نقدی بر همایش مجازی گفتگو برای نجات ایران

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 دیروز جمعه و امروز شنبه ۴۲ نفر فعال سیاسی در یک "تمرین سخنرانی" یا به عبارتی همایش مجازی در زمین بازی جمهوری اسلامی (یعنی همان کلاب هاوس ـ که بنده در مورد آن بارها مقاله نوشته ام) گرد هم آمده اند تا برای نجات ایران گفتگو و یا بگو مگو داشته باشند. ظاهرا برای خالی نماندن عریضه از یک کرد و یک مشروطه خواه سابق دعوت نیز شده است. اگرچه اکثر مدعوین از طیف اصلاح طلب, ملی مذهبی, نواندیش دینی, چپ و جمهوریخواه هستند.

بنده یک سوال اعتراض گونه یا اعتراض استفهامی از برگزارکنندگان این همایش دارم. پنل های متعددی در این همایش گنجانده شده است از جمله پنل "رنگین کمان ایران". در این رنگین کمان یک کرد دیده می شود و یک مشروطه خواه سابق که اکنون بیشتر به اصلاح طلبان حکومتی نزدیکتر است تا به مشروطه خواهان برانداز. در نتیجه آن چهل نفر دیگر که برای اکثر آنها احترام قائلم و حرجی بر حضور آنها نیست, تقریبا از یک جنس می باشند. اما سوال معقول و مشروع بنده این است: با توجه به اینکه آنگونه که دیروز بعد از نماز جمعه زاهدان نیز شاهد بودیم, جنبش در بلوچستان همچنان با شعارهای انقلابی ادامه دارد. مضاف بر اینکه بلوچستان بیشترین تعداد نسبی قربانیان را برای جنبش زن زندگی آزادی داده است و مظلوم ترین و محروم ترین منطقه ایران است؛ اما همچنان می خروشد و هزینه می دهد. چرا یک نفر بلوچ به این همایش دعوت نشده است؟ چــرا؟ البته این سوالی است که بقیه نیز که در این همایش نمایندگی ندارند محقا می توانند بپرسند.

 

در طی هفته ها و ماه های گذشته همایش و سمینار و نشست های فراوانی برگزار شده است که عاید اکثر آنها را می توان با این گفته فردوسی توصیف نمود: "آمدند و نشستند و گفتند و برخاستند و رفتند". ولی بهرحال اکثر این نشست ها یک همنوع یا همجنس خودی تحت نام بلوچ (از جدایی طلب گرفته تا افراد مطیع و سلطه پذیر که به تازگی از ایران آمده اند و حتی مدرک دیپلم هم ندارند و در زندگی کوتاه سیاسی اش حتی توانایی نوشتن یک پاراگراف تحلیل سیاسی را هم ندارند) را دعوت کردند. تا واسطه ها و میانجیگران برگزار کننده این نوع سمینارهای پرسود از دلارهای نفتی ادعا کنند رنگین کمان آنها کامل بوده .

 

و اما این همایش مجازی بگو مگو برای نجات ایران از طرف اصلاح طلبان و برخی از طرفداران نظام نمونه بارز تبعیض قومی, دینی و مذهبی از طرف "ازمابهتران" می باشد. البته تعجب آور نیست. چون احتمالا برخی از برگزارکنندگان این همایش برای دهه های طولانی سر سفره جمهوری اسلامی بزرگ شده اند و همان نگاه نخوت آمیخته با نفرت, خودبزرگ بینی و انحصارطلبی تبعیض آمیز نهادینه شده در رژیم کودک کش در برخی از اینان نیز درونگیر گشته و با خصلت و ضمیر ناخودآگاه آنان عجین شده است. لذا از نظر ما بلوچها (و دیگران) این نوع همایش های انحصاری که توسط عوامل سابق جمهوری اسلامی با این نوع اعمال تبعیض های آشکار و بی پروا برگزار می گردد قاعدتا نمی تواند باعث نجات ایران شود. شاید هدف پنهان بر ما عیان نباشد. مخصوصا عطف به اینکه توسط برخی از رسانه های طرفدار رژیم پخش مستقیم می شود.

 

جمهوری اسلامی در جمعه خونین زاهدان بیش از صد نفر بیگناه را کشت و بیش از سیصد نفر را زخمی و معلول کرد. و حدود هزار معترض به این کشتار را دستگیر و زندانی و شکنجه نمود. درست مثل آن مرغی که سر ببرند و تپیدن نگذارند. بعد از چندین ماه اعتراض, رژیم فقط دو نفر مامور دون پایه را به جرم "افراط و تفریط" دستگیر کرده است. این رژیم سفاک و خونریز و دزد و فاسد و جنایتکار نمی تواند و یا نمی خواهد عمق رنج تبعیض و اندوه جانکاه مردم ستمدیده بلوچ را درک کند. لذا هر نوع سوال و اعتراضی را هم نامشروع و نابجا می داند. احتمالا برگزارکنندگان این همایش که در همان فرهنگ تبعیض آمیز جمهوری اسلامی بزرگ شده اند, این سوال یا اعتراض بنده را نیز نامشروع و نابجا بدانند, که در آنصورت برای بنده ذره ای قابل تعجب نخواهد بود.

