برنامه حداقل و حداکثر پرولتاریای ایران چیست؟ چرا تنها ره رهایی در ایران «آلترناتیو کارگری» (۱) ست؟ بخش اول، مقدمه: در شرایطی که بیش از یک سده، حداقلهای آزادی عقیده و بیان و سازماندهی مستقل غیردولتی در ایران وجود ندارد، هیچ ارزیابی دقیقی از خواستها و میزان سازماندهی اجتماعی غیرعلنی برای تحقق این خواست ها در بطن جامعه ایران، وجود ندارد. برای مثال در دوران قبل از انقلاب بهمنماه و ناتوانی نیروهای ضدامنیتی ساواک در پیگیری و شکار آزادیخواهان و دیگر مخالفان نظام سلطنتی، بناگهان شاهد ظهور انجمنها و کمیتهها و شوراهای کثیر مستقل مردمی و اقتدار اکثریت عظیم تولیدکنندگان، در سراسر جامعه ایران هستیم!
بواقع جامعهای که برای دستیابی به آزادی و برابری حقوق شهروندان سه بار در عرض کمتر از صد سال، ماراتونی به میدان آمده است؛ و در نتیجه توطیه مشترک بورژوازی عقب مانده وابسته ایران و حمایت کلان بورژوازی جهانی که دست در دست اقدام به کودتا کرده اند؛ موفق به دستیابی به اهداف خود نشده است، از هر خیزش توده ای سراسری و بروز آزادیهای دوران اعتلای انقلابی استفاده می کنند و برای دستیابی به اهداف تاریخی خود، هربار سضشازماندهی شده تر به میدان می آید. ظهوری ناگهانی که هربار برای بورژوازی حاکم بر ایران و بورژوازی جهانی حامیش، خارج از انتظار و غیرقابل پیش بینی بوده است!
براستی مگر خیزش های سراسری ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ و نهایتاً ظهور نهضت سراسری «زن، زندگی، آزادی» قابل پیش بینی بود؟
امروز نیز با انبار شدن خواست های تاریخی جامعه ایران از یک سو و از سوی دیگر تشدید احظار و اخراج و دستگیری و اعدام، برآمد تودهای آینده در ایران قطعی ست اما، این خیزش همگانی چه زمانی و چگونه خواهد بود و چه سرنوشتی خواهد داشت، قابل پیشبینی نیست.
در تیرماه ۱۳۷۸ تا خردادماه ۱۳۸۸ تا آبانماه ۱۳۹۶ تا دیماه ۱۳۹۸ تا شهریورماه ۱۴۰۱ با انباشت خواست های تاریخی ۱۰۰ میلیون ساکنان ایران، از سویی شاهد خیزشهایی بلحاظ مشارکت طبقاتی و منطقه ای گستردهتر و سازمان یافته تر و از سوی دیگر شاهد تجزیه حاکمیت یکدست دولت یکدست ۱۳م و تردید و ریزش نیروهای سرکوب حاکمیت مذهبی ایران هستیم!
بی تردید با توجه به سیاست تهاجمی که حاکمیت مذهبی ایران از فردای سرکوب خشونتآمیز نهضت جهانی «زن، زندگی، آزادی» آغاز کرده است، خیزش سراسری آینده در ایران، بس آگاهتر، بس سازمان یافته تر و بغایت براندازتر خواهد بود!
اما نه تنها من نوعی در فاصله شش هزار کیلومتری ایران از عمق آگاهی و عرض و طول سازماندهی غیرعلنی آزادی خواه و برابری طلب در بطن جامعه ایران بی خبریم بلکه بخاطر عدم وجود حداقل آزادی ها و پیگردهای پلیسی حاکم بر ایران، دستگاههای متعدد اطلاعاتی خود حاکمیت نیز از آنچه در بطن جامعه می گذرد و فاجعهای که در انتظار طبقه حاکم بر ایران است بی خبرند!
از این رو و بخاطر نداشتن امکان ارزیابی از تحولات گوهری در بطن جامعه اسیر ایران؛ من نوعی با توجه به خواست های تاریخی جامعه ایران که در بیانیه ۱۲ ماده ای تشکل های مدنی تدوین و طرح شده اند (۴)؛ برای دستاوردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خیزش های پیش رو حداقل و حداکثری را می توانیم در نظر گیریم.
