسالی، حتی در ابعاد فرهنگی هم تاثیرات منفی بسزائئ داشته است. از خانمک های هشت ساله که به جشن تکلیف مدارس می روند، همسرک های ده ساله که طلاق می گیرند
در دفاع از جان های کوچک, به مناسبت بزرگداشت روز جهانی لغو کار کودک!
خرداد ۲۳, ۱۴۰۰
بیانیه پایهای حقوق کودکان!
مقدمه:
ابعاد بی حقوقی کودکان در ایران و پدیده رو به رشد کار کودکان، ربودن کودکی و تحمیل بزرگ شدن به کودکان، در ابعاد مختلف، اقتصادی اجتماعی خانوادهگی؛ حقوقی و تمام زاویای یک زنده گی انسانی، پدیدهای آشکار است. نگاه ایدئولوژیک اسلامی به مقولهی کودک و مخدوش شدن مرز بین کودکی و بزرگسالی، حتی در ابعاد فرهنگی هم تاثیرات منفی بسزائئ داشته است. از خانمک های هشت ساله که به جشن تکلیف مدارس می روند، همسرک های ده ساله که طلاق می گیرند، و نان آوران ده ساله که شب در خیابان مشغول دستفروشی بودهاند و مورد تشویق هنرمندان قرار میگیرند و مردم به عوض شرم و درد کار کودک این قهرمان کوچک را ستایش می کنند و برایش کف می زنند، تا اظهار نظر به اصطلاح هنرمندی در بارهی مورد تجاوز قرار گرفتن کودک هشت ساله که به زعم ایشان، کم حجاب بوده است، تا ترانه هایی مثل “باز این شراره موهاش دو تائی کرده؛” که تاکید بر کودکی شراره دارد، تا ویدئوهای عروس داماد های کوچولو که در جشنها می رقصند آن هم در خارج کشور، تاثیرات مخرب فرهنگی نگاه حاکمیت مذهبی ایران بر مقوله کودک است ، هرچند که درفضای مدرن اجرا شده باشد. در هیچ کجای جهان به جرات می توان گفت در هیچ کجای جهان امروز این گونه آشکار به ذات کودکی قانونی و با زراد خانه تبلیغات ایدئولوژیک تجاوز نشده که به مفهوم و نفس کودکی و کودک بودن در ایران این امر وهن آور صورت گرفته است. پدیده ای مثل کودک همسری حتی در مورد کودکان زیر ده ساله با حمایت قانونی، تحمیل بلوغ به کودکان و ربودن جان کودکی شان است و بس . کودک آزاری و خشونت جسمی و جنسی علیه کودکان، تابعی از این مخدوش کردن مرز کودکی و تحمیل “بزرگ شدن” به آنهاست، آن هم در جامعه بزرگ سالاری که تا دلمان به خواهد حدیث و پند قصیده در مزمت کودکی و خردی و ضرورت تنبیه بدنی کودکان وجود دارد. تا نباشد .چوب تر .. برای همین همیشه گفتهام کودکان ایران فراموش شده ترین کودکان جهانند! این بیانیه بخشی از انجام یک وظیفه نه صرفا مادرانه و عاطفی، که سیاسی فرهنگی و اجتماعی در راستای دست یابی به حقوق کودکان است که در اختیار همه قرار می گیرد.
بیانیه پایه ای حقوق کودکان در ایران:
نظر به اینکه:
الف) بنا به آمار رسمی اعلام شده بیست و چهار و شش دهم کل جمعیت کشور را کودکان زیر ۱۵ سال تشکیل می دهند و جمعیت زیر ۱۸ سال کشور ایران را سی در صد کل جمعیت اعلام کردهاند، ب) ایران کشور پهناوری است و نسبت جمعیت به محیط جغرافیائی سهمی برابر ۲۰ هزار کیلومتر مربع برای هر فرد ایرانی رامی تواند در برداشته باشد،
پ) ایران هم اکنون بزرگترین دارنده ذخایر هیدروکربوری دنیا یعنی مجموع ذخایر نفت و گاز به حساب می آید و طبق آمار رسمی بین المللی ؛ ۱۵۸ میلیارد بشکه نفت و ( ۹.۳ کل منابع نفتی دنیا) و ۳۳هزار میلیارد گاز (۱۸ در صد کل دنیا) را در اختیار دارد. و از صدور ۵و۹ میلیون تن میعانات گازی میلیون ها میلیون دلار کسب در آمد می کند، از جمله روغن های سبک پلی انیلین گرید فیلم با چگالی کمتر از ۹۴ ، پروپان مایع، متانول و سایر فراورده های شیمایی جزو منابع مهم صادراتی است که بیشتر به کشور های چین و روسیه صادر می شوند. آهن، فولاد،بوتان مایع شده، سنگ آهن هماتیت دانه بندی شده و اتیلین و گلیکول اشاره کرد و همچنین گفته شده ایران به تنهائی ۳۵% کل فرش جهان را تولید می کند . و کماکان ۱۸ مین کشور تولید کننده ی خود رو در جهان است. خاک سرخ و خوراکی جزیره هرمز و ده ها و صد ها منبع طبیعی و سود و ثروت زیادی که از آن به جیب صاحبان قدرت و زور و سرمایه در این کشور سرازیر می کند، ایران را به کشوری ثروتمند با منابع طبیعی سرشار و همچنین قابل توجه در برخی از عرصههای صنعتی تبدیل کرده است. این حقیقت محض هیچ تضادی باوضعیت نابسامان اکثریت جامعه ایران و عجز و تضرع بر سر منبرها و شکوه از محاصر اقتصادی یا جنگ جمهوری اسلامی ندارد. علی رغم همه این ها ایران کشوری ثروتمند است.
با توجه به اینکه:
سهم مردم ایران اما، از این همه تقریبا هیچ است و در این میان کودکان ایران محروم ترین قشر جامعه را تشکیل میدهند و بیست هزار کیلومتر که هیچ سهم مدارس بسیاری از آنان، کپر، آغل ، مدارس کانکسی و مدارس دولتی با کمترین امکانات، تفریحی آموزشی حتی ایمنی است. سالی نیست که بخاری مدرسهای آتش نگیرد، و جان کودکان طعمه حریق نشود یا سقف بر سرشان خراب نشود و زیر آوار نمانند. سهم شان از منابع طبیعی و ثروت کشور نیز چیزی جز فقر و بی خانمانی و کار اجباری و کار خیابانی نیست، جوان بودن و کودک بودن جمعیت کشور نیز برای آنها نه متضمن محیطی جوان و شاد و سرشار از امکانات رشد برای جمعیتی جوان که قرار است آینده روشنی را برای خود بسازند است، که مجموعهای از قوانین کودک آزار، تضیقات و تنبیهات و تبعیضات است. بیانیه پایهای حقوق کودکان با لیست کردن این بی حقوقی و در واقع بیان قوانین ضد کودک در این سند، خواست و مطالبات خود در عرصه دفاع از حق کودکان را در اختیار جنبش های اعتراضی و کمپینهای دفاعی وعموم قرار می دهد، این طرح اولیه و کلی است و متعاقبا سند و اساسنامه منتشر خواهد شد. هر گونه نظر؛ انتقاد و نکته تکمیلی را ، به دیده منت می گذارم و دفاع از این طرح قطعا موجب تقویت مبارزه برای این امر مهم خواهد بود.
