اسماعیل هوشیار: جنبش انقلابی مردم ایران -ضرورت اتحاد سراسری چپ در شرایط کنونی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

بیش از چهارماه است شبحی درآسمان ایران به گشت وگذار مشغول است .نظام جمهوری اسلامی با تمام توان برای از بین بردن این شبح وارد عمل شده است. تنها راه تبدیل این شبح به واقعیت ، تداوم و انباشت ابرهای سپیدی است که در گوشه وکنار ایران وجوددارند تا بتوانند با بارش سنگین و مداوم خیابانها را بشویند وآن را برای فردای مبارزه پاکسازی کنند» . در جهانی که مردم نتوانند خواسته خودرا ازطریق انتخابات پارلمان و صندوق رای اعمال کنند بدون شک خیابان منصه برحق خواسته های مردم است .

خیزش چندماهه اخیر جوانان که با شعار «زن- زندگی- آزادی» از خیابان ها شروع و پرتوان تا دامنه البرز طنین یافت در فراسوی تکامل خود به شعار سرنگونی نظام و مرگ بر دیکتاتور تکوین یافت. سرعت و شتاب خیزش آنرا به یک جنبش سراسری با مشخصات ومختصات انقلابی تبدیل و علاوه بر شکست سکون معنی دار جامعه چهره وصف بندی نیروهای طبقاتی را دگرگون نموده است. چرائی انتخاب خیابان در جوامع دیکتاتوری محرزاست زیرا وقتی در یک جامعه بسته سیاسی مبتی بر دیکتاتوری هیج راهکار ونهاد دیگری برای ابراز عقاید وجودنداشته باشد خیابان و پشت بام محل اصلی شعارو اعلام خواسته بشمارمی رود .
این جنبش تاریخی که ابعاد و طنین آن در تمامی جهان بنمایش در آمد یک سنگربندی جهانی را برعلیه رژیم دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی به وجودآورد که حتی برای خودمبارزان نیز قابل پیش بینی نبود. مهم ترین ویژگی جنبش شکستن تابوهای مقدس مابانه مذهبی و تصویر چهره کثیف ولی فقیه و درهم شکستن قداست تروریست های سپاه در قالب جانبازان جبهه و جنگ و برملا شدن نقش سربازولایت قاسم سلیمانی در سرکوب های داخلی ومنطقه ای توام با به آتش کشیدن بنرهای باصطلاح قهرمان ملی بود. شعارهای جان برکفان که پیامد آن درهم فروریختن تابوی رهبری مذهبی و خودمذهب بیانگر یک دگرگونی کیفی در جنبش پیش رو می باشد. خلاصه این دگرگونی در تقابل مردم ستمدیده163 شهر و 144 دانشگاه و مراکز آموزشی از طریق فرزندان برومندشان در مواجهه‌با کلیت رژیم استبدادی- مذهبی جمهوری اسلامی و عدم توسل بهرگونه شعائر مذهبی بوده است بطوری که پایه های رژیم توتالیتر را از بیخ و بن به لرزه درآورد به طوری که در بین صفوف حامیان و هواداران رژیم نیز تفرقه ایجادکرد. اگرچه در دهه اخیر ما شاهد خیزش های ادواری سالهای 1388-1396 و 1398 نیز بودیم اما شتاب و شعار این خیزش عملا آنرابه جنبشی فراتر از آنها تبدیل کرده است.
رژیم استبدادی -فاشیستی کودک کش جمهوری اسلامی که تصور نموده بود نسل فعلی جنایات دهه شصت و قتل عام سال 1367 را فراموش کرده و با تاریخ نگاری وارونه و معرکه گردانی نویسندگان مزدور در مجلات و روزی نامه تصویری مخدوش از مبارزان قبل و بعد انقلاب ارائه نموده بود بناگاه با فرزندان و نوه های سرکوب شدگانی مواجه شد که انتظارنداشت.
سرکوب شدید خیابانی و لشکرکشی پاسداران جهل و خرافات به سرزمین مقاومت وانقلاب «کردستان» و سپس قتل عام مردم بی دفاع بلوچستان

زنجیره مقاومت را در کشور سراسری نمود اما آنچه در پس طوفان بپاشده هویدا بود فقدان یک تشکیلات قدرتمند برای شلیک تیرخلاص به لاشه متعفن جمهوری اسلامی است . اگرچه جوانان برومند کشور با استفاده از تجربیات شبکه ای توانسته بودند نوعی رهبری افقی سراسری را به جنبش تحمیل کنند که تبلورآن در شعارهای واحد سراسری قابل مشاهده بود اما چشم اسفندیار جنبش همانا فقدان تشکیلات سراسری انقلاب به مثابه ارگان مقابله با رژیم پوسیده و زواردررفته ولایت فقیه است .