حالت اول حداقلی: در توضیح امکان حداقلی برای جلوگیری از ادامه وضع موجود و بروز فاجعه قطعی اجتماعی در ایران، موسی غنی نژاد و دیگر غنی پروران، کار من نوعی را آسان کرده اند و بهتر از خود من،
حالت اول حداقلی را توضیح می دهند که در یک کلام همان:
لیبرالیزاسیون حاکمیت ایران از بالاست و لاغیر!
حالت دوم حداکثری: حالت اول که همانا لیبرالیزاسیون حاکمیت ایران با زبان خوش و از بالاست؛ اخیرا خیلی خیلی هم مورد نظر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است، و در برنامههای زنده بی سانسور و پیاپی، دستاورد بورژوازی در کشورهای پیشرفته صنعتی، چه از نظر اقتصادی و تولید انبوه و چه در زمینه فرهنگی و تضمین آزادی های فردی و اجتماعی، در طول پنج قرن گذشته؛ را بخوبی و مستند توضیح می دهند اما در این برشمردن خوبی ها و وجاهت لیبرالیسم، به بحران جهانی نظام سرمایهداری و جنگ و خونریزی کنونی در پنج قاره جهان و عدم تقسیم عادلانه ثروت در چهارگوشه جهان، هیچ اشاره ای نمی کنند و هنگامی که در مورد دلایل عدم وجود این همه پیشرفت اقتصادی و فرهنگی در کشورهای غیرامپریالستی جهان، از جمله ایران و دیگر کشورهای منطقه مورد سوال قرار می گیرند، «چپ» را به عنوان متهم اصلی و علت العلل این عقب ماندگی در دو زمینه یاد شده در مورد مشخص ایران، عنوان می کنند!
در برابر استدلال نادرست گناهکاری «چپ» بویژه در شرایط خاص ایران، کافی ست نگاهی به کارنامه و سرنوشت «چپ»(۲) جمهوریخواه در طول تاریخ ایران بیندازیم و ببینیم این دشمن خیالی «لیبرالیزم» در ایران، تنها در مقطعی کوتاه دو وزیر در دولت قوام و یک وزیر؛ زنده یاد دکتر حسین فاطمی؛ در دولت قانونی قبل از کودتای ننگین امپریالیستی ۲۸ امردادماه ۱۳۳۲ داشته است و «چپ» عملاً در صد سال کذشته بویژه در کشورهای غیرامپریالیستی نه تنها دستی در قدرت حاکم نداشته است بلکه بطور سیستماتیک در این کشورها از جمله در اندونزی و شیلی و فلسطین و دیگر کشورهای غیرپیشرفته، مرغ عروسی و عزای بورژوازی حاکم بوده است!
اما این بورژوازی حاکم در کشورهای پیرامون کشورهای پیشرفته صنعتی چه
خصلت های متفاوتی با بورژوازی کشورهای امپریالیستی دارد؟
بخش دوم: بورژوازی ایران
بورژوازی ایران و منطقه و دیگر کشورهای پیرامون کشورهای پیشرفته صنعتی جهان، نه در روند پنج قرنی تکامل طبیعی ابزاری-اجتماعی و در مبارزه با حاکمیت سلطانی و نفی ساختار و فرهنگ عقب مانده و خرافی فیودالی، بلکه در حاشیه رشد و بازتولید سرمایههای جهانی و تکامل علمی و تکنولوژیک و فرهنگی بورژوازی پیشرفته جهانی(۳)، از دل جوامع عقب مانده عشیره ای فیودالی این کشورها با دخالت و حمایت بورژوازی جهانی بیرون آمده است!
بورژوازی این کشورها که نمونه بارز آن در ایران قبل و بعد از انقلاب مظلوم بهمن ماه مشاهده می شود، ضد آزادی، فاقد ریشه اجتماعی، دور از فرهنگ مدرن، تنبل و از خودراضی ست و تا دلمان بخواهد چشم به آنطرف مرزها و بورژوازی «مادر» خود دارد!
این بورژوازی بی فرهنگ درکی از مام میهن ندارد و چه قبل و چه در دوران بعد از انقلاب، ثروتی که از دسترنج کارگران ایران و غارت منابع همگانی بجیب می زند را با فراغ بال و سری بلند به بانک ها و کشورهای «مادر» خود منتقل می کند!