کودکان ایران فراموش شده ترین کودکان جهانند ، و بدون اغراق تنها کودکانی هستند که وجوه مختلف قانونی اعم از، مدنی، جزائی، کار، فقهی ، تحصیلی ، حمایت حقوق کودک، حق شهروندی، فعالیت اجتماعی، حق داشتن عقیده و ابراز آن، چنانچه در زیر می آید ،عملا و صد درصد بر علیه آنان وضع شده است .
۱- مطابق مادهی ۱۲۱۰ قانون مدنی، هیچ کس را نمیتوان بعد از رسیدن به سن بلوغ به عنوان جنون یا عدم رشد محجور نمود، مگر آن که عدم رشد یا جنون او ثابت شده باشد. و مطابق تبصرهی ۲ همان ماده، اموال صغیری را که بالغ شده است در صورتی میتوان به او داد که رشد او ثابت شده باشد. تبصرهی یک مادهی ده قانون مدنى، مصوب ۱۳۶۰ مجلس شوراى اسلامى، سن بلوغ را براى دختر، نُه سال کامل قمرى و برای پسر، پانزده سال کامل اعلام داشته است. این وضعیت به معناى «اجازه» و «تکلیف» ازدواج برای کودکان دختر و پسر است. اما در معنى فقهى، بلوغ به معناى رشید بودن و رشد کامل نیست. بنابراین دختر بچهی نُه ساله طبق قوانین اسلامى مىتواند مورد تجاوز رسمى قرار بگیرد، ولى حق دخل و تصرف در املاک خویش و یا حاصل دسترنجاش را ندارد، زیرا که بالغ بودن به معناى رشید بودن نیست. در این باره، شریعات اسلام مىگوید:
«بلوغ زمانى است که قواى جسمى صغیر نمو نموده و آمادهی توالد و تناسل مىگردد و به یکى از سه امر زیر شناخته میشود: ۱- روییدن موهاى خشن بر پشت آلت تناسلى؛ ۲- خروج منى؛ ۳ ، سن و آن ۱۴ سال کامل قمری برای پسر و ۹ سال کامل قمری برای دختر است.
با توجه به مادهی قانونی ۱۲۱۰، سن بلوغ برای دختران ۹ سال و پسران ۱۵ سال است.
تبصره ۱: سن بلوغ برای پسران ۱۵ سال قمری (۱۴ سال و ۷ ماه) و برای دختران ۹ سال قمری (۸ سال و ۹ ماه) است.
۲- مادهی ۱۰۴۱ قانون مدنی جمهوری اسلامی تصریح میدارد که ازدواج قبل از سن بلوغ ممنوع است.
تبصره: این قانون تصریح میدارد ازدواج قبل از سن بلوغ با صلاح دید و نظر مراجع ذیربط بدون مانع است.
سن قانونی ازدواج برای کودکان دختر در ایران ۱۳ سال است. تبصرهی مادهی ۱۰۴۱اجازهی ازدواج قبل از این سن را با صلاحدید ابوین یا مراجع دیگر بلا مانع و قانونی میداند.
۳ – مادههای ۷۹ تا ۸۴ قانون کار جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با ممنوعیت کار کودکان بر اساس پذیرش مقاوله نامه ۱۸۲ سازمان جهانی کار زیر ۱۵ سال است. اما طبق تبصرههای ۱۶۸ و ۱۸۸ این قانون، کارگاههای خانوادگی و مجموعهی کارهایی که کارفرماهاشان ابوین (پدر، جد پدری) هستند، همچنین کارگاههای کوچک و مانو فاکتورها، از این قانون معاف میباشند.
۴- طبق مادهی ۲۲۰ مجازات کشوری، اگر کودکی توسط پدر یا پدربزرگ و جد پدری به قتل برسد، مجازات قصاص برای قاتل وجود نخواهد داشت و با پرداخت دیه و ده روز زندان آزاد میشوند. بنا به قوانین فقهی در زمینهی تادیب؛ حد تنبیه کودکان عدم مردن آنهاست.
۵- مادهی ۴۹ مجازات عمومی جمهوری اسلامی بیان میکند کودکان در صورت ارتکاب جرم از مجازات کیفری معاف هستند ودرصورت لزوم به کانون اصلاح و تربیت فرستاده میشوند. در زمینهی حقوق جزایی، بر اساس تعاریف سن بلوغ برای کودکان عمل میشود و به همین دلیل مجازات اعدام و انواع دیگر مجازاتها برای کودکان زیر ۱۸ سال وجود دارد. اما وقتی که نوبت دخالت در حاصل دسترنج کودکان میشود، این ماده میگوید: بالغ شدن شرط رشد نیست و کودک حق تصرف دستمزد خویش را ندارد.
تبصرهی ۱: کودک کسی است که به سن بلوغ نرسیده باشد، طبق تعریف شرعی بلوغ.
تبصرهی ۲: اگر به منظور تربیت تنبیه بدنی لازم است باید در حد متوسط باشد.
و در نتیجه طبق قانون مجازت عمومی شامل مجازات اعدام هم میشود. «امنستی اینترناسیونال» از سال ۱۹۹۰، ده ها مورد اعدام زیر ۱۸ سال را در ایران گزارش کرده است. بسیاری از این کودکان تا رسیدن به سن ۱۸ در زندان نگه داشته شده و بعد به قتل رسیدهاند و ۱۰ نفردر حالی که زیر ۱۸ سال بودند اعدام شدهاند.
۶- مادهی ۱۷۹ قانون مدنی به والدین حق تنبیه کودک خود را میدهد و حد آن را به مواد قانون فقهی ۶۲۲ تا ۶۲۵ تعیین میکند. بر اساس این قوانین:
«اقدامات والدین و اولیای قانونی و سرپرستان صغار و محجورین که به منطور تادیب یا حفاظت آنان انجام میگیرد، مشروط به این که اقدامات مذکور در حد متعارف تادیب و محافظت باشد، جُرم نیست.»
و این حد تادیب چیزی نیست جز کودک را تا سر حد مرگ کتک زدن، طبق مادهی فقهی ۶۲۳. موسوی اردبیلی، یکی از آیات اعظام در جمهوری اسلامی، چند سال پیش در مقابل پرسش «ایسنا»، خبرگزاری رسمی، در این مورد، گفته بود:
«تنبیه بدنی مناسب کودکان در بزهکاری با شخصیت آنان منافات ندارد، بلکه موجب ساختن شخصیت آنان میشود و به همین جهت است که باید با صلاح دید حاکم شرع باشد تا افراط و تفریط نباشد.» انداختن آفتابه به گردن کودکان و جوانان و اعدام آنها در ملاء عام، لابد افراط و تفریط به حساب نمیآید!
۷- حقوق شهروندی و کنوانسیونها
مادهی ۳۷ کنوانسیون حقوق کودک، که تمامی دولتهای امضا کننده و از جمله جمهوری اسلامی ملتزم به رعایت آن هستند، تصریح میکند: «نه مجازات اعدام و نه حبس ابد نباید بدون امکان آزاد شدن برای کودکان زیر ۱۸ سال وجود داشته باشد.»