صورتحساب جنبش انقلابی تا کنون شامل حدود 19546 بازداشتی شامل 720 دانشجوی بازداشتی ،525 جان باخته شامل 71 کودک ، 732 محکوم شده در بیدادگاه های ضدانقلاب شامل 110 محکوم باعدام که وحشت رژیم باعث شده هنوز بسیاری از آرای محاکم ضدانقلابی اعلام و اجرا نشوند. بدون شک تداوم مبارزه بهرشکل ممکن در تعطیلی این احکام تاثیربسزائی دارد . بدون شک مبارزان کف خیابان شناخت درستی از وحشیگری رژیم و هزینه حضوردر خیابان را داشتند و می دانستند خون و مرگ هزینه حضوردر خیابان است. بواقع جان برکفان خیابانی که تشنه آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی در قالب شعارزن -زندگی – آزادی بودند اگاهی کامل داشتند که در مبارزه کنونی دست یابی به خواسته آنان بدون هزینه نخواهدبود . راهبران مبارزه نیز درتلاش بودند تا حدامکان هزینه این مبارزه را کاهش دهند نه اینکه از مبارزه خودداری کنند. در این مبارزات خیابان در تقابل با صندوق رای قرارنگرفت بلکه وقتی مردم به تجربه 43 ساله از صندوق رای محروم ویا صندوق رای خواسته انهارابرآورد نکرد به خیابان بعنوان بدیل واقعی کسب قدرت پناه بردند. تجربه جهانی نیز نشان داده که این خیابان است که دربرخی مواقع صندوق رای را بر حاکمان تحمیل کرده ونه برعکس. مضافا برآن که هر کنش خیابانی لزومأ با هدف گذار از جمهوری اسلامی صورت نگرفته بلکه شعارخیابان نشان می دهدخواسته مردم در خیابان چیست .بطورمثال در کشورهای دموکراتیک، اعتراضات خیابانی خصلت براندازی ندارد. ولی در رژیم های مستبد که راه های اعتراضات مردم مسدود و نارضایتی ها انباشته شده، حضور مردم در خیابان ها و میادین می تواند به سرعت به طغیان علیه حکومت تبدیل و برانداری و فروپاشی رژیم را نهائی کند.
در اعتراضات خیابانی اخیر اگرچه شدت و شتاب جنبش انقلابی بسیاری از عناصررژیم را به انتقاد از عملکرد حاکمیت در تقابل با خواسته های مبارزان کف خیابان واداشت اما سیاست رسمی و عملی به زعامت دیکتاتور فقاهتی در مواجهه با این جنبش اجرای سرکوب و اعتشاش نامیدن جنبش ازدرون بپاخواسته و اتصال آن به بیگانگان بوده است خامنه ای دیکتاتور خودباخته وفرماندهان سپاه که فساد مالی -اخلاقی سراپای وجودشان را فراگرفته با همراهی قوه قضائیه فاسدتراز سپاه ناتوان از مهار جنبش، به قتل عام آن روی آوردند .
آنچه رهبران جمهوری اسلامی را بوحشت انداخته حضور زنان و جوانانی است که ظاهرا دست پروده دوران نظام پرورشی همین رژیم بوده و حضرات بر این تصوربودند که آنان سکون را بر حرکت و سستی را برشتاب ترجیح داده اند؟! امروزه به عینه برای مبارزان خیابان مشخص شده تا زمانیکه نتوان به تظاهرات و راه پیمائی های میلیونی دست یافت ، کسب قدرت غیرممکن خواهدبود و این مهم نیز جز با ظهور یک تشکیلات سراسری منبعث از سازوکارهای نوین دوران فعلی نخواهدبود.
اگرچه گسترش و فشردگی حضورمردم در این تظاهرات مشابه تظاهرات و راه پیمائی میلیونی معروف 25 خرداد 1388 نبود اما شعار این تظاهرات نیز برخلاف آن راه پیمائی گدائی رای و صیانت و بازشماری صندوق های آرا نبود زیرا برای تظاهرکنندگان از روز اول مشخص بود که جز با تغییر رژیم و راندن مذهب به جایگاه باورشخصی امکان جایگزین مناسبی برای رژیم وجودندارد. آنچه ماموران سرکوب را غافلگیر و زمین گیر کرده بود نهراسیدن مبارزان از رویاروئی با مزدوران و به تمسخرکشیدن مرگ در راه خواسته های جنبش زن – زندگی -آزادی با نفی علنی اساس نظام سیاسی یعنی ولایت فقیه در قالب شعار مرگ بردیکتاتور بوده است. مهارت جان برکفان خیابانی در تداوم تظاهرات ها که با سرودهای نوین و ارائه ابزارهای هنری همراه بود با حمایت گسترده جهانی بویژه از طرف هنرمندان ، زنان و شخصیت های سیاسی همراه و شعر « برای همه..» جوان مبارز شروین حاچی زاده بعنوان تکلمه خوانندگان جهان برای حمایت از جان برکفان وحضور قدرتمند زنان در این جنبش که به خیابانها سرازیر شده بودند تبدیل شد .