بعبارت دیگر بورژوازی این کشورها و در راس همه ایران ثروتمند، بجای یک طبقه مدیر و مدبر و مولد، نقش راهزنانی را ایفا می کند که با زر و زور و حمایت بورژوازی «مادر» جهانی، هر آنچه در توان دارد را مال خود می کند و مستقیم و غیرمستقیم، منابع و منافع همگانی کشور خود را می دزدد و در طبق اخلاص تقدیم بورژوازی «مادر» خود می کند!
بورژوازی دلال و بی ریشه ایران بیش از یک قرن است که واسطه چپاول تولید اجتماعی و منابع ملی ایران ثروتمند شده است و بواقع بیشترین ارزش ها که تخصص انسانی ست و منابع مادی ایران را با دریافت حق الزحمه ای ناچیز، تقدیم بورژوازی قدرقدرت کشورهای پیشرفته سرمایهداری میکند!
حال با طی بیش از یک قرن ترویج خرافات و خشونت و زندگی انگلی در حاشیه بورژوازی جهانی، آیا می توان انتظار معجزه و ظهور ناگهانی یک «طبقه» مبتکر و ملی و مولد را در ایران داشت؟
آیا انتظار ظهور یک بورژوازی لیبرال آزادیخواه و دموکرات و خلاق و سازنده در ایران، بی شباهت به باور به شیر مرغ در خرجین امام زمان جهت نجات یک کشور ۱۰۰ میلیونی نیست؟
بخش دوم: طبقه کارگر ایران
با آنچه گفته شد طبقه کارگر ایران در جریان دو قرن زیست و زایش خود، بناچار با بورژوازی بومی بغایت آزادی کش و زورگو و ستمگر و مسلح بی فرهنگ و دلال و مفت خور روبرو شده است و بناچار در مبارزه روزمره با این اژدهای هفت سر زیست و زایش کرده است. همین بی کفایتی بورژوازی بنجل و دلال و عقب مانده ایران، در یک روند زمینی دیالکتیکی، باعث شده است تا طبقه کارگر ایران در بدترین شرایط کار بزید و بزاید!
زیست و زایشی در بدترین شرایط مادی کار!
زیست و زایشی در نبود حداقل آزادی و رفاه!
زیست و زایشی همراه با یک قرن زجر و شکنجه و اعدام!زیست و زایشی بخور و نمیر و مشاهده چپاول دسترنج خود و پدران خود و فرزندان خود و صرف تولید و منابع همگانی در ریخت و پاش و ابتذال و اعتیاد اقلیتی ناچیز، در حومه های شهرهای بزرگ ایران و جهان!
زیست و زایشی در بطن ابتذال و اعتیاد و فساد و لوکسی که سراسر جامعه ایران و جهان را در مینوردد!
آری در بطن چنین شرایط غیرطبیعی و ناگواری ست که طبقات میانی ایران ثروتمند، در حال نابودی و سقوط به دامن پرولتاریای ایران هستند!
آری در بطن چنین شرایط ناگواری در دو قرن گذشته است که پرولتاریای ایران در حال زیست و زایش و رشد کمی از یک سو و در مبارزه روزمره با این شرایط دشوار از سوی دیگر، پوست کلفت و دارای رشد کمی و کیفی شده است!
آری در بطن چنین شرایطی ست که اکثریت عظیم تولیدکنندگان ایران، تنها نیروی آزادیخواه و برابری طلب زمینی، برای درانداختن طرحی نو در ایران هستند!
آری در بطن چنین شرایط ناگوار و عدم وجود حداقل آزادی ها برای سازماندهی علنی مبارزه طبقاتی ست که طبقه کارگر ایران برای بقای خود و خانوادههای خود آشنا به علم سازماندهی غیرعلنی برای طرح و پیشبرد و دستیابی به اهداف حیاتی خود شده است!
نمونه های مبارزات کارگران در مجمتع های صنعتی و خدماتی و طرح خواست خودگردانی، چه در مراکز تولیدی و چه در مراکز خدماتی و مبارزه در راه بدست گرفتن کنترل مستقیم تولید و توزیع و خدمات بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان که به روشن ترین شکل ممکن در میان کارگران برای مدیریت کارخانه ها و در میان آموزگاران، با طرح در دست گرفتن فرهنگ کشور و تدوین کتاب های آموزشی بوسیله خود آموزگاران، خبر از تحولی کیفی در اندیشه طبقه کارگر ایران و درک ضرورت از یک سو و از سوی دیگر توانایی در دست گرفتن تمامی قدرت بوسیله اکثریت عظیم تولیدکنندگان برای اکثریت عظیم تولیدکنندگان، در کشور ثروتمند ایران است!