۸- حق داشتن هویت
بر اساس بند ۲ مادهی ۹۷۶ قانون مدنی جمهوری اسلامی، اصل خون یا تابعیت نسبی تنها از راه پدر به رسمیت شناخته میشود. بنابراین، کودکان حاصل از ازدواج مادران ایرانی و پدران افغانستانی از تابعیت ایران محروم بوده و امکان دریافت شناسنامه ندارند. بنا به آمارهای اعلام شده، تنها در استان خراسان ۵۶ هزار کودک فاقد شناسنامه حاصل از ازدواج مادر ایرانی با پدر افغانستانی وجود دارد. در عین حال، بر اساس همین قوانین ارتجاعی، این گونه کودکان و نیز تمامی کودکان افغانستانی ساکن ایران از امکان تحصیل و آموزش محروم بوده و مجبور به کار میشوند.
۹- حمایت از حقوق کودکان
با تصویب مصوبههای ۲۲ و ۲۷ قانون به اصطلاح “حمایت از حقوق کودکان” در اکتبر سال ۲۰۱۳، جمهوری اسلامی ایران گام دیگری در زمینهی به انقیاد کشاندن حقوق کودکان در ایران را بر داشته است. اجرای این قانون توسط جمهوری اسلامی نه تنها راه را برای پدیدهی آزار جنسی کودکان و پدوفیلیسم به شیوهای رسمی باز کرده، بلکه مفهوم آتوریتهی معنوی والدین را نیز خدشهدار کرده است. با اجرای اصلاحات ۲۲ و ۲۷، حق ازدواج با فرزندخوانده به تصویب رسید و همچنین امنیت هویتی فرزندخوانده زیر سئوال برده شد. چرا که در این قانون الحاقی تحت نام دفاع از حقوق کودکان! آورده شده آمده است که هویت فرزند خواندهگی باید در شناسنامه کودکان ذکر شود. و این در تضاد کامل با کنوانسیون حقوق کودکان است که تصریح می کند برای حفظ امنیت کودک هویت فرزند خواندگی او می بایست مخفی مانده که احیانا منجر به احساس کمبود نکند یا به این دلیل مورد ازار کودکان دیگر قرار نگیرد.
۱۰- آموزش و پرورش
اساس آموزش و پرورش ایران ایدئولوژیک است، آن هم یک نوع معین و تک مذهبی، محرومیت کودکان از تحصیل به عنوان بهائی، افغانی، از یک سو، عدم امکان تحصیل کودکان کار و هزینه سنگین آموزش برای خانواده های تنگدست، موجب افزایش بی سوادی و کم سوادی در کشور شده است. تفکیک جنسیتی کتاب های درسی، تاویلی و تفسیری بودن ماتریال آموزشی، کم اهمیت دادن به مقولات علمی و حذف برخی از مفاد درسی از برنامه تدریس از جمله ریاضیات انتگرال که برای دانشجویان سال اول رشتههای فنی باعث مشکل زیادی در فهم دروس دانشگاهی شان شده استه معضل بزرگی برای درک علمی و دلیل میزان کم سوادی در کشور شده است. اهمیت ویژه دادن به مسائل دینی و ایدئولوژیک، تبعیض جنسیتی علیه کودکان دختر، اجبار پوشش اسلامی برای شکوفههای شش ساله، که مانع حرکت آزادنه آن ها میشود.جشن تکلیف دخترکان هشت ساله که انسان را به یاد آماده و بزک کردن قربانیان پیش پای خدایان چوبی و سنگی می اندازد و به معنای یاد آوری بلوغ و تکلیف شرعی بچه هشت ساله است. حذف عکس دختران از جلد کتابهای ریاضی و ده ها نوع تبعیض دیگر، عدم وجود نشریات آزاد و غیر ایدئولوژیک کودکان، فیلتر گذاری مذهبی بر هر آنچه که نام کودک دارد در سطح رسمی تا جائی که فیلمهای انیمشنی که برای کودکان که از تلویزیون پخش می شود، دارای محتوی عملیات انتحاری دارند. فعالیت بیش از حد بسیج در مدارس و تبلیغات مذهبی و ایجاد گروه های راهیان نور، که عملا تربیت نسل سرباز برای جنگهای احتمالی آینده حاکمیت است، بر گزاری مناسک عاشورای حسینی توسط کانون پرورش فکری کودکان! برگذاری مسابقات تحت نام قاریان جوان با شرکت بچه های ۵ تا ۱۲ ساله و ده ها معضل دیگر این چنینی به ترمزی جدی در امر رشد . پروروش آزادانه کودکان ایجاد کرده است.
۱۱-عدم آزادی و حق تشکلهای کودکان؛ تا حدی که حتی تاب ان جی او های مجاز را نداشتن و ایجاد مزاحمت، دستگیری، اعدام، فعالین حقوق کودک، عدم وجود تشکل مناسب
۱۲- اعتیاد کودکان که هیچ بر خورد جدی از طرف دولت با آن نمی شود و هیچ قانون ویژهآی برای مصونیت کودکان و جوانان از این ورطهی هولناک وجود ندارد.
۱۳- کودکان و فحشا، صیغه های موقت حتی یک ساعته، و انواع دیگر سو استفاده های جنسی از کودکان دختر زیر ۱۸ سال، راه را برای فحشا و تجارت انسان در ایران باز کرده است، به این اعتبار فحشا قانونی شده است.
۱۴ – کودکان و جنگ سرباز گیری از کودکان توسط بسیج دانش آموزی و تشویق آن ها به پیوستن به نیروهای اسلامی مسلح نقض تمامی قوانین پیشرفته در زمینه حقوق کودکان مبنی بر ممنوعیت سرباز گیری ایدئولوژیک و سرباز گیری علیالعموم از کودکان است.
با توجه به تمامی این بی حقوقی ها و قوانین کودک آزار ،
طرح اولیه زیر را برای احقاق حقوق کودکان پیشنهاد می کنم:
۱- تعریف سن کودکی مطابق کنوانسیون حقوق کودکان: به همه افراد زیر ۱۸ سال کودک اطلاق می شود. تعیین سن قانونی آن هم بر اساس قانون مدنی برای کودکان دختر ۹ سال قمری و پسر ۱۵ سال قمری، نقض آشکار حقوق کودکان و لگد زدن به تمام دست آوردهای علمی ، اجتماعی، و فرهنگی در زمینه احقاق حقوق کودک است.
۲- لغو کار کودکان و جایگزینی آن با تحصیل رایگان، اجباری با کیفیت بالا.
مقوله ی کار کودک هر چند در مقایسه با سایر کشورها در ایران و به این وسعت پدیده تقریبا جدیدی است، ابعاد باور نکردنی کودکان کار، و عمق تضییقات و اعمال خشونت و آزار علیه آنان و اشکال ابتدائی و قرون وسطائی بهره کشی از این کودکان از جمله طرحهائی مثل استاد شاگردی، اجاره دادن کودکان به صاحبان کارگاه های قالیبافی یا تولیدات زیر زمینی، در این کشور ، حمایت از این کودکان و خواست لغو کار آنان را به یک ضرورت عاجل بدل کرده است، دولت ایران نه تنها در باره این مقوله سکوت نمی کند، بلکه از همان ابتدا، با انکار وجود این کودکان، خارجی، شهرستانی و مهاجر خواندنشان، گدا نامیدنشان، از یک طرف سعی در برگرداندن ذهن جامعه نسبت به این کودکان، و از طرف دیگر با دستگیریهای خشونت آمیز و اعمال ضرب و شتم و سرکوب آنان تحت نام طرحهای جمع آوری کودکان کارو خیابان، اسکان آنها در خانههای سبز و طرح اخیر ۲۱ مادهای سامان دهی این کودکان که عملا درست کردن اردوگاه های کار اجباری و تربیت سربازان عملیات انتحاری به نفع حفظ منافع و حاکمیت حکومت دینی است، با استفاده ابزاری از این کودکان و آسیب اجتماعی نامیدن آنها.
