امیر پیام: نکاتی در باره تقسیم امکانات به هنگام جدایی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

یادداشت های جنبش کارگری: مشکلی که در ادامه بحران سیاسی در حزب کمونیست ایران اکنون در اردوگاه مرکزی کومله بر سر تقسیم امکانات بوجود آمده بدرستی مورد نگرانی فعالین چپ و سوسیالیست است. «بیانیه جمعی در رابطه با انشعاب در حزب کمونیست ایران و کومله» برای من نیز ارسال شده بود که برای امضای آن آماده نبودم. این بیانیه از کمیته رهبری کومله منتخب «کنگره ۱۸ کومله» درخواست می کند و امیدوار است که می توان «در فضایی سالم و متمدنانه هیات هایی از طرفین بر روی موضوعاتی از قبیل بهره گیری طرفین از امکانات محل استقرار در اردوگاه مرکزی کومله در کردستان عراق و امور مالی، تدارکاتی، تسلیحاتی، و اسناد تشکیلات و...... مذاکره و به توافق رسید.»

کمیته رهبری کومله «منتخب کنگره ۱۸» به این بیانیه پاسخ داد که «ما تقسیم اردوگاه را به دلایل متعدد که بروشنی برای رفقای ۷ نفره اعزامی به کردستان توضیح داده ایم مناسب و عملی نمی دانیم.»

به این ترتیب مشکل حاضر همچنان لاینحل در محیطی پر التهاب و فضایی پر تشنج جریان دارد و می تواند وقایع دردناکی را رقم زند.

این وضعیت مساله کلی تر نحوه برخورد به «تقسیم امکانات به هنگام جدایی» را در جنبش چپ و سوسیالیستی طرح می کند که در صورت پاسخ درست می تواند به حل مشکل کنونی در بحران حزب کمونیست ایران و کومله نیز یاری رساند.

سوال اینست که نحوه برخورد صحیح و رویکرد اصولی با مساله «تقسیم امکانات به هنگام جدایی» که حافظ منافع عمومی جنبش چپ و سوسیالیستی و نیز جنبش کارگری باشد کدام است؟

در تاریخ چپ ایران ما از تجربیات مثبت و قابل اتکایی برای پاسخ به این امر برخوردار نیستیم. اگر جدایی اکثریت از سازمان چریک های فدائیان خلق را که صریح و مستقیم به ارتجاع خونبار حاکم پیوست و تنها موردی از انشعاب بود که به حق بالافاصله به صف بندی آشتی ناپذیر انقلاب و ضد انقلاب بدل گشت استثنا بدانیم، آنگاه مابقی انشعاب ها و جدایی های درون چپ از این نوع نبودند. این جدایی ها در هاله ای از ابهامات سیاسی و فقدان مبارزات فکری روشن و تبین های دلبخواهانه و پیش‌داوری نظری و پیشگویی در باره آینده سیاسی یکدیگر و نیز بدون توجه به تاثیرات واقعی باهم بودن و یا جدایی بر مبارزه طبقاتی جاری شکل می گرفت و به نتایجی زودرس و غیر واقعی منجر می شد. در متن این جدایی ها همیشه مساله «تقسیم امکانات» به مساله ای مناقشه انگیز و کدورت زا و پر درد که عواطف و همدلی ها و رفاقت ها را از بین می برد و بعضا به فاجعه می انجامید بدل می گشت.

ظاهرا تنها مورد «مثبت»از این جدایی ها که به آن اشاره می شود مورد جدایی جریان کمونیسم کارگری از حزب کمونیست ایران در سال ۱۹۹۱ است. این مورد اما برای پاسخ به سوال پیش رو کمک نمی کند. چرا که جریان کمونیسم کارگری در آن جدایی اساسا قصد ماندن در کردستان عراق و برخورداری از اردوگاه نظامی را نداشت و همه نیروهای خود را به خارج اعزام نمود. اگر کمونیسم کارگری همانموقع قصد داشت در کردستان عراق بماند و اردوگاه نظامی خود را داشته باشد آنگاه باید می دیدیم که چگونه به مساله تقسیم امکانات برخورد می کرد، چیزی که بهرحال مفقود ماند. اما تجربیات بعدی کمونیسم کارگری در جدایی ها علیه مستعفیون آوریل ۹۹، جدایی های بترتیب حزب حکمتیست و حزب اتحاد کمونیسم کارگری از حزب کمونیست کارگری و بعد جدایی حزب حکمتیست و خط رسمی از یکدیگر هیچیک «متمدنانه» نبود و با تخریب حرمت و شخصیت انسانها همراه بود.

برای پاسخ به مساله «تقسیم امکانات به هنگام جدایی» می توان دو رویکرد «دمکراتیک» و «کمونیستی» را به بحث گذاشت.