بازتاب این جنبش انقلابی، ایرانیان مهاجر اعم از پناهندگان سیاسی ، دوستداران انقلاب و گروه های به خواب رفته سنواتی را به جنب و جوش درآورد که حاصل آن بزرگترین راه پیمائی سیاسی ایرانیان و خارجیان مهاجردر آلمان و متعاقب آن در کانادا، امریکا و فرانسه شد .در واقع جنبش مهسائی باعث جان گرفتن ایرانیان خارج کشور و باورداشتن باین که ما می توانیم گردید این تظاهرات ها افکار عمومی جهانیان را متوجه جنایات رژیم جمهوری کودک کش نمود و فشار مردم و نمایندگان مجلس های آنان محرک فشار بر دولت‌های این کشورها برای محکوم نمودن سیاست سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی گردید که هم اینک شاهد یک اجماع جهانی بر علیه رژِیم فاشیستی جهموری اسلامی می باشیم .مبارزان به خیابان امده بر اساس گفته برشت شاعرنامدار بر این باوربودند که : «آنکه می‌جنگد ممکن است شکست بخورد ولی آنکه نمی‌جنگد پیشاپیش شکست خورده است» لذا عزم جزم کرده بودند با پلیدی و دیکتاتوری بجنگند. جامعه درشرایط اسفباری قراردارد. نابرابری تشدید یافته حاصل مناسبات سرمایه داری سنتی عقب مانده که باعث تشدید تضاد بین دو طبقه اجتماعی اصلی جامعه سرمایه دار و کارگر گردیده و عملا گذار مسالمت آمیز از وضعیت اسفناک کنونی را غیرممکن ساخته است. تصویر نقاشی شده جامعه کنونی نبرد بین آزادی و استبداد و خودکامگی، جنگ بین زندگی و زیستن شرافتمندانه در مقابل نابودی تدریجی شهروندان و جامعه و امکان سقوط ماورائی کشوردر منطقه را نشان می دهد. این نقاشی که پرتره ان از دیماه 1396 شروع ودر شهریور 1401 درمعرض دید قرارگرفت مردم را از خانه ها به خیابان برای تعیین تکلیف با دیکتاتوری و استبداد کشانید. خیزشی که ظاهرآن « اعتراض به روسری و حجاب و سبک زندگی مربوط بود» ، اما در عمق خیابان ، مبارزینی را نشان دادکه با شعارها و مطالبات اقتصادی و سیاسی روشن، خواهان سرنگونی انقلابی نظام حاکم و استقرار نظمی نوین و متکی به رای و اراده آزاد خودشان هستند. تکوین شعارهای اولیه به « کرد، بلوچ، آذری ، آزادی برابری» و « نه سلطنت ، نه رهبری ، آزادی وبرابری» نشان داد که اتفاقا خواسته های معترضان ریشه در اعماق جان سوسیالیسم دارد . جوانان عاصی با نگاهی به اعتراضات پیشین دریافته بودند که انـقلاب اجـتماعی بـا انـقلاب و تـحول سیاسی مـتفاوت اسـت؛ یعنی تغییرات سیاسی تـنها منجـر بـه عـوض شـدن رژیم سیاسی و گـروه حـاکم منجـر میشـود، در حـالی که انـقلاب اجـتماعی عـناصـر زیربـنایی را هـدف گـرفـته و تـمام مـناسـبات اقـتصادي را تغییر میدهـد. لذا برآن شده بودن یکبار برای همیشه به تجربیات گذشته پایان داده ودگرگونی اجتماعی را شعارخودقراردادند.
از طرف دیگر شدت سرکوب که همراه با تجاوز به نوامیس بازداشت شدگان با استفاده از اخرین تکنیک های فشار و بازجوئی با نقش آفرینی سپاه تروریستی در مناطق کردستان و بلوچستان عملا باعث فرورفتن جنبش به محاق اندیشه تغییر وضعیت مبارزاتی و پوست انداختن شکل مبارزه فروبرده است .برای دستگاه حاکمیت با توجه به تجارب دهه شصت و تاسی از کشتارهای برون مرزی در عراق ، سوریه و یمن روشن شده که اگرچه این جنبش ممکن است در شرایط فعلی قدرت سرنگونی رژیم را دارا نباشد اما پتانسیل ذخیره شده آن و نیروئی که بازتولید خواهدکرد مانند بهمنی خواهد بود که دراثر کوچکترین تکانه ای امواج پوشیده را بسرعت به حرکت درخواهدآورد و گسل های زلزله سیاسی را فعال تراز قبل به پایه های رژیم برخورد خواهدنمود.