چندین سال متوالی است که سازمان جهانی کار تعداد کودکان کار در ایران را ۹ میلیون اعلام کرده است، تعدا کودکان کار اما،به طور واقعی با احتساب کار گاه های خانوادگی، مزارع خانواده گی کارهای مونتاژ در خانهها، و قربانیان بی جیره مواجب طرح استاد شاگردی بسیار بالاتر از رقم ذکر شده است، اگر ۳۵% فرش جهان را ایران صادر کند ، تخمین تعداد کودکان به کار کشیده شده به این عرصه غیر قابل تخمین زدن نیست. فراموش نکردهایم که سال ها پیش روزنامه هم شهری استاد کار قالی بافی هفت سالهای را معرفی کرد که معلوم نیست از چند ساله گی شروع به کار کرده بود؟
انواع کار کود کودکان کار
سید محمد جهرمی، وزیر کار و امور اجتماعی، در ۲۹۵مین اجلاس سالیانهی «سازمان جهانی کار» اعلام کرد، کودکان کار ایران به ۲۶ نوع کار مشغول هستند. ایشان حمایت جدی جمهوری اسلامی را از برنامههای دبیرخانهی سازمان جهانی کار در ارتباط با ممنوعیت کار کودکان و همکاری با آی. یی. پی. سی، IPEC، اعلام کرد. اما حرفی که ایشان فراموش کرده بگوید، این است که جمهوری اسلامی و خود ایشان به عنوان وزیر کار آن، نقش اصلی را در وضعیت تراژیک کار کودکان در ایران ایفا میکنند. شاید هم طبق معمول، گناه کار کودکان را به گردن فرهنگ و سنت خانوادهها انداخته است و این جا هم فراموش کرده بگوید، که این فرهنگ و سنت از پایین جامعه نیست که کودکان را در ایران به کار کشیده است، بلکه دلایل اقتصادی ناشی از بی کفایتی دولت سرمایهداری و تحمیل عقب افتادهترین قوانین قرون وسطایی به نام قوانین فقهی و حُقنهی آن به جامعه به زور شکنجه، ارعاب و اعدام برای پذیرفتن و عدم سرپیچی از آنها است که کودکان ایران را به بردگی مزدی کشیده و به بی حقوقترین و فراموش شدهترین کودکان جهان تبدیل کرده است.
ابعاد کار کودک در ایران بسیار گسترده و شرایط زندگی و کار کودکان بسیار خطرناک است. صدها هزار کودک در ایران به کار مزدی مشغولند. کودکان در ایران در ۲۶ مورد کار پُرمخاطره از سنین حتا پنج سالگی به کار میپردازند، از جمله: کار در کارگاهها و کارخانههای تولیدی کوچک، کارهای خانگی چون حصیربافی و قالیبافی. فقط در استان فارس، بنا به آمارهای رسمی، چهل و پنج هزار دار قالی برپاست. در شهر خُوی، ۲۱ هزار نفر پای سه هزار دار قالی مشغول به کارند. و در ناحیهی افشار کردستان، بیش از ۳۵ هزار زن و کودک پشت دارهای قالی مینشینند. با توجه به این که بیش از سی و پنج درصد کُل فرش جهان در ایران تولید میشود، و این آمار از استانهای کرمان و کاشان و لرستان خبری نمیدهد، میتوان حدس زد که فقط در این عرصه چه خیل عظیمی از کودکان به کار مشغولند. طی ساعات طولانی نشستن بر دارهای قالی و کار سخت و طاقت فرسا، چه لطمات غیر قابل جبرانی بر جسم و جان کوچکشان وارد میشود. کودکان در ایران همچنین در کارگاههای در و پنجرهسازی، بازار میوه و بازار بزرگ تهران، حمل بار، کار با برق فشار قوی، سالامبورسازی، جاده سازی، روده پاککنی، دباغی، خشتزنی و آجرپزی، سری دوزی، مونتاژ قطعات الکترونیکی، مکانیکی، سمپاشی، رنگرزی، شیشه سازی، تولید ظرفهای بلوری، کار خانگی که شامل کارهای مانند پیچ و مهره سازی، مونتاز قطعات یدکی و واکی تاکیها، سبزی پاک کنی و… برای رستورانها است، نخریسی، پشمشویی و انواع اقسام کار سخت و پُر مشقت خیابانی که قابل رویتترین شکُل کار کودک است و به همین دلیل از آن بیشتر صحبت به میان میآید، به کار اشتغال دارند.
از سال ۲۰۰۰ میلادی، موارد بردگی قرض و اجاره دادن کودکان نیز در ایران گزارش شده است. این پدیده که قبلا مختص کودکان کارگر در کارگاههای کوچک و قالیبافی بوده است، امروزه شامل اجاره دادن کودکان کار خیابانی هم میشود. بنا به گزارشات، روزانه بیش از ۳/۵ میلیون تُن زباله در جهان تولید میشود، که سهم کشور ایران از آن حدود ۴۰ هزار تن است. سهم بازیافت زباله در ایران، هشت درصد به نسبت هشتاد درصد از ۹۰ هزار تُن در آلمان و کشورهای صنعتی است، که توسط کودکان هشت ساله و حتا زیر هشت سالهی مهاجر افغانستانی صورت میگیرد. درآمد این کودکان در ازای روزانه هشت ساعت به دنبال زباله گشتن، در حدود فقط هشت هزار تومان به ازای هر ۲۰ کیلو زباله است.
آمار واقعی کودکان کار در ایران با احتساب کودکان دختر که به کار خانگی مشغولند و کارگران کوچک در صنعت کشاورزی و به کار کشیده شدن کودکان در تجارت سکس و موادمخدر، از مرز ۹ میلیون هم میگذرد.
کار خیابانی
کار خیابانی یکی از پُر مخاطرهترین کارهای کودکان تشخیص داده شده و از آن جا که ابعاد علنی «خیابانی» دارد، بیشتر از آن صحبت میشود و همچنین به دلیل قابل رویت بودنش، امکان تحقیق و بررسی جنبههای مختلف زندگی کودکان کارگر این عرصه را بیشتر به دست میدهد. کار خیابانی، در عین حال دلخراشترین شکل حضور انسانهای کوچک در عرصهی کار است که زمستان در پای کیوسکهای تلفن یخ میزنند و میمیرند و تابستان در میان زبالهها و دود و آلودگی هوا دچار بیماریهای مختلف میگردند. به دلیل آن که کار خیابانی کودک، سمبل به کار کشیده شدن کودکان در جوامعی مثل ایران و برزیل است، به بررسی نزدیکتر مقولهی کار خیابانی میپردازم. برزیل و ایران را مثال آوردم، بدین خاطر که برزیل از اولین کشورهایی در جهان است که بیشترین تعداد کودکان خیابانی را دارد و ماجرای تکان دهندهی شکار آنها چون گُلهی سگان وحشی توسط پلیس در ریو جهان را تکان داد؛ و ایران، چرا که علیرغم تازه بودن پدیدهی کودکان کار خیابانی در آن به مقیاس زمانی، از سال ۱۹۹۶ تاکنون، به سرعت در تمامی زوایای این پدیده به پای برزیل رسیده است.