دو رویکردی که با برخی تفاوت ها بر این اصول متکی اند: اولا به آنچه طرفین به لحاظ سیاسی و اجتماعی و ارزشی و اخلاقی در مورد خود و در مورد طرف مقابل می گویند کاری ندارد و انها را دخیل نمی دارد. دوما به لحاظ مضامین سیاسی و اجتماعی و ارزشی و اخلاقی خنثی است و، غیر از موارد استثنایی مانند پیوستن اکثریت به ارتجاع حاکم و یا وقوع جرایم جنایی، تقسیم امکانات را بر مبنای چنین قضاوت هایی انجام نمی دهد. سوما و بالاخره تقسیم امکانات را تنها بر پایه این اصل انجام می دهد که امکانات و اموال و دارایی های حاصل شده توسط زندگی و کار و مبارزه مشترک متعلق به همه طرف های دخیل در آن زندگی و کار و مبارزه مشترک است و همه به یکسان بر آن حق دارند و از آن سهم می برند.

رویکرد دمکراتیک که ماهیتا بورژوایی است و در جوامع دمکراسی لیبرال جاری می باشد تقریبا از همین اصول پبروی می کند و می توان آنرا در برخورد به دعاوی و جدایی های درون سازمانهای غیر انتفاعی و تعاونی ها و اتحادیه های کارگری دید. اما مثال برجسته ای که به نظر من به بحث حاضر بیشتر نزدیک است و کمک می کند مثال طلاق و تقسیم اموال مشترک پس از آن است. در حقیقت در جوامع استبدادی و ارتجاعی بورژوایی است که حق برابر جدایی برسمیت شناخته نمی شود و با مذموم شمردن جدایی زن حقی از دارایی مشترک برای وی قائل نمی شوند. در رویکرد دمکراتیک به طلاق نه تنها حق برابر جدایی برسمیت شناخته می شود بلکه در همان حال دارایی های حاصل شده در زندگی مشترک به عنوان دارایی های مشترک هر دوطرف در نظر گرفته می شود که به هر دو تعلق دارد. در اینجا نظرات و برنامه ها و رفتار طرفین و قضاوت شان نسبت به یکدیگر دخلی در تقسیم دارایی مشترک و حق آنان در این رابطه ندارد.

اگر این رویکرد دمکراتیک نسبت به طلاق و جدایی زن و مرد خوب و درست است و به رشد و ترقی روابط و جوامع انسانی کمک می کند، آنگاه بمراتب بیشتر در مورد جدایی های جریانات سیاسی بویژه مدعی هر تعریفی از سوسیالسم و کمونیسم صادق است و کمتر از آن واپسگرایی و ارتجاع فرهنگی خواهد بود.

رویکرد کمونیستی ضمن تایید و حمایت از این رویکرد دمکراتیک بورژوایی اما از آن فرا تر می رود و منافع عمومی و کلان جنبش سوسیالیستی و جنبش طبقاتی کارگران را نیز دخیل می دارد. اگر حفظ و تحکیم و توسعه منافع کارگران و زحمتکشان در گرو اتحاد هر چه بیشتر صفوف آنان و برخورداری از یک جنبش چپ و سوسیالیستی متحد و توانمند است آنگاه به حداقل رساندن آسیب های جدایی یک اصل غیر قابل تخطی برای همه طرف های درگیر است. از آنجا که فرهنگ ناظر بر جدایی ها و تقسیم امکانات به هنگام جدایی از نقاط ضعف چپ در ایران است و همواره صدمات بلند مدت و غیر قابل جبرانی وارد نموده لازم است که با سعه صدر و دقت بسیار و خارج از فضا سازی ها و شانتاژهای متقابل به آن نگریسته شود. به این منظور ضروری است که: 1- حق جدایی را برسمیت شناخت و از آن شَر زدایی کرد. 2- اشاغه کدورت و نفرت پراکنی متقابل را محکوم کرد. 3- بین اظهار نظر و نقد نظری با اصالت از یکسو و اظهارات تولید فضای منفی ومضر از سوی دیگر تفاوت قائل شد و اولی را تشویق و دومی را تقبیح نمود. 4- برای فعالیت جدید یکدیگر که بر اساس تصمیمات و جهتگیری های پس از جدایی است ارزش و حق قائل شد. 5- همه امکانات و دارایی های کنونی را حاصل دوران زندگی و مبارزه مشترک همدیگردانست که هر دو مشترکا بر آن حق و سهم دارند. 6- به ایجاد روابط دوستانه در حین و پس از جدایی تاکید داشت و امکان اتحاد مجدد در آینده را باز نگه داشت.