به نقل از فعالان سیاسی رژیم و اصلاح طلبان دیروزین و منادیان باصطلاح خشونت گریز مدافع ماندگاری هرچه بیشتر اسلام پوسیده ، این جنبش امکان بازگشت به نقطه صفرقبلی «25 شهریور 1401» را بکلی منتفی کرده و جامعه وارد فاز نوین براندازی نظام سیاسی حاکم شده است. مبارزان برای ورود به خیابان خواسته یا ناخواسته به این نتیجه رسیده بودندکه مبارزات خیابانی مجـموعـه اقـدامـاتی اسـت که هدف آن مخدوش کردن سـلطه گـروه حـاکم است. جامعه شناسی مبارزه از لـحاظ اجـتماعی، مـبارزان و خـواسـته هـایشان را در دینامیک قـدرت در جـایگاه افـراد اجـتماعی که پـذیراي این سـلطه نیستند قـرار می دهـد و نـه در جـایگاه فـرمـانـبران تـحت سـلطه. هـدف نـهایی این مبارزه کنونی تغییر نـظم مـوجـود و سـاخـتاري اسـت که این نـظم را حـفظ و پشـتیبانی میکند. امـا آیا این مـبارزه بـا خـواسـت و اراده جوانان جان برکف آمده صـورت گرفت و یا خود به خود در جریان تحولات اجتماعی -سیاسی و اقتصادی رخ داد؟. همه تحقیقات وتجربیات مبارزاتی تاکیددارند وقتی تـضادهـاي درون هـر جـامـعه شـدت گـرفـته و آشـتی نـاپـذیر می شـونـد، نیازمـند تـحولی اسـاسی اسـت که منجـر بـه تغییر و بـازتـعریف مـناسـبات درون آن اجـتماع شـود.در همین رابطه مبارزان جوان و زنان جان برکف در عمل یادگرفتند که تظاهرات بدون اعتصابات کارگری به پیروزی منجرنخواهد شد و در میانه مبارزه شعار « کارگر قهرمان ، اعتصاب ، اعتصاب» جایگزین شعارهای قبلی شده بود . تجربه زندان و هم بندی با زندانیان سابق سیاسی و آموخته های زندان خودنیز تاکیدی مجدد بر پیوند تظاهرات با اعتصابات کارگری و حضورفعال معلمان و کارمندان بنگاه های اقتصادی برای درهم ریختن منابع مالی حاکمیت منفوراست . لذا از هم اکنون جنبش باید بر مکعبی کثیرالاضلاع شامل جوانان جان برکف ، دانشجویان ، نفتگران مبارز، کانون بازنشستگان ، شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ، شورای اعصابات کارکنان دولت بویژه بانکها ، شوراهای کارکران و کارکنان کارخانجات ، بازماندگان جبهه و جنگ و خانواده شهدا ، کانون استادان دانشگاه های کشور ، کانون وکلای ایران، انجمن های دانشجوئی دانشکاه ها ، سندیکای شرکت واحد ، سنديکاى هفت تپه ، اتحاديه آزاد کارگران ايران، شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ، شورای سازمان دهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت ،شورای سازماندهی اعتراضات نفت ، شوراهای جوانان محلات ، مرکز همکاری احزاب کردستان، شوراهای مدارس ایران ، کانون نویسندگان و هنرمندان ، شورای اعتصابات کارکنان دولت، استوارگردد تا بتوان در گام های بعدی با تشکیل شورای سراسری اعتصابات و تظاهرات و راه پیمائی های میلیونی رژیم را بزانودر آورده و جمهوری دمکراتیک شورائی را میسرسازیم . ما نیک آگاه هستیم درشرایط استبدادی- فاشیستی جمهوری اسلامی امکان مبارزه بسیارسخت و نمی توان رهبران جنبش را پیش چشم رژیم قربانی کرد لذا ایجادوتشکیل یک سازمان راهبری سراسری در خارج که ریشه های آن در پیوند با داخل و مبارزان و زندان باشد تنها راه ممکن فعلی است. بنطر می رسد با توجه به سبعیت حیوانی رژیم در سرکوب جنبش، وجود یک ساختارسراسری « داخل و خارج» مشابه ساختار تشکیلاتی مبارزان ایرلندی شامل یک سازمان مخفی متکی بر نهادهای مدنی«شاخه سیاسی - شین فین » شبه علنی بیشتر کارساز باشد. علاوه بر این تصییه می شود با توجه به استفاده رژیم از ابزارهای الکترونیکی و ماهواره ای برای شناسائی مبارزان ،کوشش شود مبارزان با ماسک در تظاهرات ها شرکت نمایند و آگاهی های لازم برای ازکارانداختن دوربین های مخابرایت مستقر در اماکن تظاهراتی را کسب نمایند.
