نخست ببینیم منظور از اتحاد عمل چیست؟ «اتحاد عمل» اقدامی همزمان، برای تحقق خواستی مشترک است! اگر این تعریف درست باشد، نخست بایستی خواستهای گوناگون خود را از نظر مضمون آن مشخص کنیم تا متحدان خود در هر حوزه عمل را بشناسیم تا بتوانیم دست به اقدام مشترک زنیم. در صورت عدم تفکیک مضمونی خواستها، هر کوششی نه تنها ناموفق خواهد بود بلکه همچون گذشته باعث بدبینی، عدم اعتماد و تفرقه بین دستاندرکاران شده است و رها خواهد شد.
اگر بتوانیم از کلان به خرد رویم، لازم است نخست خواست استراتژیک خود را روشن کنیم. خواست استراتژیک کمونیستها، نفی همیشگی بردگی مدرن در نظام حاکم بر جهان نابرابر کنونی ست!
روشن است که برای تحقق این خواست استراتژیک و درانداختن جهانی دیگر تنها و تنها کارگران پیشرو انقلابی متحد هستند. کارگرانی که از یک سو به گسترش فقر و عمق فساد و نابرابری در جهان آگاهند و از سوی دیگر بر نقش رهایی بخش پرولتاریا در «رهایی» بشریت از وضع موجود جهت بازگشت به فطرت خود، وقوف دارند!
پس «اتحاد عمل پایدار» برای برون رفت از وضع موجود، تنها و تنها بین آنهایی ممکن است که قصد درانداختن جهانی دگر در سر دارند و از نظر نویسنده هرگونه توهم نسبت به ایجاد یک اتحاد پایدار بدون محور شمردن خواست انقلاب اجتماعی و برقراری حاکمیت اکثریت عظیم تولیدکنندگان؛ جهت آغاز دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم؛ آرزویی بیش نخواهد بود. توهمی که بنظر نویسنده عملا هرنوع اتحادی را خواهد شکست و فردیت و تفرقه را تشدید خواهد کرد!
بی تردید درانداختن جهانی دیگر، با حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان در هر کشور و آغاز دوران طولانی انتقال به سوسیالیسم، خواست استراتژیک مشترک کارگران پیشرو و کمونیست هاست!
حال این سوال مطرح می شود که تا بروز انقلاب اجتماعی در هر کشور چه کنیم؟
آیا اتحاد عمل با دیگر طبقات هرجامعه را فراموش کنیم و دست بر روی دست بگذاریم؟
یا سر از دانشگاههای بورژوایی درآوریم و به کسب «فضیلت» پردازیم تا «استاد» شویم؟
نویسنده براین باور است که کمونیست ها در دو حوزه دیگر نیز قادر به اتحاد عمل هستند. حوزه نخست مبارزه با هرنوع «ارتجاع» و خرافات و تبعیض در حقوق انسان هاست. مبارزه با هرآنچه از عهد عتیق در ذهن و حتی قوانین جوامع بازمانده است. هرآنچه «ارتجاع» و خواست بازگشت به گذشته را دارد. هر آنچه مفهوم آزادی و برابری انسان ها را مشروط می کند!
هرآنچه خشونت و ترور و جنگ و شکنجه و قتل عمد دولتی را توجیه می کند!
از آنجایی که «ارتجاع» دشمن گذشته و حال و آینده بشریت است، با تمامی کسانی که در راستای نفی انواع خشونت و تبعیض می کوشند، در جهان خارج از ذهن، اتحاد عمل داریم!
ولی آیا اتحاد عمل در خارج از ذهن به معنای سازماندهی اقدام مشترک با این خیل عظیم از طبقات گوناگون است که خواست عبور از تحجر، خرافات و خشونت را دارند؟
پاسخ نویسنده به این نکته ظریف پیچیده یک «نه» قاطع است که این نوع اتحاد عمل نیاز به سازماندهی مشترک ندارد و خود به خود در میدان بوقوع خواهد پیوست!
حوزه دیگر امر خواست برقراری «عدالت اجتماعی» ست. بسیاری اگرچه به لزوم انقلاب، امکان عبور از نظام حاکم و دراندختن جهانی دیگر در همین جهان باور ندارند اما چشم خود را بر فقر و فساد و نابرابری حاکم بر جهان نمی بندند.
