جنگ و کشمکش مسلحانه در اردوگاههای دو حزب بدنام زحمتکشان اینبار به کشته شدن دو جوان و زخمی شدن چند نفر منجر شد، اگر چه این اولین بار و آخرین بار نیست که در این باند تبهکار جنایت رخ می دهد و ماهیت این دو جریان برای مردم کردستان شناخته شده است، اما اتفاق اخیر در درون این جریان موجی از نفرت و انزجار از این دو جریان را در درون مردم کردستان به وجود آورد و بوی تعفن این باند تبهکار مشام هر انسان شرافتمندی را می آزارد، همین اتفاق باعث شد بار دیگر اسم کومه له و کومه له ها را بر سر زبانها بیافتد و بی شک اولین سوالی که در این رابطه به ذهن خطور می کند اینست که کدام کومه له؟
از یک سوی تلاش جریانات قوم پرست و ناسیونالیست برای شناساندن این جریان به اسم کومه له و از سوی دیگر تلاش جمهوری اسلامی برای معرفی کردن این جریان به اسم کومه له و به منظور بی اعتبار کردن تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم کردستان و خصوصا بی اعتبار کردن تاریخ کومه له صورت گرفته، این ضرورت را ایجاد می کند که در دفاع از این نام و از این تاربخ موضعگیری کنیم. دو باند زحمتکشان فارغ از اینکه چند نفر تفنگچی دارند، اما فاقد پایگاهی اجتماعی و توده ای در درون مردم کردستان هستند و همانگونه که انشعاب قبلی این دوجریان هیچ تاثیری بر مبارزات مردم کردستان بر علیه رژیم جمهوری اسلامی نداشت، اتحاد مجدد آنها در هفت ماه اخیر نیز هیچ اهمیت و تاثیری بر روند مبارزات مردم نتوانست بگذارد و بر همین اعتبار نیز انشعاب دوباره آنها و اتفاقات درون اردوگاه های این دو جریان نیز بی اهمیت است و ربطی به مبارزات و خواست و مطالبات مردم ندارد. اتحاد و انشعاب این دو جریان نه حتی در کردستان بلکه در کوه های زرگویز و در کشور دیگری صورت گرفته است.
فارغ از هیاهوی کدخدا منشانه تعدادی از ریش سپیدان دیگر احزاب با ظاهری متمدنانه و با هر نیتی که پشت آن باشد، میانجیگری افراد و احزاب برای آرام کردن اوضاع در اردوگاه های این دو جریان، بدون حضور نیروهای امنیتی حکومت اقلیم کردستان و بدون ضبط اسلحه های آنها ممکن بود به وقایع بسیار ناگوارتری بیانجامد و این کدخدا منشی تنها در حد تبلیغات و نصایح برادرانه است. اینکه میانجیگری این احزاب تا چه اندازه برای حفظ جان افراد ساکن در این اردوگاه ها باشد و یا به قصد نشان دادن چهره ای دمکرات و یا جذب نیرو و افراد مستعفی این دو جریان و یا به قول خودشان برای خنثی کردن دسیسه های رژیم جمهوری اسلامی و غیره، همه این احزاب و شخصیتها برای نجات جنبش کردایتی از باتلاقی که در آن افتاده تلاش می کنند و در همین راستا سابقه فالانژی و تبهکاری این دو جریان را زیر فرش می کنند.
بی شک افرادی همچون مهتدی – ایلخانی _ کعبی به عنوان مسئول مستقیم و مسببین اصلی این جنایات، باید در برابر مردم و در دادگاهی مصلح مردمی باید جوابگو باشند، اما و بر خلاف تمامی تحلیل های مختلف، با توجه به تفکر و سیاست این جریان از ابتدای شکل گیری آن تا کنون و تمامی افراد دخیل در آن و حتی احزابی را که در به رسمیت شناختن این جریان به عنوان یک جریان متعارف که به اسم "کومه له" به جامعه معرفی شد مسئول هستند. این جنایت با دستور رهبری و فرماندهی و سازماندهی افراد معینی صورت گرفته باشد و یا غیر، چیزی از این واقعیت نمی کاهد که دو نفر از اعضای آنها قربانی سیاستها و منافع رهبرانشان شده و خانواده هایی داغدار شدند و این اولین مورد و آخرین آن نیز نخواهد بود وقوع چنین اتفاقاتی در میان احزاب ناسیونالیست، جنگ بر سر منافع مالی و پست و مقام حزبی امر ابتدا به ساکن نبوده و سابقه طولانی دارد و در هر کدام از این احزاب به نوعی خود را نشان می دهد، اما با توجه به ماهیت فالانژیستی سازمان زحمتکشان به امری نهادینه شده بدل گشته است.