بررسیها نشان میدهد، که آزار در میان کودکان خیابانی و کار در قیاس با کودک آزاری در میان کُل کودکان بسیار بیشتر است و آمار رو به رشد این کودکان در ایران میتواند تاییدی بر افزایش کودک آزاری باشد. مدیرعامل «انجمن حمایت از کودکان»، در سی و یکم تیر ماه سال گذشته، اعلام کرد: در سال ۷۵، ده درصد از کودکان بین ده تا هجده ساله مشغول کار بودهاند. اما مطابق آمار سال ۸۵، این تعداد به ۷/۱۲ درصد هم رسیده که یک میلیون و ۶۶۰ هزار کودک را شامل میشود. فرشید یزدانی در این باره به «ایسنا»، یک خبرگزاری دولتی، میگوید:
«با توجه به آمار جمعیت و تعداد دانشآموزان، هم اکنون بیش از سه میلیون ۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخهی تحصل قرار دارند. تعداد کودکان کار و خیابانی دقیقا مشخص نیست و نهادهای مسئول نه تنها آمار تشکلهای غیر دولتی را قبول ندارند، که در مورد آمار یک دیگر نیز تردید نشان میدهند.»
سازمان بهزیستی نیز گزارش میدهد، که در سال جاری تعداد کودکان خیابانی شناسایی شده در تهران به نسبت سال پیش دو برابر شده. حسن عماری، معاون ادارهی کُل آسیبهای اجتماعی شهرداری تهران، با اشاره به این که تاکنون حدود هفت هزار کودک کار خیابانی شناسایی شدهاند، در تاریخ بیست و هفتم شهریور ماه ۱۳۷۸ به «بُرنا نیوز» میگوید: «آماری که سازمان بهزیستی ارائه داده، هزار کودک کار خیابانی در تهران است که ما نمیدانیم این آمار را بر چه اساسی به دست آوردهاند.»
تاریخچهی ظهور نامیمون نان در آوردن در کوچهها و خیابانهای ایران برای کل خانواده توسط کودکان، تا آن جا که به قلمی شدن این پدیده در مطبوعات مربوط میشود به سال ۱۹۹۶، آن هم در سطحی محدود، برمیگردد. طبق آمار آن سالها که خبر و گزارش آن را در خبرنامههای «جمعیت الغای کار کودکان» آوردهایم، تعداد کودکان خیابانی بیست هزار نفر اعلام شده بود. اما فقط چهار سال بعد، در سال ۲۰۰۰، این رقم یک میلیون نفر اعلام گشت. و عجیب آن که، امروزه آمار رسمی دولتی بعضا در همان سطح بیست هزا ر نفر یا حداکثر ۲۰۰ هزار نفر درجا میزند.
– بیش از هشتاد و پنج درصد کودکان کار خیابانی در ایران با خانوادههای خود زندگی میکنند و به دلیل فقر اقتصادی و بیکاری والدین خویش برای کار به خیابانها میآیند. و این مساله، تعریف بی سرپرست بودن کودکان پَرسه را از اعتبار انداخت؛
– با اعلام این که فقط دوازده درصد این کودکان مهاجرند و یا از شهرستان میآیند، تعریف نادرست گرایشات یاد شده در بالا هم کنار زده شد. حتی اگر امروز به دلیل نابسامانی های بیشتر شاهد ظهور پدیده ی کودک پرسه در ایران هستیم اما این مساله که کودکان کار در خیابان فرزندان رنج و کار و متعلق به طبقه کارگرند، غیر قابل انکار است.
روزنامهی «صبح»، آوریل ۲۰۰۰، روزنامهنگاری به نام زهره خوش نمک در این باره نوشته بود:
«در وادی السلام قم از سلام و سلامتی خبری نیست. این جا کودکان شش تا شانزده ساله را درازای مبالغی بین ۲۵ تا ۱۵۰ هزار تومان سالیانه اجاره میدهند.»
روزنامهی «همشهری» نیز در سال۱۳۸۱ نوشته بود:
«سیزده درصد کودکان برای کسب روزانهی ۱۲ هزار ریالی خیابانی شدهاند.» طبیعی است که تعداد کودکان کار و خیابان حتی در دوران ممنوعیت کرونائی امروزه بسیار بیش تر از بیست سال پیش است . یکی از غم انگیز ترین مسائل در باره ی ایران امروز، تبدیل شدن این کشور به حیاط خلوت تمامی مصائب اجتماعی رو به بهبود کشورهای دیگر دنیا شدن است، درست زمانی که دیگر ریو دژانیرو از شهر کودک کار و خیابان چهره عوض کرده و کودکان بیشتر و بیشتر روانه مدرسه شدهاند؛ ایران با رشد تصاعدی کودک کار و خیابان مواجه است، درست زمانی که بردهگی و اجاره دادن کودک در سایر کشورها رنگ می بازد، ما شاهد اجاره دادن کودکان به باندهای قاچاق مواد مخدر، تجارت کودکان، و بیگاری کشیدن از آنان تحت نام طرح استاد شاگردی هستیم.
پژوهشهای مختلف در ایران نشانگر این است، که تعداد قابل توجهی از کودکان کار خیابانی به دلیل نیاز مالی شدید خانوادهها با مبلغ کمتر از صد هزار تومان در سال به باندهای مافیایی کودکان اجاره داده میشوند. دکتر فاطمه قاسم زاده، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عضو «انجمن حمایت از حقوق کودکان»، در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری «مهر» با بیان این مطلب، چندین سال پیش گفته بود:
«اگر چه اکثر این کودکان اجیر شدهی خانوادههایشان هستند، اما برخی نیز توسط باندهای قاچاق از خانوادهها به قیمتهای ناچیز سالانه صد هزار تومان اجاره شده و مورد بهرهکشی از سوی افراد سودجو قرار میگیرند. در حالی که این باندها از طریق بهرهکشی از این کودکان سود کلانی به جیب میزنند.»
وی با بیان این که تحقیق انجام شده بر روی ۵۸۵ کودک کار و خیابانی در گروه سنی بین شش تا هجده سال نشان دهندهی وضعیت وخیم سلامت جسمی و روحی و روانی این کودکان است، اظهار داشت:
«هشتاد درصد این کودکان دچار کاهش قد، هشتاد و شش درصد کاهش وزن، هفتاد و هفت درصد بیماریهای دهان و دندان، هفتاد و سه درصد بیماریهای چشم، شصت و یک درصد بیماریهای دستگاه تنفسی، شصت و چهار درصد بیماریهای قلبی، شصت درصد بیماریهای گوش و حلق و بینی، هشتاد و دو درصد بیماریهای پوست، و شصت درصد دارای بیماریهای دستگاه گوارشی هستند. و پنجاه و شش درصد این کودکان بیسواد، سی و دو درصد دچار مشکل کمبود حافظه، سی درصد مشکلات یادگیری، شصت و یک درصد کمبود خفیف ذهنی، بیست و یک درصد کمبود کُنجکاوی، شصت و چهار درصد کمبود شناخت محیط، و شصت و یک درصد دارای مشکلات گفتاری میباشند.»
دکتر فاطمه قاسمزاده تصریح کرد:
«تا زمانی که مستمری و کمک هزینهای به خانوادهی این کودکان پرداخت نشده و یا برای یکی از والدین شغل مناسب ایجاد نشود، همچنان خانوادهها به کار این کودکان نیاز خواهند داشت و از این نانخورهای کوچک به عنوان یکی از نانآوران اصلی خانه بهرهکشی خواهند کرد.»
