( با تشکر از ایرج فرزاد)، صابر: ما طى چند برنامه ضمن گفتگو با منصور حکمت به جوانب مختلف «يک دنياى بهتر» برنامه حزب کمونيست کارگرى ايران ميپردازيم. منصور حکمت دبير کميته مرکزى حزب و نويسنده اين برنامه «يک دنياى بهتر» هستند. آقاى حکمت با تشکر بسيار از اينکه به ما وقت داديد. قبل از اينکه سؤالاتم را طرح کنم به اطلاع شنوندگان برسانم که ميتوانند متن برنامه حزب کمونيست کارگرى «يک دنياى بهتر» را از سايتهاى مختلف حزب، شايد سايت «هفتگى» از بقيه سايتها راحتتر باشد، دريافت کنند و در ضمن خوشحال ميشويم که شما هم سؤالات خودتان را از طريق پيغامگير راديو يا ارسال پست الکترونيکى و يا فاکس در اختيار ما بگذاريد.
عوسمان حاجی مارف: هەڵوەشاندنەوەی حکومەتی هەرێم و گەڕانەوە بۆ بەغداد
بەراستی بابەتێکی سەرنج ڕاکێشە کاتێ لە میدیاکانەوە باس لە هەڵوەشاندنەوەی حکومەتی هەرێم و گەڕانەوە بۆ بەغداد دەکرێت، هەر بۆیە لەسەر ئەو هەواڵەی بڵاوکرایەوە دەستبەجێ حکومەتی هەرێم و حکومەتی ناوەند، بە زویی هاتنە دەنگ و هەواڵەکەیان بە درۆخستەوە. گەر هەر میدیایەک ئەم بابەتی هەڵوەشاندەوەی حکومەتی هەرێم و گەڕانەوە بۆ بەغداد بەناوی ڕاپرسی خەڵکی کوردستانەوە وروژاندبێت، ئەم هەواڵەش بەفەرمی بەدرۆخرابێتەوە، بەڵام دروستی یا نادروستی ئەم هەواڵە هیچ لەو ڕاستیە ناگۆڕێ کە بابەتێکی لەم چەشنە زەمینەو دەنگۆی تایبەت بەخۆی هەیە. لەهەمانکاتدا ئەتوانین ئەوە دەست نیشان کەین کە لە دوو ئاستدا بەجۆری جیاواز ئەم بابەتە قسەی لەسەر دەکرێت.
بهروز سورن: منشور مطالباتی نهادها کنشی از اعماق
با گذشت زمان و تداوم جنبش انقلابی خطوط و مرزها در میان اپوزیسیون داخل و خارج رژیم شفاف سازی میشود و غبارها و توهمات موجود که غالبا از سوی سلطنت طلبان و توانایی های رسانه ای شان ایجاد شده بود کنار میروند. این طیف با گرد و خاک پراکنی, تبلیغات سازماندهی شده شان را منسوب به جنبش های داخلی میکنند و در نشست واشینگتن وعده داده اند که منشوری قرار است از داخل کشور بیاید و آنها سخنگوی داخل کشور هستند.
مهرنوش شفیعی: نکاتی در رابطه با منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
از ارائه این منشور تا آنجايی که به طرح بخشی از خواست های ستم دیدگان می پردازد بخشی از همان مطالباتی که طی سال ها و در همین خیزش جاری ، پیشروان، مبارزان ، کارگران و مردم ستمدیده در زندان ها ، میادین و خیابانها، در سراسر این سرزمین رنج دیده فریاد زده اند، استقبال کرد و همچنین از آنجايی که طرح مواضع سیاسی از داخل کشور آمده است را مثبت دانست. همزمان نمی توان بخشی از امضاء کنندگان اولیه این منشور را که در عرصه مبارزاتی یا هویت مشخصی ندارند و یا اگر دارند در جهت حفظ نظم موجود بوده اند را در کنار تعدادی دیگر و مشخصا تشکل شناخته شده و معتبری چون شورای صنفی معلمان … و همراه نبودن یک سری تشکلات شناخته شده کارگری و دانشجويی و.. مبارز و خوشنام، را نشانه مثبتی دانست. متاسفانه،سرکوب و مسايل امنیتی و غیره را هم نمی توان توجیه گر ساز و کار، نحوه تدوین این منشور دانست.
بهرام رحمانی: چماقداران سلطنتطلب یک تظاهرکننده را در بروکسل راهی بیمارستان کردند!