فارغ از هر نوع تحلیلی اتفاقات و انشقاق اخیر درون احزاب زحمتکشان حاصل دو پدیده مشخص است.
نخست: تحولات انقلابی این دوره، توازن قوا را به نفع توده های زحمتکش و ستمدیده جامعه عوض کرد و خواست آزادی، برابری و عدالت اجتماعی به خواست اصلی این خیزش بدل شد. با توجه به ماهیت رادیکال و برابری طلبانه و همبستگی و هم سرنوشتی سراسری این جنبش و ترس از یک انقلاب مردمی و چپ، نه فقط رژیم جمهوری اسلامی، بلکه کل ارتجاع منطقه را به وحشت انداخت بر همین اعتبار دولتهای غربی و آمریکا از طریق اپوزیسون ارتجاعی راست (از ناسیونالیست عظمت طلب، سلطنت طلبان، مشروطه خواهان و غیره در بعد سراسری گرفته تا ناسیونالیسم کرد) تلاش کردند مبارزات مردم را از مسیر اصلی خود منحرف و با ترویج قوم پرستی در صفوف آن، انشقاق و چند دستگی ایجاد کنند. طی چند ماه خیزش انقلابی دولتهای غربی و میدیاهای رسمی مانند بی بی سی، من و تو، رادیو فردا، صدای آمریکا و ایران انترناشنال تلاش کردند که آلترناتیو راست را به عنوان تنها آلترناتیو موجود به جامعه حقنه کنند، تلاش کردند که اوضاع و تحولات را در کنترل خود داشته باشند تا اگر به انقلابی منجر شد، همانند انقلاب پنجاه و هفت در یک دست به دست شدن قدرت، منافع بورژوازی حفظ شود. اما فضای جامعه که طی سالهای اخیر حول خواست و مطالبات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی طبقه کارگر پلاریزه شده است و از همه مهمتر تجربه مردم ایران از دخالتگری دولتهای غربی از افغانستان و عراق گرفته تا سوریه و لیبی و سیه روزی که قدرتهای جهانی برای مردم این کشورها ایجاد کرده اند باعث شد تا در این مدت دست رد به سینه تمامی این جریانات و دولتهای حامیشان بزنند. این "نه" بزرگ مردم باعث سرخوردگی راست و چرخش دوباره دولتهای غربی به سمت جمهوری اسلامی شد. اختلافات درون طیف راست نیز ناشی از این روند هاست. بی تردید انشقاق و اختلاف بر سر اتحاد دو حزب زحمتکشان نیز نتیجه ناكامی های این دوره طیف راست و شكست پروژه و برنامه های این جریان به رهبری شخص عبدالله مهتدی است.
دوم" سنت دست بردن به اسلحه و درگیری نظامی در اختلافات سیاسی یک سنتی قدیمی و جا افتاده از بدو تولدش یعنی بعد از انشعاب از کومه له سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در سال دوهزار میلادیست. در این جریان است. این اولین بار نیست این جریان در تعیین تكلیف سیاسی با مخالفان خود دست به اسلحه و قلدری میزنند. آنچه که امروز می بینیم تکرار همان حمله مسلحانه به اردوگاه حزب كمونیست ایران و كومه له، نقشه ترور رهبران كمونیست در كردستان عراق و از جمله حزب ما و یا سر به نیست کردن و ناپدید کردن مخالفان درون حزبی تحت عنوان خودکشی است که اکنون دوباره در اختلافات درونی، خود را نشان می هد.
به سوال بر گردیم، کدام کومه له؟ آن جریان مارکسیست لنینیسی که بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران و با نقد از سیاستهای پوپولیستی و مائوئیستی خود، امر سازماندهی یک طبقه معین یعنی طبقه کارگر را در دستور کار خود گذاشت و بسیار سریع به سازمانی قابل اتکا، خوشنام و محبوب در جامعه کردستان بدل شد. تاریخ کومه له، تاریخ یک دهه مبارزه رودررو با رژیم تا دندان مسلح جمهوری اسلامی و تلاش برای سازماندهی انقلاب کارگری، تاریخ دفاع از برابری زن و مرد و دفاع از ارزشهای انسانی در مقابل مرتجع ترین جریانات منطقه از حزب دمکرات گرفته تا گروه های مذهبی نظیر سپاه رزگاری و غیره است. تاریخی که در راس آن هزاران کمونیست و از جمله ما برای حفظ دستاوردهای انسانی این جریان مبارزه کردیم، صدها انسان کمونیست و شریف در صفوف آن و در دفاع از آرمانهای سوسیالیستی جان باختند. نگاهی به تاریخ کومه له قدیم بهتر از هر استدلالی ثابت می کند که تمامی جریاناتی که اکنون به اسم کومه له فعالیت می کنند، با تاریخ کمونیستی این جریان بی ربط هستند.