آنچه در این میان حیرت آورست سر بلندکردن خفته گانی است که سالیان متمادی بخصوص در خارج کشور به زدوبند و سرمایه گذاری در املاک و مستغلات و سهام مشغول بوده و یا پیوستن تعدادی از ورزشکاران و هنرمندانی که بعضا تا همین مدت پیش سردرآخوررژیم داشتند و امروز با پناهنده شدن به خارج داعیه رهبری جنبش را دارند. از دوران انقلاب نوعی چپ ستیزی دیوانه بار توسط نیروهای فاشیست ماب حزب الهی شروع که اتفاقا بنوعی توسط نظامیان و سلطنت طلبان و ساواکی ها دامن زده می شد اما به دلیل حضور قدرتمند چپ در دوران سرکوب شاهنشاهی و دوران تطاهرات درآغازراه بجائی نبردند اما بدلیل تشتت گروه های چپ و همراه شدن بخشی از انان با رژیم حاکم ، جمهوری اسلامی ایران موفق شد ازبعد انقلاب نیروهای چپ را یکی پس از دیگری به گونه‌ای وحشیانه سرکوب که اوج آن بمباران کردستان بود. در این سرکوب رژیم از نیروهای باقیمانده سلطنت طلب در ساواک و سازمان ضداطلاعات ارتش به زعامت تیمسارشاهنشاهی و رفیق شفیق اعلیحضرت حسین فردوست و همچنین تیمسارکاوه معاون اطلاعات خارجی ساواک بهره کامل برده بود . درشرایط کنونی که سلطنت طلبان که بوی گوشت به مشامشان خورده و ازلانه های کذائی خودبیرون امده و باتکراروتاکید برقراری مجدد سلطنت مجددا شعارهای چپ ستیزی دامن زده شده و حتی با شعارهای « مرگ بر سه فاسد ، چپی ، ملا ، مجاهد » نوید قتل عام چپ ها را می دهند . اینان که عمدتا عناصر مجهول الهویه هستند فراموش مرده اند که آب رفته به جوی باز نمی گردد . البته جهت اطلاع آنان تاریخ نشان داده که در دوران ناپلئون سلسله سلطنت بوربورن ها که با انقلاب ساقط شده بودن بکمک نیروهای خارجی مجددا بقدرت رسیدند و آن چنان قتل عامی به راه انداختند که تاریخ شرمسار سلطنت آنان شد و مجددا بزباله دان تاریخ انداخته شدند. درعصرحاضر تنها نمونه بازگشت به قدرت خوان دومینگو پرون ژنرال و سیاستمدار آرژانتینی بود که سه بار به عنوان رئیس‌جمهور آرژانتین انتخاب شد. او طی یک کودتای نظامی در سال ۱۹۵۵ از کار برکنارولی مجددانه در سال ۱۹۷۳ به قدرت بازگشت و تا پیش از درگذشتش در ۱۹۷۴ و جانشینی همسر سومش ایزابل پرون به جای او، شش ماه در قدرت بود.پرون و همسر دومش اوا ، برخلاف شاه نزد بسیاری از مردم محروم و ستمدیده آرژانتین محبوبیت گسترده‌ای داشتند و تا به امروز هم چنان به عنوان نماد حزب پرونیست شناخته می‌شوند. پیروان پرون‌ها تلاش های آنان را برای محو فقر و تکریم کارگران می ستایند، پرون ها نام خود را به جنبش سیاسی شناخته شده به نام پرونیسمو دادند که در آرژانتین امروز عمدتاً به وسیله حزب عدالتخواه نمایندگی می‌شود. سلطنت طلبان بدانند که پرون دیکتاتوری مشابه اعلیحضرت شما نبود و طرفداران او در بین توده های فقیروکارگر بودند تا خوش نشینان نظامی و ساواکی های دست به خون مردم آغشته .
از دیدگاه جنبش انقلابی مردم ایران ، ما به هرآن کس که از رژیم جداشود و به صف مردم به پیوندد خوشآمد می گوئیم اما آنها فراموش نکنند که زمانی که درصف مقابل بودند یا بقول خودشان در ته صف قرارداشتند بسیاری از مبارزان کشور تاوان سنگینی برای مقابله با رژیم ددمنش جمهوری اسلامی پرداخت کرده اند. خوشبختانه عصر اطلاعات و شبکه های اجتماعی مانع پنهان کاری فرصت طلبانی است که دیرآمده اما می خواهند بررخش انقلاب سوار شوند . ما یکبار در انقلاب 1357 چوب ندانم کاری خودرا خوردیم و دیرآمدگان سفره انقلاب را دروکردند و پاداش انقلابیون دهه شصت با اعدام های جمعی و گورهای دسته جمعی پاسخ دادند که آمارنشان می دهد برخی از این گروه ها و اشخاص وکالتی اساسا یا نبودند و یا فرصت طلبانه از وحشت در پستوهای خارج زندگی را ترجیح دادند.
