بادکنک‌های اعتراضی برای دستمزدها

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 فراخوان خانه کارگر و "فارس من" در جمعاوری امضا به قصد دخالت دیوان عدالت اداری و برای روال قانونی ابطال مصوبه مزد ادامه دارد... میگویند اگر این کارزارها بهم بپیوندند، اگر تعداد هر چه بیشتری از کارگران در صفحه اینترنتی کلیک کنند... هنوز امکان لغو مصوبه وجود دارد... میگویند راه میان بر برای رسیدن به دستمزدهای عادلانه را کشف کرده اند. این معرکه گیری را باید رسوا کرد. برای کارگر سهیم شدن در این معرکه باید عار به حساب بیاید.
اول،
داستان دیوان عدالت اداری تمامی ندارد. مسخره بازی خانه کارگر و نمایندگان قلابی و مذاکره و غیره کم بود به سبزه "دیوان عالی" هم آراسته شد.

کسی نیست بپرسد این چه مرضی است، اگر هر سال قرار است این بساط پهن بشود، چرا از همان ابتدا بجای خرکچی های زبان نفهم شورای عالی دستمزد، کار را به دیوان عالی اداری نمیسپارید؟!
دوم،
این "دیوان کذایی عدالت اداری چه مقوله ای است، و چه میتواند باشد؟ این کدام مرجعی است و با کدام تعریف و با کدام مکانیسم منتصب میشوند؟ جیره خوار کدام بودجه هستند؟ کجا اطراق دارند، اجاره و آبدارخانه آنها بعهده کیست؟ اینها چه جانورانی هستند که مافوق قانون و مجلس و دولت نشسته اند و دادنامه پشت دادنامه سیفون اعتبار مقامات و مراجع را میکشند و به هیچ کس پاسخ گو نیستند؟ این دیگر چه مملکت و چه حکومتی است که کارش با شورای نگهبان، مجلس خبرگان، یک امام بزرگ و یک خروار آیت الله نوبت به دستمزد که میرسد حتی یکبار هم که شده، به اندازه کافی "عادلانه" نمیشود؟
سوم،
همین امروز دهها نفر از فعالین کارگری به جرم پافشاری بر مطالبه دستمزد عادلانه و شایسته کارگری در سیاه چال های دولتی بسر میبرند. جرم این فعالین مگر چیزی جز یک فریاد، یک ورق مچاله فراخوان اتحاد، از یک گردن افراشته، از وجدان بیدار، از شرافت و رفاقت کارگری در راه نان و سرپناه بوده است؟ پنجره دیوان عدالت اداری رو به کدام جهنم دره ای باز میشود، حضرات کدام روزنامه را ورق میزنند که در دیدن و اعتنا به اعتراض عالمگیر علیه دستمزد کور هستند؟
چهارم،
در میان طبقه کارگر کارد به استخوان رسیده است. اینرا خانه کارگر و دولت بهتر از هر کس میدانند. برای آنها تیر در تاریکی برای ایجاد هر ذره از تزلزل و تردید نعمت بزرگی است.
صحنه چینی نمایش زیادی بچگانه، و ادا و اطوار شلخته «عدالت» به تن این عمارت زار میزد. مگر نه اینست که در مسیر مبارزه بر سر دستمزد هر دم یکی از این نوع حشرات سبز میشود؟ مگر نه اینست که وقتی زورشان به کارگر برسد زبان «مجاری قانونی» سرمایه و دولت دراز است، آفتابه لگن دست همدیگر میدهند که با بامبول‌های‌ "قانون" و "شرع" و "تولید" و "مصالح ملی" به جان دستمزد کارگران بیافتند؟
پنجم،
دستمزد برای کارگر جز با مبارزه، جز با همبستگی، جز با اتحاد، جز با پافشاری بر آزادی رفقای زندانی از هیچ معنای دیگری برخوردار نیست. دکان خفت و گدایی و صدقه و ترحم جانوران خانه کارگر و "فارس من" و بادکنکهای "عدالت دستمزدی" را باید بر سرشان خراب کرد. اینها لکه های ننگ هستند که نباید یک لحظه تحمل بشود.
و بلاخره
طبقه کارگر در ایران در جهنم تباهی دستمزدها به هر تک بهانه نیاز دارد که تلنبار نارضایتی و خشم خود را فوران بدهد، صفوف خود را آرایش ببخشد، جبهه های تازه تری را باز کند.
اما مهمتر از هرچیز باید باور کرد که ایران آبستن موج جدیدی از جنبش دستمزدها است. این جنبش با نسل جوان طبقه کارگر در مرکز آن، با چهره ای بشدت زنانه و مشی سوسیالیستی همه ملزومات عقب راندن بورژوازی را در خود دارد. رگه‌ها و ماتریال این جنبش هست، بوفور هست، باید خود را باور کند و روی پای خود بایستد