ما کمونیست ها دو دهه قبل ماهيت سياسى و خطر سازمان زحمتکشان و جدال این جریان بر سر نام "کومهله" را به جامعه کردستان گوشزد کردیم، جریانی که به دنبال به قدرت رسیدن احزاب کردی در کردستان عراق و به کمک آمریکا، با آرزوی سوار شدن بر تانک های آمریکایی و خوشباوری و توهم به جریان "دوم خرداد" و تز "گفتگوی تمدن ها" شکل و پا گرفت. گفتیم که این جریان ناسیونالیست فالانژ حتی اگر هم از لحاظ نظامی بتواند صدها نفر را دور خود جمع کنند، اما نمی تواند اجتماعی شود. گفتیم این جریان از رکود و خواب آلودگی کومه له استفاده می کند و در قدم اول این کومه له است که باید در مقابل آنها بیاستد چون سدّ اول در مقابل آنها کومهله است. کومهله است که بايد هويت اينها را در جامعه نامشروع اعلام کنند. اما کومه له "جدید" علیزاده، حزب زحمتکشان را به عنوان یک هم جنبشی قبول کرده است. به اطلاعیه این حزب در رابطه با حوادث اخیر نگاه کنید، در کمال بی شرمی آنها را کومه له زحمتکشان خطاب می کند، دبیر اول حزبشان بارها در سخنرانی هایش اعلام کرده که وجود تابلو حزب کمونیست ایران مانع نمی شود که کسان و جریاناتی که خود را با کومه له تداعی می کنند به آنها نپیوندند و درب کومه له علیزاده همیشه بر روی آنها گشوده است. ابراهیم علیزاده در آخرین اظهارات خود در کلاب هاوس و در مورد اتفاق درون سازمان زحمتکشان می گوید این حزب در کردستان جا افتاده است و نیرو دارد و ما باید آنها را به رسمی بشناسیم (نقل به معنی)
(چرا اسمش را ميخواهند؟ چون اگر فردا روزنامه کيهان بنويسد که سه تن به اسامى باباميرى، ايلخانى زاده و مهتدى سازمان ديگرى تشکيل دادند، همه ميگويند خوب که چى؟ چکار کنيم؟ مگر طاهر خالدى تشکيل نداده؟ مگر صد نفر ديگر از کومهله چيزهاى ديگرى را تشکيل ندادهاند؟ طرف اسمش را ميخواهد و رسما در روز روشن سرقت مسلحانه ميکند. اسم را ميخواهد چون خودش کسى نيست. وگرنه چه سنتى را ميخواهيد بيدار کنيد؟ به کدام سنت اين کومهله داريد دست ميبريد و از آن دفاع ميکنيد؟ دارد ميگويد معروف کيلانه حق داشت، دارد ميگويد جلال طالبانى حق داشت، دارد ميگويد ماموستا شيخ عزالدين حق داشت، بعد بخودش ميگويد کومهله. دارد به کومهله فحش ميدهد اما ميگويد من کومهلهام. کومهله نگفت جلال طالبانى حق داشت. کومهله نگفت معروف کيلانه حق داشت، کومهله وقتى زنده بود و آدمهايش کشته نشده بودند، که الان نتوانند شهادت بدهند، اينها را نگفت. يک عده زيادى از چيزى که شما داريد خودتان را به آن ميچسبانيد رفته به اسم سوسياليسم کشته شده و گفته است زنده با حزب کمونيست ايران! اين دزدى است. و جالب است که کومهله نشسته است و ميگويد اسم مهم نيست محتوايشان را بايد نقد کرد!