کسانی که اگر چه به شعار «جهانی دگر ممکن است» باور ندارند اما از وضع موجود و در رأس همه آنها تشنگی و گرسنگی و عدم تقسیم عادلانه ثروت در پنج قاره جهان ناراضی و دلزده هستند. کسانی که معتقدند با اصلاحاتی در چهارچوب نظام جهانی حاکم، هشت میلیارد ساکنان کره آبی می توانند از آب آشامیدنی، تغذیه مناسب و سقفی برای تشکیل خانواده برخوردار شوند و در این روند از حیات گیاهان و حیوانات و زندگان بر روی مادر همه ما زمین پاسداری و پرستاری کنیم!
نویسنده این دسته از خیراندیشان مصلحان را «چپ» می نامد. خیراندیشانی که متاسفانه با آرزوهایی بزرگ به کارهایی کوچک می پردازند. این خیراندیشان تکیه بسیار بر « آگاهی» دارند و توجهی کم به مبارزه طبقاتی نشان می دهند؛ و برغم اینکه خود را چه بنامند؛ در محافلی که تشکیل می دهند در بهترین حالت «انجمنهای مستقل غیردولتی» هستند. این سازمان های غیر دولتی مستقل «چپ» متحدان مقطعی پرولتاریا در حوزههای گوناگون زندگی جوامع گوناگون هستند.
- برخی مسأله نفی خشونت و شکنجه و قتل عمد دولتی را در دستور کار خود دارند!
- برخی مسأله برابری حقوق جنسی و عقیدتی و فرهنگی تمامی شهروندان دهکده کوچک جهانی را مد نظر دارند!
- برخی حفظ حیات و حفاظت از محیط زیست در کلیت آن را نشانه گرفته اند!
- برخی بر این باورند که انقلاب یک ضرورت تاریخی برای تکامل اجتماعی نیست و با تجمع بر سر منافع حرفه و قشر و طبقه خود و با دست زدن به اعتصاب و اعتراض و حتی شرکت در انتخابات، رفته رفته می توانند جهانی دیگر دراندازند!
از نظر نویسنده این خیراندیشان مصلح همگی «چپ» بحساب می آیند و متحدان پرولتاریا در حوزهها و مقاطع گوناگون تاریخی و جغرافیایی هستند. جمعبندی نویسنده از آنچه گفته شد تاکید بر وظیفه کمونیستها در فعالیت در هر «دو حوزه اتحاد عمل پایدار و مقطعی» در آن واحد است.
بواقع کمونیستها با آگاهی به راه «رهایی» بشریت ناچارند در حالی که در سازماندهی قشر پیشرو انقلابی پرولتاریا مشارکت نظری و سازماندهی عملی می کنند، همچنین با استقبال از اتحاد عمل های مقطعی به رشد، اعتلا و گسترش دموکراسی در تشکلهای «چپ» و در سطح جامعه یاری رسانند. آنچه گفته شد بروشنی نشان می دهد که کمونیستها بایستی سنگ زیرین آسیای تکامل جوامع گوناگون شوند!
اینجاست که می فهمیم چرا کارگران پیشرو انقلابی و کمونیستها همواره تحت پیگرد پلیس سیاسی دولتهای حاکم و مرغ عروسی و عزای امپریالیسم جهانی هستند!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
برای برون رفت از فقر و فساد و فلاکت موجود جهانی و برداشتن گامهایی آرام اما استوار و دایمی بسوی آیندهای روشن، شایسته است مضمون خواست های گوناگون هر قشر و طبقه را در حوزههای گوناگون بشناسیم تا حوزه هر اتحاد عمل و متحدان خود را بدرستی بشناسیم و آنگاه در اتحاد عمل میدانی با دیگر اقشار و طبقات پیشقدم شویم!
بی تردید عدم درسگیری از کوششهای ناموفق گذشته و عدم توجه به پایداری اتحاد عمل استراتژیک با قشر پیشرو انقلابی طبقه کار از یک سو و مقطعی بودن اتحاد عمل با «چپ» از سوی دیگر، اگر با مرزبندی روشن و دوری همیشگی از «راست» مورد توجه قرار نگیرد، نه اتحاد عمل پایدار و نه اتحاد عملهای مقطعی نتیجهای متفاوت با کوششهای ناموفق گذشته نخواهد داشت!
رفقای کارگر، کمونیستها؛
در اتحاد عمل های «مقطعی» در راستای رفع پراکندگی اجتماعی و همچنین سازماندهی قشر پیشرو انقلابی طبقه کارگر جهت گسترش و تداوم اتحاد عمل «پایدار»، دستتان را بگرمی می فشارم!
هادی میتروی
شهریورماه ۱۴۰۳ در تبعید