آری در بطن چنین شرایط ویژه تاریخی ست که نویسنده ادعا می کند:
تنها و تنها این اکثریت عظیم تولیدکنندگان قادر به بازسازی اقتصادی و فرهنگی جامعه ۱۰۰ میلیونی ایران و بازگشت آزادی و امنیت و برابری و رفاه و صلح پایدار در ایران هستند و لاغیر!
بخش پایانی: آلترناتیو کارگری
با آنچه گفته شد تنها ره رهایی غیرخیالی زمینی، برای «رهایی» همیشگی از جهل و خرافات و دزدی و فساد تاریخی در ایران، همانا بازپس گرفتن قدرت سیاسی از اقلیت ناچیز سرمایهداران بی هویت و فاسد ایران و بازگرداندن قدرت به صاحبان اصلی آن است که همانا اکثریت عظیم تولیدکنندگان اسیر حکومت رانتی و دلال-نظامی ایران هستند!
آنچه مسلم است روند انتقال قدرت به صاحبان اصلی آن در ایران، بدون داشتن برنامه و سازماندهی حداقلی جهت تحقق این برنامه رهاییبخش، ناممکن است. آنچه نویسنده در این نوشته تحت نام «آلترناتیو کارگری» مطرح می کند بواقع کوشش در ایجاد دو پایه؛ شرایط عینی لازم و ذهنی کافی برای تحقق تمام و کمال حاکمیت مستقیم اکثریت عظیم تولیدکنندگان بمثابه عالیترین نوع دموکراسی ست و این آلترناتیو اکثریت عظیم تولیدکنندگان، تنها ره رهایی از نکبت کنونی در ایران ثروتمند جهت کسب و استقرار همیشگی آزادی و آبادی و امنیت و برابری حقوق ساکنان ایران و صلح و رفاه پایدار در این فلات پهناور است!
بعبارتی پایه مادی که شرط لازم برای درانداختن این طرح نو در ایران است، ایجاد شبکه ای سراسری و غیرعلنی از انجمن ها و کمیته ها و شوراهای و احزابی مستقل از اقتصاد و فرهنگ بورژوایی است و پایه نظری؛ بمثابه شرط کافی برای درانداختن این طرح نو؛ برنامه ای روشن در مورد شکلگیری مستقل و مردمی قدرت سیاسی از یک سو و کارشناسی و توضیح چند و چون رشد تولید و حد و حدود و چگونگی مالکیت جمعی بر اموال و منابع همگانی، در روند طولانی و بی بازگشت انتقال به جهانی دیگر است!
خواننده گرامی که تا این لحظه نویسنده را همراهی می کنی، در راه ایجاد شبکه ای سراسری و فراهم کردن شرایط عینی لازم و شرایط ذهنی کافی، جهت درانداختن طرحی نو در ایران و خلق جهانی دیگر، دستت را بگرمی می فشارم!
هادی میتروی
فرانسه، مطابق با شب سیاه هفتم تیرماه ۱۴۰۲
(۱)
آلترناتیو کارگری چیست؟
این نوشته برای توضیح عدم وجود زمینه مادی انواع آلترناتیو های بورژوایی در ایران و وجود زمینه شکلگیری آلترناتیو کارگری بمثابه تنها راه رهایی از چرخه معیوب شکست سه انقلاب شکوهمند در تاریخ معاصر ایران هستیم!
در پایان مقاله زمینه های مادی این آلترناتیو و لزوم تدقیق بیانیه ۱۲ ماده ای حداقلی، توضیح داده خواهد شد و خوانده را دعوت می کنم در مورد تعریف آلترناتیو در ایران به بخش پایانی نوشته مراجعه کند.
(۲)
«چپ» از نظر نویسنده مفهومی سیاسی-اجتماعی و گسترده است. طبقاتی و در نتیجه اعتقادی نیست و ازاما کسی که خواهان حاکمیت شهروندان مساوی الحقوق در همه زمینه ها و بویژه حق انتخاب شدن و انتخاب کردن همگانی منطقه ای و سراسری ست، نمی تواند در زمینه شکل سیاسی؛ برای تضمین این مساوات حقوق همه شهروندان، می تواند هر باور و اعتقاد شخصی داشتن باشد اما جمهوریخواه «نه» باشد!