خشونت علیه کودکان کار خیابانی
کودکان کار خیابانی ضربه پذیرترین بخش کودکان کار هستند. هر چند که خشونت علیه کودکان کارگر در تمام عرصههای کاری امری عادی است و یکی از دلایل استخدام کودکان توسط کارفرمایان همین کودکی و قابل کنترل بودنشان از طریق ایجاد ترس و ارعاب در آنهاست، و اگر چه صوانح کار نیز برای تمامی کودکان کار امری معمول است، اما کودکان کار خیابانی دقیقا به دلیل شرایط و محیط کار پُرخطرشان مورد انواع و اقسام خشونت فیزیکی و روانی قرار دارند، از تجاوز کلامی و توهین به ذات شریف کودکیشان گرفته، تا ضرب و شتم و تجاوز فیزیکی. تحقیق دکتر فاطمه قاسمزاده در این باره نشان میدهد، که ۵۰ درصد این کودکان مورد سوءاستفادههای جنسى قرار گرفتهاند. این تحقیق همچنین توضیح میدهد، که:
«میزان درآمد ماهانهی یازده درصد آنها ۵۰ هزار تومان، بیست و سه درصد آنها ۸۰ هزار تومان و کمتر، بیست و هشت درصد آنها بین۳۰ تا ۵۰ هزار تومان، و بیست و سه درصد بالاى صد هزار تومان حقوق دریافت میکنند… بیست و پنج درصد کودکان کار بین چهار تا شش ساعت کار مىکنند، سی و پنج درصد بین شش تا ده ساعت، و بیست و چهار درصد ده ساعت به بالا کار میکنند. هشتاد و سه درصد آنها با خانواده زندگى مىکنند و پنجاه و چهار درصد درآمد خود را صرف خانواده مىنمایند. شصت و پنج درصد درصد آنها پدر و مادر داشته و اعضاى خانوادهی آنها بین پنج تا هشت نفر عنوان شده است.»
معتمدی، روانشناس و رییس مرکز قربانیان حشونت، میگوید:
“ده درصد کُل کودکان کار خیابانی را کودکان دختر تشکیل میدهند، که این تعداد در تهران دو هزار نفر است. به گفتهی وی، باندها و دستههایی وجود دارند، که با ربودن کودکان – مخصوصا دختران- به آنها تجاوز میکنند”
بر اساس این تحقیق در زمینهی رشد اجتماعى، هشتاد درصد این کودکان دچار پرخاشگرى و خشونت و سی و هفت درصد دچار اعتیاد هستند. پنجاه درصد آنان به سرقت، چهل و یک درصد به خرید و فروش موادمخدر و هشتاد و پنج درصد نیز به تخریب اموال عمومى مبادرت کردهاند. و این درحالى است، که پنجاه درصد آنان مورد سوءاستفادههای جنسی قرار گرفتهاند .
بنا بر آماری که «انجمن حمایت از حقوق کودکان» در ایران منتشر کرده، کودکآزاری در سال ۸۶ نسبت به سال پیش از آن سه و نیم درصد افزایش داشته است. نهادهای غیر دولتی حامی حقوق کودکان اعتقاد دارند، کودکآزاری در سالهای اخیر در ایران افزایش چشمگیر و نگرانکنندهای داشته است. کارشناسان، تشدید فقر و بحرانهای خانوادگی را از عوامل اصلی این روند صعودی عنوان میکنند.
بر اساس آمار، تنها در سال ۱۳۸۵، هشتاد هزار خشونت خانگی ثبت شده است که ده هزار مورد آن کودکآزاری بوده است. با توجه به سن بلوغ برای کودکان دختر نُه و پسر پانزده سال، این آمار بسیار بیش از این است. در گفتمانهای رسمی در ایران، کودک به خردسالان زیر ده سال اطلاق میشود. بنا به آمار دولتی، نود درصد کودکآزاریها در درون خانواده صورت میگیرد. بر این مساله از آن جهت تاکید میشود، که خشونت در مدارس و محل کار و در سطح کُل جامعه کم رنگ شود. هر چند، همان طور که پیشتر هم گفتم، طبیعی است که در خانوادهها با این امکانات اقتصادی و با توجه به قوانین رسمی کودکآزار، خشونت علیه کودکان زیاد باشد. جالب است که مدیرکُل امور اجتماعی وزارت ارشاد، یعنی وزارت سانسور هر نوع اندیشهی آزاد انسانی، اعلام میکند کودکآزاری به مرحلهی اضطرار رسیده است. طبق آمار، پدران با ۵/۴۸ درصد بالاترین و مادران با ۳/۲۸ درصد عامل بروز خشونت نسبت به کودکان هستند.
۳- ممنوعیت کودک همسری و تعیین حد اقل سن ازدواج ۱۸ سال تمام، جدا از گزارشات مختلف سازمان ثبت احوال جند سال پیش از وجود سی هزار ازادواج بین کودکان ۸-۱۰ ساله فقط در تهران بزرگ خبر داد که مجوز از دادگاه انقلاب داشتها ند.
۴ – رفع تبعیض جنسیتی به نفع کودکان دختر در تمام مراحل آموزشی
حذف تصویر کودکان دختر از پشت جلد کتاب ریاضی آن هم در کشوری که یکی از بزرگترین ریاضی دان های معاصر جهان را یعنی مریم ریاضی را داشته است، و همچنین حذف مواد درسی علمی از جمله بعضی مفاد فیزیک و ریاضی و حرفه و فن و جای آن پرستاری و مادر و زن مومن یا عناوینی مشایه گذاشتن، اهمییت خواستار رفع این تبعیضات بودن را دو چندان می کند.
۵- تغییر بنیادین نظام آموزشی و تطبیق آن با مدرنترین آموزش های علمی و حق آموزش به زبان مادری ! تاثیر تسلط کودکان بر فراگیری درس و علم به زبان مادری نه تنها موضوع پژوهش های فراوانی بوده است، بلکه امروزه امری ثابت شده است. آموزش به زبان مادری به عنوان پایه و زبان مشترک به عنوان زبان دوم در سال های اول و دروه ابتدایی یک ضرورت محض است. چرا که کودک تا قبل از ورود به مدرسه تمامی ابعاد جهان، اسم گل، حس، غذا ، روز و شب را از زبان مادری فراگرفته و افتادن این فاصله قطعا بر آموزش او تاثیر مخربی خواهد داشت.