روی سخن ما در این پایانی با جنبش چپ برآمده از صف درازای انقلاب از مشروطیت تا کنون است . همان طوریکه مشاهده می گردد علیرغم مشارکت و خوشنامی و نداشتن تهدید از طرف مذهبی ها در انقلاب 1357 آن چه از فردای انقلاب نصیب چپ شد جز اعدام و تیرباران و سرکوب و پناهندگی نبود .یعنی دستخوش آن همه مبارزات سازمانی، ازبین رفتن عموم کسانی شد که غم ایران و انقلاب را در سینه داشتند .حال مشتی فرصت طلب که خودرا سلطنت طلب و طرفدار نظام پادشاهی می خوانند و ظاهرا تقاضای همکاریشان از طرف رژیم جمهوری اسلامی پذیرفته نشده این روزها در شبکه های اجتماعی « چرا که آنان اساسا در ایران حضورندارند» با دشمنی هیستریک ، شعارهای چپ کشی سرداده و در برخی تظاهرات های خارج کشور آکسیون های نیروهای رادیکال را برهم می زنند و خواستار چوبه های دار برای مبارزین انقلاب 1357 به ویژه چپ ها کشیده اند . زهی خیال باطل ؟! توگوئی که سلطنت انان برقرارشده و قرارست انتقام کسان فراری خودرا ازما بگیرند. اینان غافل هستند همین حضور فقط رسانه ای انان مدیون مبارزانی است که عموما توسط فرزندان برومند نسل قبلی صورت گرفته است. برای یافتن این ادعا هیج شعاری بهتراز « نه سلطنت نه رهبری ، دمکراسی برابری » نیست که درمیان مبارزان تهران ، کردستان و بلوچستان گوش فلک را کرکرده اما ظاهرا این حضرات آن چنان به موسیقی کلاسیک پناه برده اند که دجار پارگی پرده گوش شده و قادر به شنیدن شعارهای کف خیابان نیستند . این افراد توجه ندارند اگر در چند تظاهرات سال 1398 شعار«رضاشاه، روحت شاد » داده شد نه در طرفداری از حکومت رضاشاه بلکه در مخالفت با حکومت اخوندی بوده ریرا تظاهرکنندگان تصور می کردند رضاشاه روحانیون را سرکوب کرده است ؟ آنان نمی دانستند که رضاشاه بر خلاف سلف ترک خود آتـاتورک برای کسب قدرت ناچارشد با سر آغشته به گل و لای در مراسم مذهبی شرکت کند تا سلطنت را حفظ نماید ، امری که آتاتورک عار داشت انجام بدهد. در همین راستا و با نگاهی برگرفته از تجربیات کشورخودمان در دهه 1332 و 1357 و برای تعمیق جنبش کنونی و حمایت از جان برکفان زندانی و منتظران فرصت برای تسخیر مجدد خیابان ها،و برافراشتن بیرق چپ نیرومند که در فردای سرنگونی مجددا قتل عام نشویم و بتوانیم حداقل بخشی ازقدرت را تشکیل دهیم ، چپ باید خود راسا علمدار تشکیل یک جبهه متحد
« اپوزیسیون سازماندهی شده» برآید اما قبل از تشکیل این جبهه ایجاد یک اتحاد سراسری از گروه ها و سازمانهای چپ «ونه کاغذی که بسیارند» ضرورت و الزام دارد چرا که اگر چپ نتواند دردرجه نخست خود اتحاد خاص خودرا تشکیل دهد در هر ائتلاف یا جبهه ای وارد شوددرآن مضمحل و اسیر خواسته هابی بورژوائی خواهدشد .نگاهی منصفانه وواقع بینانه برجریانات چپ که اساسا در خارج کشور« به استثنای احزاب کردستانی» حضوردارند نشان می دهد که چپ تشکیلاتی و غیرتشکیلاتی خارج شامل « سازمان راه کارگر،سازمان اتحاد فدائيان کمونيست ،سازمان کارگران انقلابی ایران « راه کارگر» ، حزب کمونيست ايران ،اتحاد سوسياليستى کارگرى ،سازمان فدائيان اقليت ،اتحاد سوسیالیست های خاورمیانه، سازمان فدائيان خلق ايران اکثريت ،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران ، چريکهاى فدايى خلق ايران ، حزب کمونیست کارگری ایران ، شورای نمایندگان احزاب سازمان ها و… چپ وکمونیست ، هسته اقلیت ، حزب حکمتیست«خط رسمی» ، حزب حکمتیست ، حزب توده ایران ، جنبش فدرال- دموکرات آذربايجان ، فرقه دموکرات آذربایجان حزب دموکرات کردستان ایران، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ، حزب کومه له کردستان ایران ، حزب آزادی کردستان ،سازمان خبات انقلابی کردستان، حزب حیات آزادکردستان ، جنبش آزادیبخش ملی آذربایجان جنوبی ، جبهه متحد کرد،حزب سبزهای ایران ،گرایش مارکسیست های انقلابی ایران ، روند سوسیالیستی کومله ،سیمای سوسیالیسم ، حزب رنجبران ايران ، توفان، حزب کار ايران ، حزب کمونیست ایران« م.ل» ، شورای موقت سوسياليست های چپ ايران ، حزب سوسياليست ايران ، حزب سبزهاى ايران ، لیبرال دمکرات های ایران ، فوروم اجتماعى ايران ،جبهه متحد بلوچستان جمهوری خواهان » می باشند . خوشبختانه مدتی پیش شاهد ائتلاف سه جریان کومله ، اتحاد دو بخش حزب دموکرات کردستان ایران ، اتحاد حزب کمونیست و سازمان انقلابی کارگران « راه کارگر» ، اتحاد جمهوری خواهان ،است که با تشکیل « شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست» عملا بخشی از خواسته مارا پوشش داده شده است..
