مظفر محمدی: گل همینجاست اینجا برقص!

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

۱- باور مردم از کجا می آید؟   آگوست کانت فیلسوف فرانسوی قرن هیجدهم گفته است که انقلاب اول باید در باور مردم صورت بگیرد! دین و مذهب هم چنین عقیده ای دارد و می گوید مردم اول باید مذهبی و دیندار شوند... اما تاریخ تحولات جوامع بشری نه بر اساس باورها و مذاهب و ادیان بلکه بر پایه ی ابزارهای مادی و جدال های طبقاتی چرخیده است. کشف هر ابزار مادی زندگی بشر را متحول کرده است.

مثل کشف آتش، ساختن ابزارهای شکار حیوانات برای تامین خوراک، کشاورزی و تشکیل کمون های اولیه ای زندگی جمعی، توسعه ی کمون ها به روستاها و سپس شهرها، جنگ های بر سر تصرف زمین و استفاده از بردگان بعنوان ابزار کار و تولید در خدمت برده داران، جنبش بردگان برای رهایی و آزادی، نظام ارباب – رعیتی و نهایتا نظام امروزی سرمایه داری صنعتی و استفاده از کارگران بعنوان ابزار کار و تولید در خدمت سرمایه داران...
می بینیم که این تحولات تاریخی از دوران توحش تا تمدن، محصول کشمکش های مادی اجتماعی به دلیل تضاد منافع و تقسیم جوامع به قدرتمندان و زورگویان صاحب همه چیز حتی جان انسان ها و بینوایان و زیردستانی که هیچ چیزی جز زور بازو و کار بی اجر و مزد و یا رعیت صاحب بخشی از محصول کار خود و یا کارگر مزدی با سهم بخور و نمیر از محصول کار خود، است.
برای هر انسانی تنها مشاهده ی این سیر تاریخی کافی است تا بفهمد که تحولات تاریخی جوامع و زندگی بشر نه محصول باورها و عقاید و مذاهب مافوق بشر بلکه برعکس باورها و عقاید و مذاهب محصول شرایط کار و زندگی بشر اند. نیازهای زندگی و زنده ماندن بشر را به تکاپوی کشف راه های گوناگون تامین زندگی و حیات خود می اندازد. در این جدال باورها و از جمله ادیان نقشی جز تولید خرافات به نفع زورمندان نداشته و ندارد.
با تغییر در شرایط کار و زندگی جوامع بشری و پیشرفت علوم در زمینه های مختلف فیزیک، شیمی، ریاضی، طب، علوم اجتماعی، اقتصاد، جامعه شناسی، زیست شناسی و...، باورهای خرافی فلسفی و مذهبی و ارتجاعی تنها ابزار قدرتمندان برای فریب بینوایان بوده و هست. باورهای ذهنی و خرافی و دینی ابزار  هیچگونه تغییری در بهبود شرایط زندگی جوامع بشری نبوده و نیست. اگر چنین بود کتاب های فلسفی ذهنی توضیح جهان یا واتیکان در غرب و مساجد و تکایا و آخوند و مشایخ اسلامی ها برای تعیین سرنوشت بشر بس بود. دیگر نیازی به مدرسه و دانشگاه و موسسات علمی و آموزشی نبود. اگر چنین بود  هنوز زمین روی شاخ گاو بود. اما چنین نیست و نشده است. شرایط کار و زندگی انسان و نیازهای زندگی بشر، باورهای عصر حجری، خرافات دینی و افاضات فلسفی ماوراء طبیعی را به موضوعی پوسیده تبدیل کرده است.
باورها و عقایدی که برخاسته از جامعه طبقاتی و زندگی و رفاه و آزادی و خوشبختی نیستند، اساسا برای توضیح و توجیه نابرابری و تبعیض و در خدمت مشروعیت دادن به حاکمیت طبقات دارا و محکومیت طبقه کارگر و اکثریت انسان های محروم است.
بهر درجه جنبش های آزادیخواهی و برابری طلبانه پیشرفت کرده، باورهای ذهنی و خرافات و دین به عقب رانده شده و بی خاصیت شده اند. مسیحیت با وجود تزریق بودجه ی کلان، امروزه در پشت دیوار واتیکان و کلیسا و کنیسه ها تنها یک مترسک و لانه ی ارواح پریشان و مرده ی متحرکی بیش نیست.  