اینها نکاتی است که در صورت ضروری شدن جدایی بدنبال شکل گیری تفاوت های سیاسی جدی و شفاف آسیب ها و صدمات جدایی را کاهش می دهد و به تداوم مبارزه متحد جنبش سوسیالیستی و جنبش کارگری یاری می رساند.

یک مشکل جنبش چپ ایران در عدم درک و عدم تعهد به این نکات بدیهی اینست که رویکرد اش به جدایی ها تماما و صرفا سیاسی است و لذا هر طرف برای خود حقانیت و مشروعیت تام تمام سیاسی قایل است و با مشروعیت زدایی از طرف مقابل عمل می کند. بالاتر گفتیم اگر موارد استثنایی پیوستن اکثریت به ارتجاع حاکم به مقاومت اقلیت و کل چپ رادیکال آندوره علیه اکثریت حقانیت و مشروعیت می بخشید، اما در بسیاری از موارد دیگر چنین نبوده و نیست و نخواهد بود. لذا حقانیت و مشروعیت بخشیدن یکجانبه به خود و سلب آن از طرف مقابل واقعی نیست. این ابدا به این معنا نیست که تفاوت نظرات سیاسی واقعی نمی باشند، بلکه به این معناست که واقعیت نظرات با واقعیت پراتیک آنها فاصله دارد و اگر"پراتیک تنها معیار حقیقت است" باید نظرات جدید را در پراتیک جدید نیز محک زد. درست است که در بروز اختلافات و جدایی ها می توان به موارد پراتیک ماقبلی تاکید کرد اما این برای حقانیت و مشروعیت بخشیدن به یک طرف و سلب آن از طرف دیگر مطلقا کافی نیست و برای اثبات و مشروعیت قطعی هر دو باید زمان داد و به پراتیک جدید پیش رویشان فرصت داد.

در مقطع جدایی جریان بلشویسم و منشویسم از یکدیگر اصلا معلوم نبود که نزدیک به دو دهه بعد همه حقانیت و مشروعیت سیاسی و طبقاتی و تاریخی به بلشویسم تعلق خواهد گرفت. ساده انگارانه است اگر بگوییم پس باید به همه جریانات «راست» فرصت رشد داد. خیر مساله این نیست، بلکه اینست که آنجا که تفاوت ها به شفافیت مثال اکثریت و یا حتی کمتر مانند حمایت مائوئیست های ایران از ارتجاع بنی صدری نیست، نمی توان و نباید بر اساس تبین های انتزاعی و استنتاج های انتزاعی جنس و سرنوشت پراتیک واقعی را که هنوز جریان نیافته است قطعی نمود. از اینرو بود که بلشویک ها ضمن جدایی و سازمان دادن و امکان دادن به رشد و تکامل پراتیک مستقل خود، علی رغم همه اختلافات و نقدهای دایمی، با منشویک ها روابط و مناسبات خوبی داشتند و برای تغییر آنها امیدوار بودند و تلاش می کردند. امید و تلاش شرافتمندانه ای که منظما بار می داد و منشویک های زیادی طی آن دو دهه بلشویک شدند.

از اینروست که در اختلافات کم شفاف و ناشفاف نمی توان بر اساس تبیین ها طرفین از خود و از یکدیگر قضاوت نمود. حتما می توان و باید نسبت به محتوای سیاسی مواضع نظر داشت و موضع گرفت اما برای قضاوت کامل و جانبدارانه این کافی نیست. جریانی که چپ نامیده می شود چه بسا که ممکن است در پراتیک جدید و مستقل خود، همانطور که بکرات تجربه شده، به اشکال دیگری براست بچرخد. و نیز جریانی که راست نامیده می شود ممکن است در پراتیک جدید و مستقل خود آنطور که تصویر می شود راست نباشد.

اینها متغیرات جدایی های کم شفاف و ناشفاف است که نشان می دهند ضمن اینکه باید اساس این جدایی ها و متغیرات آنها را برسمیت شناخت، لازم است که طرفین مشترکا شرایط مناسب برای پراتیک مستقل هریک را با ایجاد فضای سالم و روابط دوستانه و با تقسیم عادلانه امکانات مشترک که حاصل سالها زندگی و مبارزه مشترک همه آنهاست فراهم سازند.

جنبش سوسیالیستی ایران نیازدارد برای تقسیم امکانات در چنین جدایی هایی به لحاظ سیاسی خنثی باشد و امکانات مشترک را حاصل زندگی و مبارزه مشترک طرفین بداند که به همه آنها تعلق دارد و همه آنها به آن حق دارند و از آن سهم دارند.

5 بهمن 1400
25 ژانویه 2022
amirpayam.wordpress.com