بنطر ما تعداد قابل توجهی از این گروه و سازمان های نام برده شده ، فردی هستند و شاید تعداد اعضای آنها به تعداد انگشتان دست هم نرسد لذا باید با واقع بینی و درک ضرورت فرآیند انقلاب دست از خودباوری های کاذب برداشته و به نزدیکترین جریان منسوب بخود وارد اتحاد شوند و سپس جریانات بزرگتر حول محورهای زیر اتحاد بزرگ چپ سوسالیستی را تشکیل دهند:
مرحله اول- تشکیل اتحاد سراسری چپ ایران -شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست --برای موارد زیر
الف -سرنگونی نظام جمهوری اسلامی
ب-برقراری جمهوری دمکراتیک شورائی متضمن حداقل مواردزیر:
۱-ماهیت سوسیال دمکراسی حکومت با تاکید اصل جدائی دین از سیاست و حکومت و فدرالیسم قومی - منطقه ای
۲-رابطه حسن همجواری با همه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای منطقه
۳-برقراری آزادیهای سیاسی – اجتماعی و فرهنگی برای همه شهروندان با هر دین ، مذهب و مرام و عقیده
۴-آزادی مطبوعات و رسانه ها
۵-برقراری نظام عادلانه مزد برای کارگران و زحمتکشان و ایجاد سیستم تامین اجتماعی و پوش سلامت عمومی
۶-برقراری تناسب منصفانه همه مناصب کشوری بین زنان و مردان و تاسیس وزارت زنان بطوری که ایران انقلابی در جهان بتواند مظهر عدالت جنسیتی در حاکمیت شود.
۷-حمایت کامل از اتجادیه ها ، سندیکاهای کارگری ، معلمان و بازاریان
۸-برقراری نطام آموزش اجباری تا مقطع دیپلم و آموزش رایگان تا مرحله دکترا و لغو سهیمه بندی های
9- برچیدن دکان روحانیت و آموزش آنان برای حقوق شهروندی وتمرکز این امور زیرنظر دولت انقلابی
۱0-به رسمیت شناختن قانونی حق اعتراض ، حق اعتصاب برای هگان
۱1-لغو آموزش های دینی در مدارس زیرا باورهای مدهبی امری شخصی تلقی خواهدشد.
نکته مهم دیگری که رفقای چپ باید بدان توجه خاص نمایند حضور اکثریتی ها و توده ای ها با هرتفکری با توجه به سابقه ننگین چندساله همکاری با جمهوری اسلامی – علیرغم ضرباتی که بعدا بر انها نیز واردشد - در هر اتحادی می تواند صدمات حبران ناپذیری بر ماهیت اتحاد و اعتبار چپ وارد آورد. ممکن است سئوال شود ما از یکطرف حتی جداشدگان از رژیم را در جبهه انقلاب پذیرا هستیم پس چرا در مقابل ورود و یا علاقمندی اکثریتی ها و توده ای موضع گیری قبلی داشته باشیم. تاکید جنبش انقلابی مردم ایران مبنی برورود این دو گروه در اتحادچپ می باشد اما الزاما به معنی عدم ورود آنان به جبهه انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی نمی باشد و چنانچه درآن جبهه رای به ورود اینان داده شود قابل تامل است .