اما اسلام و همه ی شعبات سنی،  شیعی، سلفی، داعشی، طالبان... بعنوان یک باور خرافی همچنان مشغول تحمیق انسان و تخریب جوامع عقبمانده و گرسنه است. زمینه ی رشد و تکثیر ادیان و مذاهب، مرداب فقر و گرسنگی است. ادیان و مذاهب جامعه را به گند و مرداب فقر و تباهی می کشند تا مثل کرم و انگل خود رشد کنند و گسترش یابند.
زمانی شکم انسان سیر و جامعه بی نیاز و مرفه باشد، نیاز به خرافات اسلامی هم از بین می رود. برای انسان مرفه و خوشبخت، وعده ی خوشبختی در دنیای موهوم و بهشت موعود، پوچ می شود.

اما در حقیقت، وعده ی خوشبختی در دنیای پس از مرگ ناشی از باور اسلامگرایی سرمایه داران با عمامه و بی عمامه نیست. ابزار فریب و ریاکاری و کلاشی صاحبان قدرت و ثروت برای حفظ موقعیت مادی شان است. این واقعیتی قابل مشاهده است. انباشت ثروت کلان بنگاه های دینی در ایران از بیت رهبری تا آستان قدس رضوی و روسای حوزه های علمیه و بنگاه های تجاری و بانکی و شرکت های صادرات و واردات و غیره در دست عمامه داران از خامنه ای تا علم الهدی و صدها آخوند سرمایه دار و ملک دار و تا سپاهیان پاسدار این نظام، بخاطر حفظ اسلام و خدا و دین نیست.

این را هر کودک دبستانی هم می فهمد. این را هر انسانی که به خرافات دینی مسموم و مریض نشده باشد می فهمد و می بیند. جنگ های صلیبی و جنگ های اسلامی از بدو تولد دین، نه بخاطر رضای خدای آسمانی، بلکه تماما و اساسا بر سر کسب زمین و ثروت و تاراج ملک و مال مردم و تصرف و تجاوز به زنان و دختران شان راه افتاده است.
 
۲- آیا کمونیسم یک باور و عقیده است؟

جواب بطور قطع منفی است. کمونیسم یک باور و عقیده ی ذهن بشر نیست. کمونیسم یک جنبش اجتماعی در مقابل شیوه ها و نظام تقسیم جامعه به طبقات و بالایی ها و پایینی ها است. این جدال هم یک جدال مادی و واقعی و زمینی است. تاریخ پیشرفت بشر از دوران تقسیم جامعه به برده دار و برده، ارباب و رعیت و سرمایه دار و کارگر، شاهد و گواه این جدال زمینی و عینی و مادی است. از بدو تولد طبقه کارگر تا به امروز جنبش اجتماعی-طبقاتی و جدال طبقه کارگر با سرمایه داران، وجود داشته است. این جنبش در هر کشوری و با هر نظامی از دمکراسی بورژوایی تا دیکتاتوری نظامی و سیاسی در همه ی کشورهای سرمایه داری و تا نظام دینی و اسلامی در کشورهای عقبمانده، فارغ از نژاد و ملیت و قومیت و زبان و دین و...، همیشه در جریان بوده است.
دستاوردهای طبقه کارگر در بخش های بزرگی از جهان از دستمزدها تا بیمه های اجتماعی و بیمه ی بیکاری و آموزش و بهداشت رایگان و آزادی های سیاسی و اجتماعی حاصل این نبرد طبقاتی مداوم و تعطیل ناپذیراست.
زمانی که ثروت و قدرت از دست سرمایه داران تبهکار گرفته و به جامعه سپرده شود، ابزار دین و وعده های خرافات بهشت و جهنم هم دود می شوند و به هوا می روند. و این یعنی کمونیسم. کمونیسم نه باور و عقیده ی ذهنی، نه آیه ی آسمانی و نه وعده ی بهشت موعود در دنیای دیگر است.