۶- – آزادی فعالیت و مصونیت قانونی تمامی فعالین جنبش لغو کار کودک . کمپین دفاع از حق کودکی در ایران نیز با منطبق با گُلوبالیزاسیون و تنوری سرمایهی اجتماعی، ان. جی. او. های زیادی در دههی های اخیر پا به عرصهی وجود گذاشتهاند. تفاوت ان جی. او. های ایران با سایر نقاط دنیا، اما در این است- آن تعداد که از حق ثبت و امکانات خوب و حمایت نهادهای ذیربط برخوردارند، اکثرا ان. جی. او نیستند، بلکه نسخهی کپی شدهی دولتی نهادهای خودجوش و مردمیاند و برای کنترل و به بیراهه کشاندن فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی از پائین به کار گرفته میشوند. اساسنامه و احکامشان نه خود ساخته و بسته به ضروریات فعالیت اجتماعی و فرهنگی، بلکه نسخهی پیش نویس شده از طرف وزارت خانهی مربوطهی دولتی است به این دلیل تقویت جنبش های اجتماعی به نفع کودکان؛ از جمله جنبش لغو کار کودک و دفاع از کمپین حق کودکی و جنبش سواد آموزی بسیار مهم است.، در سال های اخیر ما شاهد دستگیری مکرر فعالین دفاع از حقوق کودکان بوده ایم، همچنین، عدم اجازه تشکل و ثبت رسمی این نهادها و حتی عدم اختیار در انتخاب نام. و نهایتا در صورت نزدیک شدن نهاد هایی که اسما ان جی او ولی رسما تابع قوانین دولت ها هستند به کودکان و نیاز های واقعی آنها، با ممنوع شدنشان، و دستگیری بنیانگذاران آن مواجه بودهایم. حذف نهاد های واقعی مدافع کودکان، و ایجاد مانع برای فعالیت در این عرصه؛ تجاوز آشکار به حقوق کودکان است، در کشور پیشرفتهیی مثل سوئد که صدها قانون به نفع کودکان دارد، وجود تشکلهای مدافع حقوق کودک یکی از تضمینهای جدی برای نظارت و پیش برد حق کودکان است. همین چندی پیش از طریق این تشکل ها پیشنهاد دولت برای گرفتن امتحانی مثل نهایی کلاس ششم ابتدائی برای کودکان کلاس چهارم که رد شد معلمان و سازمان های کودک مدار این را ایجاد سترس بیشتر به کودکان ارزیابی کرده مانع از آن شدند. – ان.جی. او. های واقعی از کمترین حمایتی برخوردار نیستند، حتا حق ثبت به آنها داده نمیشود.
بر خلاف تبصرهی پیشنهادی ،یک مقاوله نامهی ۱۸۲، فعالین این ان. جی. اوها نه تنها از مصونیت قانونی اجتماعی بر خوردار نیستند، بلکه تحت تعقیب و آزار هم قرار میگیرند، که دست از فعالیت بکشند. و تشکلهایشان تعطیل میشود. در سالهای اخیر، دولت بارها اقدام به دستگیری فعالین این تشکلها کرده و آنها را به زندان انداخته و به این عزیزان که با کمترین امکانات، کارهای مهمی در خدمت به کودکان انجام میدهند، اتهامات ناروا و غیر واقعی میزند، تا به آزار و زندانی شدن بیشتر آنها مشروعیت بدهد.روشن است، که زیر پا گذاشتن حق سازمانهای مدافع کودک و آزار فعالین آنها، از تجاوز به حق کودکی جدا نیست. دولت ایران با تشکیل نهادهای وابسته به خود به نام ان جی او نه تنها مشکلی از کودکان رفع نمی کند، بلکه بوسیله ی این کودکان به جمع آوری کمک مالی تحت نام ان جی و مفهوم بشدت غیر اخلاقی و انسانی صدقه به جای همبستگی انسانی، که صرفا و صرفا از سر دفع شر و بلا از خود پرداخت می شود، می پردازد، و به جای رشد آزادانه کودکان ، سعی می کند از آن ها سرباز های ایدئولوژیک جنگ های آتی شان بسازد. طرح ۲۱ ماده ای سامان دهی کودکان کار و خیابان ثبت شده در مرکز تحقیقات شورای اسلامی، دقیقا طرحی برای جدا سازی این کودکان از خانواده، اسکان دادن آن ها در مراکز پادگان مانند، برای تربیت ایدئولوژیک و لگو سرباز ساختن آن هاست. که سال گذشته به عنوان دست آورد در بوق کرنا کردند. پیش از این هم طرح خانه های سبز، و امثالهم همراه با ضرب و شتم و اعمال فشار بر کودکان کار، آنچنان وحشیانه و غم انگیز بود که سر و صدای کل جامعه را در آورده و منجر شد که حضرات به عوض طرح جمع آوری کودکان کار ، شقالقمر کرده از طرح سامان دهی کودکان اسم ببرند. آن هم چه طرح مشعشعی، که با طرح سرباز گیری اجباری کوچکترین تفاوتی ندارد.
۷- تدوین کتاب های درسی با رویکرد علمی، وجود آزمایشگاه و امکان کار گروهی در مدارس، برای تقویت روحیه جمعی همکاری، و بر داشتن مرز های شرعی و جنسیتی.
۸- آزادی نشریات کودکان، در ایران امروز هیچ نشریه آزاد و مستقل و غیر ایدئولوژیکی برای کودکان وجود ندارد! حتی چند سال پیش یکی از نشریات را که عکس ورزشکاری با آستین کوتاه را چاپ کرده بود توقیف شد.
۹- ممنوعیت علنی کردن هویت فرزند خوانده گی، ممنوعیت ازدواج با فرزند خوانده. مصوبه های قانون به اصطلاح حمایت از حقوق کودکان تبصره های ۲۲- ۲۷ هم حق ازدواج با فرزند خوانده را می دهد که این به معنی برده جنسی شدن کودکان است و هم هویت فرزند خوانده گی را در شناسنامه این کودکان قید می کند، که باعث نابرابری آن ها با همسالانش شده و میتواند مبنای مورد آزار و تحقیر گرفتن آنان شود.
۱۰– صدور شناسنامه برای تمامی کودکان بدون شناسنامه و ثبت هویت
۱۱- بالا بردن دستمزد معلمین برای تشویق آنها به کار بیشتر با کیفیت بالا.
۱۲– ممنوعیت قطعی اعدام کودکان و مصونیت قانونی کودکان نظارت فعالین حقوق کودک بر نهاد هایی که به جرایم کودکان رسیدگی می کنند. لغو مجازات زندان برای کودکان زیر هجده سال بر داشته شدن امر زندانی شدن به عنوان تنبیه .
۱۳- بهداشت و درمان رایگان برای کودکان تا پایان سن تحصیل.
۱۴ – از بین بردن تفاوت فاحش امکانات شهر و روستا، و امکانات شهر های کوچک در زمینه کودکان با مراکز استان ها.
۱۵– تامین مالی خانواده های کم در آمد به منظور جلوگیری از کار کودکان و بازگشت به تحصیل، توجیهاتی از قبیل فقیر بودن خانواده ها و آوردن لقمه نان بر سر سفره، نه تنها قابل قبول نیستند، بلکه بی پایه و اساس بوده اساسا برای شانه خالی کردن از مسولیت به کار گرفته می شوند، چرا که: فقر چیزی ارثی و ازلی ابدی نیست، بلکه تحمیل تبیعضات و نابرابری اجتماعی به مردم زحمتکش در یک جامعه نا برابر است، دوم این که طبق تحقیقات انجام شده، نه تنها کارکودکان نانی به سفره اضافه نمی کند، بلکه در دراز مدت باعث استهلاک نیروی جسمانی ، محرومیت از تحصیل در نتیجه بی سوادی بیشتر و تسلسل این سیکل شور بختی است.