(۳)
برای درک بهتر تفاوت کیفی بورژوازی کشورهای پیرامونی با بورژوازی کشورهای پیشرفته سرمایهداری می توانیم به رساله آموزش دانشگاهی «اقتصاد تک محصولی» زنده یاد دکتر ناصر پاکدامن در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران و جزوه «جنگ شکر در کوبا» اثر فیلسوف معاصر ژان پل سارتر و همچنین شهادت صوتی تصویری خاطرات شفاهی جناب سعید خیامی مراجعه کنیم.
(۴)
زن، زندگی، آزادی
منشور مطالبات حداقلی تشکلهای مستقل صنفی و مدنی ایران
مردم شریف و آزاده ایران!
در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم ازاین رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظهای آرام نگرفتهاند.
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کوئیرها، نویسندگان و عموم مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما _ عموم مردم ایران _ تحمیل شده است.
این اعتراضات ِ زیر و رو کننده، برآمده از متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و خیزش نسل شکست ناپذیری است که مصمماند بر تاریخ یکصد سال عقبماندگی و در حاشیه ماندن آرمان بر پایی جامعه ای مدرن و مرفه و آزاد در ایران، نقطه پایانی بگذارند.
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... _ در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیینکنندهای در شکلدهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند.
از همین رو، این جنبش برآن است تا برای همیشه به شکلگیری هرگونه قدرت از بالا پایان دهد و سر آغاز انقلابی اجتماعی و مدرن و انسانی برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض و استثمار و استبداد و دیکتاتوری باشد.
ما تشکلها و نهادهای صنفی و مدنی امضا کننده این منشور با تمرکز بر اتحاد و به هم پیوستگی جنبشهای اجتماعی و مطالباتی و تمرکز بر مبارزه برای پایان دادن به وضعیت ضد انسانی و ویرانگر موجود، تحقق خواستهای حداقلی زیر را به مثابه اولین فرامین و نتیجهی اعتراضات بنیادین مردم ایران، یگانه راه پی افکنی ساختمان جامعهای نوین و مدرن و انسانی در کشور میدانیم و از همه انسانهای شریف که دل درگرو آزادی و برابری و رهائی دارند میخواهیم از کارخانه تا دانشگاه و مدارس و محلات تا صحنه جهانی پرچم این مطالبات حداقلی را بر بلندای قله رفیع آزادیخواهی بر افراشته دارند.
۱. آزادی فوری و بیقید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی.
۲. آزادی بیقید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکلهای محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکههای اجتماعی و رسانههای صوتی و تصویری.
۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی.
۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرمهای تبعیض آمیز علیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعهی رنگین کمانیِ "الجیبیتیکیوآیایپلاس"، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل مردسالارانه.
۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد.
۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نمایندههای منتخب تشکلهای مستقل و سراسری آنان.
۷. امحا قوانین و هر گونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیر ساختهای مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبانهای
رایج در جامعه.
۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد.
۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروتهای اجتماعی مردم ایران را به یغما بردهاند. ثروت حاصل از این مصادرهها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی، محروم و از امکانات کمتری برخوردار بودهاند.
۱۰. پایان دادن به تخریبهای زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساختهای زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شدهاند و مشاع و عمومی کردن آن بخشهایی از طبیعت (همچون مراتع، سواحل، جنگلها و کوهپایهها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آنها سلب شده است.
۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده بهکار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم.
۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه
کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.
از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروتهای زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.
مطالبات مطروحه در این منشور، محورهای کلی مطالبات ما امضا کنندگان را لحاظ و بدیهیست در تداوم مبارزه و همبستگی خود به صورت ریز و دقیقتری به آنها خواهیم پرداخت.
بیدار زنی
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
اتحادیه آزاد کارگران ایران
اتحادیه تشکلهای دانشجویی دانشجویان متحد
کانون مدافعان حقوق بشر
سندیکای کارگران شرکت نیشکرهفت تپه
شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت
خانه فرهنگیان ایران( خافا)
ندای زنان ایران
صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد اهواز
کانون مدافعان حقوق کارگر
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
اتحاد بازنشستگان
شورای بازنشستگان ایران
تشکل دانشجویان پیشرو
شورای دانش آموزان آزاد اندیش ایران
سندیکای نقاشان استان البرز
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران
شورای بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)
Envoyé depuis Yahoo Mail pour Android