در مرحله دوم پس از تشکیل اتحادسراسری چپ، بایددرصدد تشکیل یک جبهه فراگیر برای دوره گذار به قصدسرنگونی رژیم که رئوس ائتلاف برای ورود به این جبهه می تواند شامل مواردزیرباشد:
الف- سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی
ب- برقراری یک نظام برآمده از مجلس موسسان با خواست مردم متضمن جدائی دین از سیاست و حکومت
بنطر جنبش انقلابی مردم ایران سازمان ها و نهادهای زیردرداخل و خارج کشوروجوددارند که دارای پتانسیل و توان مشارکت در سرنگونی نظام جمهوری اسلامی رادارند :
« انجمن های دانشجوئی دانشکاه ها ، سندیکای شرکت واحد ، سنديکاى هفت تپه ، اتحاديه آزاد کارگران ايران، شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ، «شورای سازمان دهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت ،شورای سازماندهی اعتراضات نفت ، شوراهای جوانان محلات ، مرکز همکاری احزاب کردستان، شوراهای مدارس ایران ، کانون نویسندگان و هنرمندان ، شورای اعتصابات کارکنان دولت، شوراهای کارکران و کارکنان کارخانجات ، بازماندگان جبهه و جنگ و خانواده شهدا ، جمعی از دمکراسی خواهان آذری؛ کانون استادان دانشگاه های کشور ، کانون وکلای ایران ، هواداران جبهه ملی ایران ، کانون نویسندگان ایران ، کانون نویسندگان ایران «در تبعید » ، كانون زندانيان سياسي «در تبعيد » ، حزب سکولاردمکرات ایرانیان ، اتحادجمهوری خواهان ، همبستگی جمهوری خواهان ، سازمان های جبهه ملی ایران در خارج کشور، حزب سوسیال دمکرات و لائیک ایران ، سازمان سوسیالیست های ایران ، انجمن پادشاهی ایران ، حزب مشروطه ایران « لیبرال دمکرات »، فرشگرد،
ما بر این عقیده هستیم که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت بدلیل خودمحوری محض و تفکر حاکم برآن اگرچه حاضر به مشارکت در جبهه انقلابی نخواهدبود اما توان و ظرفیت بالائی را درشرایط سرنگونی خواهدداشت .


برای یادآوری و درنظرداشت توازن نیروها باید تاکید نمائیم گروه بندی اصلی سازمان ها و احزاب طرفدار جمهوری اسلامی در چارچوب قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی نیز در قالب تشکل های زیر تبلوردارند «جامعه روحانیت مبارز ، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ،حزب مؤتلفه اسلامی ، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی ، جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، جامعه اسلامی مهندسین ،انجمن اسلامی پزشکان ایران ، جامعه زینب، فدائیان اسلام ، حزب تمدن اسلامی، جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی ، ، حزب سبز ایران، جمعیت پیشرفت و عدالت ایران اسلامی ، مجمع روحانیون مبارز،حزب اعتماد ملی،حزب جمهوریت ایران اسلامی، حزب اسلامی کار، سازمان عدالت و آزادی ایران اسلامی ، حزب ندای ایرانیان ، حزب اتحاد ملت ایران اسلامی ، مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران ، مجمع نیروهای خط امام ، حزب همبستگی ایران اسلامی ، حزب مردم‌سالاری، حزب اراده ملت ایران، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ، مجمع اسلامی بانوان ، خانه کارگر ، کارگزاران سازندگی ، حزب اعتدال و توسعه ، حزب مستقل و اعتدال ایران ،حزب اسلامی رفاه کارگران » قراردارند که در شرایط انقلابی و گسترش شبکه انقلاب برخی از این جریانات عملا منحل یا منفعل خواهندشد اما تعدادی دیگر داعیه و ادعای حضورفعال را خواهندداشت
بدون شک تا زمان سرنگونی رژیم ماشین سرکوب رژیم کماکان سپاه پاسداران باتفاق ارتش خواهندبود که احتمال ریزش نیرودر ارتش بیش از سپاه اما ریزش در سپاه معنی دار خواهد بود و تاثیر بیشتری نسبت بریزش در ارتس بهمراه خواهدداشت .
در خاتمه پیش بینی جنبش انقلابی مردم ایران با توجه به توازن فعلی قوا ووضعیت داخل کشور می تواند شامل پنج گزینه زیرباشد.
1- سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و کسب قدرت توسط جبهه انقلابی فوق الاشاره بشرط تشکیل
2- مرگ خامنه ای و کسب قدرت توسط سپاه پاسداران و بیرون راندن تدریچی روحانیون و برقراری برخی آزادی های اجتماعی نطیر بی حجابی و استقرار حکومتی شبیه بعثی ها یا پاکستان و حل مشکل تحریم با امریکائی ها در یک دوره کوتاه پس ازکسب قدرت « چنین حکومتی با روسیه نیز روابطی دوستانه خواهدداشت »
3- مرگ خامنه ای وکسب قدرت توسط مجموعه ای از سپاه+ برخی اصلاح طلبان و برخی اصلاحات قانون اساسی و رفع تحریم با امریکا
4- سرنگونی جمهوری اسلامی توسط ائتلافی از سلطنت طلبان و باندهائی از سپاه پاسداران به همراهی مراجع تقلید که در این حالت همان قانون اساسی قبل انقلاب جاری و هرگونه فعالیت چپ ممنوع خواهدبود مگرچپ وابسته
5- سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و کسب قدرت مشارکتی توسط مجاهدین خلق + سپاه پاسداران با یک قانون اساسی بظاهر متفاوت و جایگزینی صفت رهبری به جای ولایت فقیه


سرنگون باد جمهوری اسلامی ایران
برقرارباد اتحاد سراسری نیروهای چپ ایران
پیش بسوی تشکیل جبهه متحدانقلابی
سی ام دیماه 1401
23.01.2023
اسماعیل هوشیار