۱۶- ممنوعیت کامل استفاده از کودکان در جنگ و سرباز گیری اجباری در شصت و شش سال اخیر، پس از جنگ جهانی دوم، بیش از صد و پنجاه جنگ کوچک و بزرگ در گوشه و کنار جهان رُخ داده که صد و سی مورد آن در کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه بوده است. سهم قربانیان غیرنظامی از ضایعات و تلفات این جنگها، بیش از نود درصد به نسبت ده درصدی آن در جنگ جهانی دوم بوده است. استفاده از ابزارهای مدرن جنگی و هواپیماهای بدون سرنشین و حمله به مکانهای مسکونی دلیل اصلی این امر نامیده میشود؛ از جمله بمباران مدرسهها در فلسطین توسط نیروهای اسرائیلی.در دهههای اخیر بیش از دو میلیون کودک در جنگهای گوشه و کنار دنیا جان خود را از دست دادهاند. در مجموع، در جنگهای پس از جنگ جهانی اول، بیست میلیون کودک جان خود را از دست دادهاند، شش میلیون زخمی شده، دوازه میلیون بی خانمان گشته و هفت میلیون به بیماریهای روانی دچار گردیدهاند. در ایران نیز، حداقل چهار میلیون و حداکثر ده میلیون بسیجی در کشور وجود دارند. شواهد نشان میدهند در طول هشت سال جنگ میان ایران و عراق بیش، از ۵۵۰ هزار نفر دانشآموز زیر هجده ساله به جبهههای جنگ اعزام شدند، که از آن میان ۳۶ هزار نفر کشته شده و ۳۱۳۵ نفر نیز معلول گشتند.
سال شصت، سال نوع دیگری از کودککشی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی شد. سال دستگیری، شکنجه و اعدام هزاران کودک زیر هجده سالهی هوادار سازمانهای سیاسی چپ و سازمان مجاهدین. کودکانی که به جُرم داشتن عقیدهای دیگر، پخش و فروش نشریه و شعارنویسی روی دیوار، در تظاهراتها دستگیر شدند و به دلیل مقاومت و ایستادگی و رازداری، سیزده، چهارده، پانزده، شانزده و حتا دوازده ساله، اعدام گشتند. سال شصت، همچنین سال زندانی شدن کودکان خردسال، به دنیا آمدن کودکان بسیار در زندان، و سال مردن کودکان در رحم مادران به دلیل شکنجه و عفونت مادران زندانی آنهاست.
۱۷– پذیرش حق پناهندگی و اسکان دادن فوری کودکان آواره؛ از سال ۲۰۱۶ علی رغم این که تعداد کودکان کار در سراسر دنیا رو به کاهش داشته به استثنای کشور هایی مثل ایران که رو به افزایش بوده، در مجموع ۱۰ درصد به کودکانی که در شکل برده گی در عرصه هائئی از جمله کار کشاورزی به کار مشغول بوده اند اضافه شده است. این امرد در درجه اول از اجبار به کار کودکان مهاجر است. در ایران اشتغال کودکان مهاجر افغان فاقد شناسنامه یک جلوه کریه از این درد است.
۱۸ – جلوگیری از و ممنوعیت قانونی اعمال خشونت بر تمامی کودکان .
در سال های اخیر شاهد اعمال خشونت آشکار علیه کودکان کار و خیابان بوده این در پستوی خانه ها هم چه بسیار کودکانی که روزانه مورد ضرب و شتم و آزار جسمی و جنسی قرار می گیرند.
هیچ کس حق تنبیه کودکان را نباید داشته باشد و می بایست ضارب از جمله والدین مجازات قانونی شوند.
۱۹- مبارزه با مواد مخدر در میان کودکان و به وجود آوردن امکانات برای کودکان آسیب دیده در این زمینه.
اعتیاد در بین کودکان و جوانان «… در حال حاضر، شیوع مصرف موادمخدر در بین دانشآموزان در برخی تحقیقات بیست و سه درصد و در برخی پژوهشهای دیگر پنج درصد عنوان میشود.»
یکی از مسئولان ستاد مبارزه با موادمخدر نیز در این باره گفته بود: «در ایران هر دقیقه یک معتاد میمیرد و طی چند سال اخیر نیز حدود دو میلیون و ۷۰۰ هزار معتاد دستگیر شدهاند، که سن آنها بین ده تا صد سال بوده است.»
آمار سال ۹۶ نشان داده است دو و نیم میلیون کودک دانشآموز در معرض ابتلا به موادمخدر قرار دارند یا معتادند. طبیعی است که این تعداد هم اکنو بسیار بیشتر است.
۲۰- جلوگیری از خود کشی به دلیل کمبود ها، همزمان با کرونا و سامانه شاد و فشار بر کودکانی که امکان اینترنت نداشتند بودیم که منجر به چندین خودکشی غم انگیز شد. فراهم کردن امکان زنده گی شاد و تخصیص روانشناس کودک برای کودکانی که بنا به هر دلیلی اسیب دیده اند و بر گرداندن آنان به زندگی عادی .
شواهد نشان میدهد که در طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰، جمعا ۱۳۹۱۷ مورد خودکشی به مراجع انتظامی گزارش شدهاست. از نظر سنی نیز ۱۰/۱۱ درصد مردان و ۹۳/۱۳ درصد زنانی که اقدام به خودکشی کردهاند، کمتر از هفده سال سن داشتهاند. مسالهی مهم در این ارقام، وجود ۱۷۱۳ نفر کودک و نوجوان کمتر از هفده سال (یعنی ۳۱/۱۲ درصد) در بین اقدام کنندگان به خودکشی است. انگیزهی افرادی که در این سالها به خودکشی دست زدهاند، بدون توجه به جنس و سن، به ترتیب فراوانی عبارتند از: ۵۴/۲۹ درصد به علت اختلاف خانوادگی، ۱۸/۷ درصد به علت شکست در زندگی و ناامیدی، ۹۷/۴ درصد به علت اختلال حواس، چهار درصد به علت فقر و تنگدستی، ۴۹/۱ درصد به علت مسائل ناموسی و ۳۷/۱ درصد به علت تحمیل در ازدواج. همچنین ۴۵/۵۱ درصد افرادی که اقدام به خودکشی کردهاند، دارای انواع دیگری از انگیزه بودهاند که اعلام نشده است.
۲۱- جلوگیری از قربانی فحشا شدن کودکان چه به شکل تجارت انسان چه به هر شکل دیگری. ممنوعیت سوئاستفاده جنسی از کودکان، و کار آگاهگرانه و آموزش به کودکان، تعقیب قانونی عاملا چنین جنایت هایی.
به گزارش «یونیسف»، در سال های اخیر نرخ فحشا در ایران از مرز ۶۳۰ درصد تجاوز کرده است. سهم کودکان از این میزان، ناگفته پیداست. جدا از آزار و تجاوز آشکار جنسی علیه کودکان کار خیابانی، حراج کودکان دختر در بازارهای امارت، و خرید و فروش دختران زیر هجده سال توسط قاچاقچیان کودک را اولین بار مصطفی بین یحیی، خلبان ایرانی تبار که دکترای جُرم شناسی هم در گُلیس امارات دارد، افشا کرد. به گفتهی وی:
«روزانه نُه هواپیمای اختصاصی دختران ایران را برای فروش به کشورهای امارات میآوردند و یک هواپیما هم جسد خودسوزانها، و کسانی را که مبتلا به بیمارهای جنسی و ایدز شدهاند، به ایران برمیگرداند.»
سهم کودکان دختر و پسر در این وهن، کمتر از همتایانشان در سایر شعاعهای سیکل شوربختی نیست.
سوسن بهار ۱۲ ژوئن ۲۰۲۱