 

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

شنبه ٢ اردیبهشت ١٤٠٢


حکایت یک استان و دو مولوی و دو عید فطر

 

برخلاف فتوای خامنه ای که گفته است امروز جمعه (اول اردیبهشت ١٤٠٢) عید فطر نیست و فردا (شنبه) را عید فطر اعلام کرده, مردم بلوچ در شهرهای مختلف استان مثل همه کشورهای اسلامی (به استثنای جمهوری اسلامی) امروز را عید گرفتند. امروز جمعه مولانا عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان نماز عید فطر را با حضور جمعیت بیشمار برگزار کرد. اما اسفاء که در زادگاه بنده (چابهار) جمهوری اسلامی مثل همیشه موفق شد مولوی عبدالرحمان سربازی (امام جمعه اهل سنت چابهار) را متقاعد کند به جای همراهی با بقیه مردم اهل سنت از حکومت پیروی کند که این خودداری مولوی و نمایندگانش از برگزاری نماز عید فطر در چابهار باعث تفرقه شدید و سردرگمی هزاران نفر شد.

 

در اردیبهشت سال پیش در مقاله ای تحت عنوان "حکایت یک شهر و دو روز و دو عید" نوشتم که جمهوری اسلامی همواره مدعی است زاهدان پایتخت وحدت اسلامی است. اما حوادث نشان دادند که شوربختانه "وحدتی" در کار نیست و جمهوری اسلامی از لحظه بدو پیدایش خویش همان افسانه‌های مکرر و خام را تکرار می‌کند. این رژیم حاصلی جز ایجاد تفرقه و تبعیض بین شیعه و سنی (و بقیه هموطنان) چه در داخل کشور و چه در جهان بیرونی نداشته است. حکایت یک شهر و دو روز و دو عید زاهدان نه تنها داستان تلخ دو نماز عید در دو روز متفاوت است، بلکه قصه پر غصه رژیمی است که بنا به ادعای خودش برای وصل کردن آمده بود، اما هُنرش "فصل" کردن است. حکایت یک شهر و دو روز و دو عید حقیقتا حکایت انزوا و ایزوله شدن و تنها ماندن جمهوری اسلامی در جهان اسلام است. بقیه دنیای اسلام عید را یک روز زودتر جشن گرفتند. اما جمهوری اسلامی که خود را‌ ام القرای جهان اسلام معرفی می‌کند، به دلیل سماجت حاضر نشد با بقیه جهان اسلام همراه شود و بقول معروف "علی ماند و حوضش".

 

اما امسال جمهوری اسلامی با کمک مولوی عبدالرحمان سربازی موفق شد ویروس تفرقه را اینبار نه بین شیعه و سُنی بلکه بین سُنی و سُنی در بلوچستان شیوع بدهد. حقیقتا نمی دانم چرا و چگونه جمهوری اسلامی توانسته مولوی عبدالرحمان سربازی را در قبضه و پنجه خود از بقیه جدا کرده و باعث چندپارچگی و تفرقه بشود. مولوی عبدالرحمان سربازی را از کودکی یعنی بیش از نیم قرن پیش که به چابهار آمد و عموی من (حاج یوسف دوشوکی) به او یک منزل مجانی داد, می شناسم. او هنر سیاست "نه سیخ بسوزد و نه کباب" را از همان ابتدا می دانست و اجرا می کرد و در طی ٤٤ سال گذشته با سیاست و زیرکی همراه رژیم بوده است. علیرغم اینکه شخصا با او بارها صحبت کرده و نیک می دانم که قبل از انقلاب شدیدا مخالف خمینی بود. ولی چه سود که عده ای معتقدند "گر زمانه با تو نسازد تو با زمانه بساز".

 

اگرچه مولوی عبدالرحمان سربازی ثابت کرده است که در دریای پرتلاطم جمهوری اسلامی شناگر ماهری است؛ اما اکنون دوران پسا جمعه خونین زاهدان و خاش است. چهارشنبه یعنی دو روز قبل از جمعه خونین زاهدان (٨ مهر ١٤٠١) در چابهار تظاهرات علیه فرمانده "تجاوزکار" نیروی انتظامی شهر صورت گرفت, مولوی عبدالرحمان سربازی مردم معترض را اغتشاشگر و بر هم زننده نظم شهر لقب داد و اعتراضات را محکوم کرد. اما بعد از جمعه های خونین زاهدان و خاش, با مصلحت اندیشی زیرکانه سکوت اختیار کرد. ولی با آنچه که امروز در چابهار اتفاق افتاد, احتمالا سیاست "نه سیخ بسوزد و نه کباب" ایشان منبعد کارایی نخواهد داشت.

 

عبدالستار دوشوکی

مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن

جمعه اول اردیبهشت ١٤٠٢