کمونیسم یک جنبش اجتماعی و طبقاتی همین امروز و بر روی همین زمین برای برانداختن نظام بردگی مزدی و نظام قدرت و انباشت سرمایه در دست اقلیت مفتخور است. کمونیسم  یک شیوه ی زندگی است. بورژوازی دین دار و بی دین، حق دارند از کمونیسم بترسند. اما ترساندن توده های فقیر و گرسنه از کمونیسم در واقع  تلاشی مزورانه برای محروم کردن انسان از آزادی و برابری است.

ترس سرمایه داران با عمامه و یا کلاه و پاپیون از کمونیسم ترسی واقعی است. ترسشان از کمونیسم بخاطر از دست رفتن دین شان نیست. ترس از دست دادن قدرت و ثروت است. قدرت و ثروت شان را بگیرید، به هیچ خدایی و هیچ صراطی مستقیم نیستند.  تصور این که یک روز صدها هزار عمامه دار آخوند و طلبه ی مفتخور و سرداران سپاه، مجبور شوند مثل هر کارگری در کارخانه و یا هر بخش دیگر جامعه کار کنند و دستمزدی برابر با کارگران بگیرند، برایشان مثل یک کابوس است.

تصور جامعه ی کمونیستی و سوسیالیستی که زن و مرد و جوان و پیر و کودک از حقوق کامل و برابر برخوردار باشند برایشان جهنم است. این کلاش ها و مفتخورانی که قدرت و ثروت را در دستان پلید و فاسد و دزد خود قبضه کرده اند، در واقع بهشت شان را برخلاف باورهای دروغین شان در همین دنیا و بر همین کره زمین ساخته اند و جامعه را به جهنم ترسناک واقعی نه موعود در همین دنیا محکوم کرده اند. اگر دست به قدرت و ثروتشان بزنید، به جهنم مار و عقرب حواله ات می دهند. به قدرت و ثروت شان کاری نداشته باشید بهشت و حواریون و حوریان لخت را برای شما تصویر می کنند.
فهم این واقعیت های عینی جلو چشمان جامعه مشکل نیست. کمونیسم و سوسیالیسم و جامعه ی آزاد و برابر باورهای پلید و عقاید دینی و مذهبی و خرافات را به گور می سپارد.   
صحبت از شرف و وجدان و انسانیت و یا اصلاحات خیرخواهانه برای اقلیت مفتخور صاحب قدرت و ثروت بیهوده است. هیچ وقت و بهیچوجه نمی توان از سرمایه داران با عمامه و بدون عمامه، شرف و وجدان و هیچگونه اصلاحی را انتظار داشت. همانطوری که نمی توان شرف و وجدان و خواست رفاه و خوشبختی را از کارگران و بینوایان گرفت. جنگ کارگران و محرومان علیه زورمندان و ثروتمندان، جنگی اقتصادی و جدالی دایمی برای آزادی و برابری و رفاه و خوشبختی است. جنگ برای زندگی است. زندگی به تمام معنی. زندگی با همه ی خوشبختی هایش بدون آرزو کردن آن. و این یعنی کمونیسم.
کمونیسم خوشبختی را از آسمان دروغ و ریا و فریبکاری ادیان و مذاهب و خرافات صاحبان قدرت و ثروت به زمین می آورد. کمونیسم نه آیه است، نه قرآن و نه وعده ی چیزی. . کمونیسم یک شیوه ی زندگی و برابری و انسانیت برای طبقه کارگر و بینوایان بر روی همین زمین نه در آسمان ها است. باید برای این شیوه ی زندگی  جنگید و راهی جز این جنگ برای خوشبختی وجود ندارد. کمونیسم جنگ بی دین ها علیه دین داران نیست. جنگ طبقاتی است. جدال طبقه کارگر و زحمتکشان زن و مرد و جوان و کودک علیه طبقه دارا و صاحبان قدرت و ثروت است. این کمونیسم است. گل همینجاست، اینجا برقص...!