«اول سراغ سوسیالیستها آمدند، سکوت کردم چون سوسیالیست نبودم. بعد سراغ اتحادیههای کارگری آمدند، سکوت کردم زیرا جزو اتحادیهی کارگری نبودم. بعد سراغ یهودیها آمدند، سکوت کردم چون یهودی نبودم. سراغ خودم که آمدند، دیگر کسی نبود تا به اعتراض برآید» (این نقل قول، از سخنرانی «مارتین نیمولر» در اوایل دوران پس از جنگ به جا مانده است.)
خدامراد فولادی: محمدرضاحنانه و« خیزش های کور»
( دفاع از رژیم ِ آدمکش با سوء استفاده از نام و اعتبار ِ مارکس و انگلس) کلید واژه ی ورود به بحث: «خیزش ِکور» عنوانی است که حنانه به خیزش ها واعتراضات ِضد ِرژیمی ِ تمام ِسال های حاکمییت ِاستبداد ِاسلامی-فقاهتی در ایران داده است. هیچ به این مساله فکرکرده اید که چرا بقایای توده ای هایی که در دهه ی شصت رژیم ِ اسلامی حزب ِ شان را از هم پاشاند و رهبران اش را یا به زندان انداخت یاخانه نشین کرد تا دق مرگ شدند هنوز به این رژیم وفاداراند به طوری که هراعتراض ِ ضد ِ رژیمی رامحکوم می کنند و به امپریالیسم نسبت می دهند؟
بهرام رحمانی: جمهوری اسلامی ایران، حکومتی تبهکار، بچهکش و متجاوز است!
انقلاب «زن، زندگی، آزادی» از یک سو و وحشیگریهای جمهوری اسلامی در سرکوب این انقلاب، همچنان ادامه دارد. اکنون مردم محروم و ستمدیده بلوچستان نقش بزرگی را در روشن نگه داشتن تنور انقلاب «زن، زندگی، آزادی» بهعهده گرفتهاند و بههمین دلیل، با خشم بیسابقه جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند. در چنین وضعیتی، ضرورت دارد که یکی از شعارهای سراسری انقلابیون، حمایت مداوم از مردم سیستان و بلوچستان و مطالبات و خواستههای بر حق و عادلانه آنها اختصاص داده شود.
علی جوادی: تفاوتها و تشابهات کنفرانس امنیتی مونیخ ٢٠٢٣ با کنفرانس گوادلوپ ١٩٧٨
با دعوت از سه تفنگدار، رضا پهلوی- مسیح علینژاد-نازنین بنیادی در کنفرانس امنیتی مونیخ این تصور برای جریانات راست ایجاد شده است که غرب حکم به رفتن رژیم اسلامی داده و بار دیگر اعتبار نامه یک جریان دست ارتجاعی در اپوزیسیون را تایید کرده است وکار تمام است. یک حکومت استبدادی دیگر حال چه سلطنتنی و چه غیر سلطنتی اما با ساواک و دستگاهش به ایران بازخواهند گشت. واقعیت چیست؟ آیا کنفرانس امنیتی مونیخ تکرار کنفرانس گودالوپ است؟
کیا ایراندوست: لحظهٔ عثمانی: تأملاتی بر وضعیت ترکیه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری
ترکیه روزهای دشواری را پشت سر میگذارد و روزهای دشوارتر نیز در پیشاند. دولت آینده ترکیه انتخابهایی نه از جنس "خوب" یا "بد"، بلکه از جنس "بسیار بد" و " نه چندان بد" پیشرو خواهد داشت.نزدیک به سه ماه دیگر و در تاریخ ۲۴ اردیبهشت، شهروندان ترکیه در حوزههای رأیگیری حضور خواهند یافت و رییس جمهور منتخب خود را برخواهند گزید، انتخاباتی که در آن رجب طیب اردوغان و حزب متبوع او، عدالت و توسعه، پس از نزدیک به بیست سال تکیهزدن بر مسند قدرت، جدی تر از همیشه مورد آزمون قرار خواهند گرفت.
ثریا شهابی: نه شاهزاده "لخ والسا" است نه میرحسین کارگر "گدانسک"!
لخ والسا و "جنبش همبستگی لهستان" را همه به یاد داریم که چگونه در اواخر دهه نود میلادی با قرار گرفتن والسا بر سکوی رهبری اعتصاب کارگران کشتی سازی گدانسک علیه گرانی مواد غذایی، قادر شد لهستان دیروز را به لهستان امروز تبدیل کند! موانع سپردن همه چیز به اقتصاد بازار آزاد، و از جمله سپردن سرنوشت همان بهای مواد غذایی را به مکانیزم های هار بازار، را از پیش پا بردارد و "لهستان" را به دمکراسی برساند!