اسم مهم نيست چيست؟ دارد بزرگترين هديه تولدش را به او ميدهد و ميگويد بفرما اسم را هم ميخواهى بِبَر و هر چقدر ميخواهى با آن عوامفريبى کن. هر چقدر کسى معتقد باشد که اسم کومهله اسم معتبر و مهمى است، به همان درجه بايد از کارى که اينها کردهاند منزجر باشد، چه برسد به اينکه هنوز اسم خودش کومهله باشد.) (منصور حکمت -" دیپلوماسی " یا انتخاب سیاسی؟)
امروز جریانات راست و حتی جمهوری اسلامی بیش از هر کس بر طبل بحران کومه له و اسم کومه له می کوبد و می گویند، نگاه کنید این همان کومه له است که دارند همدیگر را می کشند، فردا اگر اینها به قدرت برسند از این بدتر هم می کنند. تا از این طریق آن اعتباری که کردستان در بعد سراسری دارد و مردمی که در سراسر ایران فریاد می زدند "کردستان چشم و چراغ ایران" را بی اعتبار کنند. اما اگر کسی در این رابطه بخواهد از این جریانات نقدی بگیرد، می گویند اکنون زمانش نرسید و نباید دشمنان کومه له را شاد کرد. حال باید پرسید چه کسی در این میان به جمهوری اسلامی خدمت کرده است، خود این جریانات با پراکتیک و سیاستهایشان طی این سالها و یا کسانی که از این جریانات افشا کرده اند؟
کومه له (ابراهیم علیزاده)
طی دوره ای که جناح چپ درون حزب کمونیست ایران تصمیم گرفت از این حزب خارج شود و حزب خود را تشکیل دهد، دو جناح راست و سانتر درون کومه له در درون این حزب دست بالا گرفتند. به دنبال جنگ خلیج و به قدرت رسیدن ناسیونالیسم کرد در عراق، اگر چه بخشی از ناسیونالیسم درون کومه له به رهبری عبداله مهتدی انشعاب کرد و جریان ناسیونالیست فالانژ خود را تشکیل داد، اما بخش دیگر آن در کومه له حزب کمونیست ماندگار شد و در تمامی این سالها قدم به قدم از اصول بنیادی که حزب کمونیست ایران بر مبنای آن تشکیل شده بود عقب نشینی کرد. در مقابل کشتار و ترور کمونیست ها به دست اتحادیه میهنی و بارزانی سکوت کردند که نکند جیره و مواجبشان از سوی آنها قطع شود، برای شرکت در کنگره ملی کرد بارزانی و کنفرانس میری سر و دست می شکستند و پایه ثابت در کنگر ملی کرد پ ک ک و صدور اعلامیه های مشترک در کمیته دیپلماسی و نزدیکی و همپیمانی با پژاک (نیروی فاشیستی و مرزدار جمهوری اسلامی) هستند. سکوت در مقابل جنایات پژاک و پ ک ک، سکوت در برابر قتل و عام کارگران سیمان تاسلوجه از سوی اتحادیه میهنی کردستان، سکوت و مماشات در خصوص قتل و عام مردم معترض در سلیمانیه، سکوت در برابر تحویل دادن زندانیان سیاسی از سوی حکومت اقلیم به رژیم جمهوری اسلامی، مخفی نگه داشتن مذاکرات بین مرکز همکاری و رژیم در نروژ ، تکیه به طبقه متوسط جامعه، سکوت در برابر جنایات باند زحمتکشان تنها نمونه بسیار کوچکی از راست روی و سیاست سوسیال دمکراتی کومه له ابراهیم علیزاده است.
وقتی عملکرد این حزب و افقی دیگری که این حزب پیش روی خود قرار داده است را نگاه می کنیم و برخوردهای غیر دمکراتیک به مخالفان سیاسی خود در جریان انشعاب روند سوسیالیستی کومه له و انشعاب کومه له صلاح مازوجی می بینیم که این جریان باورهای دیروز خود را دور انداخته است و معلوم می شود که سازمانی که امروز تحت نام کومه له یا حزب کمونیست ایران فعالیت می کند، دیگر فقط اسم آن جریان را یدک می کشد.
کومه له سازمان کردستان حکا (صلاح مازوجی)
آن طرف تر نیز جریانی که به رهبری صلاح مازوجی از کومه له ابراهیم علیزاده جدا شده است و تحت همان نام یعنی کومه له سازمان کردستانی حکا فعالیت می کند و در طی این سالها و در تمامی این سیاستها با حزب ابراهیم علیزاده شریک بوده، بعد از جدایی نیز نشان نداده است تفاوت بنیادی و آنچنانی با حزب علیزاده دارد. در آرزوی گرفتن اردوگاهی از جانب اتحادیه میهنی و دریافت جیره ماهیانه جلوی مقرّات و ادارات حکومت اقلیم کردستان سگ دو می زند، اگر چه به دنبال انشعاب این جریان از کومه له علیزاده، این خوشباوری را در دل تعداد مشخصی از فعالین کومه له در داخل بوجود آورد که شاید کومه له را به سیاستهای کمونیستی خود برگرداند، اما با ادامه همان سیاستها خیلی زود این خوشباروی نیز در دل آنها تبدیل به یاس شد. رویدادهای مختلف نیز نشان داد که در بر همان پاشنه می چرخد و این جریان نیز تنها در رقابت با کومه له علیزاده فعالیت می کند.