ایرج فرزاد: دو سناریوی موازی
شاید لازم به یادآوری نباشد که هم در جهان دوقطبی و هم در دوران پسا فروپاشی دیوار برلین، هر تحول در هر تک کشور را نمیتوان صرفا در محدوده ای منزوی و در خود تحلیل کرد. انقلاب ۵۷ نمونه بسیار شاخص در این مورد است. جامعه ایران دچار یک دگرگونی انقلابی شد و در آن دوران هر نیروی سیاسی که صرفا چشم به تاریخ تحولات جامعه ایران و با معیار سیر تحول جدالهای اجتماعی در چهار چوب “تاریخ ایران” دوخت، از نتیجه و برآیند عواملی که موجب انقلاب ایران شدند، انگشت به دهان ماند.
بهزاد کریمی: معنای سیاسی ظهور پرویز ثابتی!
«سازمان امنیت و اطلاعات کشور» با نام اختصاری «ساواک»، وظیفهی حفاظت از سلطنت شاه بر دوش میکشید. در این اسم ترکیبی، «کشور» جنبهی رمزواره داشت و منظور از آن، صرفاً ایجاد سپر امنیتی برای قدرقدرتی شاه بود. این سازمان از بدو تاسیس در ١٣٣۵ تا انحلال در ١٣۵٧ وظیفهی بوکشیدن، دامگستری، به دامانداختن، بازداشت، بازجویی زیر شکنجه، قتل، ترور و پروندهسازی علیه طیف رنگارنگی از مخالفین را پیش برد. طیفی که به این یا آن شکل تن به دیکتاتوری شاه نمیدادند. «ساواک» دستگاه مخوفی بود که سپهبد بختیار بی رحم پی ریخت و وراث سیه سابقه ارتقایش دادند.
رحمان حسین زاده: فدرالیسم: نسخه جنگ و خونریزی و تباهی جامعه
توضیح ضروری: دو هفته قبل در مطلبی نوشتم، ضروریست جامعه را نسبت به مخاطرات مطرح کردن شعار "تمامیت ارضی" و علم کردن "خطر تجزیه طلبی" از جانب ناسیونالیسم ایرانی و "فدرالیسم" ناسیونالیستهای محلی و کرد آگاه و آماده کرد. نقطه عزیمت هر دو ترند ناسیونالیستی که مداومأ در فکر بند و بست و معامله باهمند، مقابله کردن با شرایط انقلابی فضای سیاسی ایران است. اینها میخواهند در تقابل با فضای انقلابی جاری، فضای سیاسی را ناسیونالیزه و آلوده کنند.
پروین کابلی: روی دیگرضد انقلاب ! تجاوز و آزار جنسی در زندان ، طرد از خانواده !
در انقلاب جاری ایران ما شاهد آفریدن صحنه های تاریخی و زیبایی از قهرمانان جوانی هسیتم که شجاعانه به مصاف یک حکومت درنده و جانی می روند. تصاویر این انقلابیون جوان در چند هفته اول را رسانه های جهان رصد کردند. دختر جوانی بر بالا اتوموبیلی در خاکسپاری مهسا امینی درحالیکه انگشتانش را به علامت پیروز بلند کرده بود ، حدیث نجفی مبارزی که قبل از ورود به میدان مبارزه موهایش را از پشت گره می زند و یا رقص جمعی دختران و پسران در دانشگاه کردستان که قوانین آپارتاید جنسی را پایکوبان زیرپا نهادند.
ایرج فرزاد: دو سناريوي موازي
شاید لازم به یادآوری نباشد که هم در جهان دوقطبی و هم در دوران پسا فروپاشی دیوار برلین، هر تحول در هر تک کشور را نمیتوان صرفا در محدوده ای منزوی و در خود تحلیل کرد. انقلاب ۵۷ نمونه بسیار شاخص در این مورد است. جامعه ایران دچار یک دگرگونی انقلابی شد و در آن دوران هر نیروی سیاسی که صرفا چشم به تاریخ تحولات جامعه ایران و با معیار سیر تحول جدالهای اجتماعی در چهار چوب "تاریخ ایران" دوخت، از نتیجه و برآیند عواملی که موجب انقلاب ایران شدند، انگشت به دهان ماند. گرایش "چپ" انقلاب ۵۷ را به نوعی ادامه انقلاب "ناتمام" مشروطه تلقی کرد و از این نظر خمینی و جنبش اسلام سیاسی را به آرمانهای روحانیت "مترقی"، امثال شیخ خیابانی متصل کرد.