(حقیقت اینست که سازمان این دوستان چه از لحاظ نظری، چه از نظر سیاسی و تاکتیکی و چه از نظر پراتیکی علنا و رسما به آن حزب و تاریخ و اصولش پشت کرده و آن گذشته را تحقیر می کند. این صرفا یک ادعا نیست. نگاه کنید امروز چه می گویند و چه می کنند. حزب کمونیست ایران بعنوان حزبی علیه اردوگاه های رویزیونیستی و روایت های بورژوایی از سوسیالیسم بوجود آمد، امروز اینها رسما و علنا اعلام می کنند که مساله این نیست که " سوسیالیسم چه کسی واقعی است " بلکه بر سر متحد کردن پایه اجتماعی " چپ " است) (منصور حکمت -" دیپلوماسی " یا انتخاب سیاسی؟)
روند سوسیالیستی کومه له (ساعد وطن دوست)
روند سوسیالیستی کومه له در سال دو هزار و نه میلادی نخست به عنوان فراکسیونی در درون کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران در ضدیت با حزب کمونیست ایران و یک تفکر ناسیونالیستی شکل گرفت و دیدگاههای کومله را رفرمیستی میدانست. بعد از اینکه فراکسیون از کومه له اخراج شد، امکانات مالی بسیار زیادی از اتحادیه میهنی کردستان دریافت کرد و به شکل سازمان سیاسی مدتی فعالیت کرد و اما خیلی سریع بخار شد و به هوا رفت و چند نفری که در این سازمان باقی مانده بودند بعد از انشعاب کومه له صلاح مازوجی به آغوش کومه له علیزاده برگشتند و در آن ادغام شدند.
روند سوسیالیستی در جریان هماهنگی برای برگزاری کنگرۀ ملی کُردستان که بنا بود به دعوت عبدالله اوجالان و کمیتۀ صلح برای کُردستان در چارچوب پروژۀ صلح برگزار شود و در جلسات مشترک با کومله سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، کمیتۀ کردستانِ حککا و کمیته کردستان حککا(هیئت دائم) حضور داشت.
به قول منصور حکمت آنچه امروز می بینیم، یک کومه له جدید است و این تنها یک بحث حقوقی نیست. بحثی سیاسی است. مردم کردستان نباید در این صحنه سازی شرکت کنند و موظفیم از این تاریخ دفاع کنیم، همانگونه که باید از تاریخ انقلاب اکتبر و بلشویسم دفاع کرد، همانگونه که استالینیسم با اعدام رهبران بلشویک و تبعید آنها به سیبری بر لنینسم پیروز شد و در غایبش سرمایه داری دولتی و کمونیسم نوع روسی را پایه ریزی کردند، امروز کومه له ها نیز در غیاب رهبران کمونیست خود اینچنین تاریخ کومه له تحریف کرده اند و تنها اسمی باقی مانده است.
(انتقاد ما به کومه له امروز، گوشه کوچکی از نقد ما به خود بستر اصلی این ارتجاع در منطقه است. ما گروههای سیاسی را نه بر حسب رادیو داشتن و مقر داشتن و چای دم کردن و نگاهبانی دادنشان، بلکه بر حسب سیاستشان قضاوت می کنیم.
سیاست کومه له امروز در منطقه، چه در رابطه با دولت و چه بویژه در قبال احزاب ملی کرد، سیاستی ورشکسته و غیر قابل دفاع است. این سوال بالای سر رهبران امروزی این سازمان آویزان است. متاسفانه فحاشی به منصور حکمت و دروغ بافتن راجع به یک تاریخ مستند و خدشه ناپذیر جواب این سوال سیاسی واقعی نیست. بعد از خوابیدن همه گرد و خاک ها و ترکیدن همه عقده ها، باز این سوال باقی است که این چه سیاستی است؟ این چه انتخاب سیاسی مفتضحی است؟ این اصل مساله است. فرار از آن ممکن نیست).(منصور حکمت - رویداد های بزرگ و انسانهای کوچک)
با تمامی این تفاصیل و چه اکنون و چه بعد از خوابیدن این گرد و خاک ها یکبار دیگر این سوال بر روی میز مردم کردستان قرار می گیرد، کدام کومه له؟ جواب آسان است، کومه له و تاریخ کمونیستی این جریان را در بطن مبارزات طبقاتی پایین جامعه و مبارزه برای آزادی، برابری و عدالت اجتماعی بر پایه کمونیسم مارکس و تنها در درون همان جامعه باید جستجو کرد، نه در نام، پرچم و یا شعار احزاب.
آسو سهامی
30 ژوئن 2023