محمد آسنگران: باز هم در مورد شعار "ما همه با هم هستیم"

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

در کنگره دوازدهم حزب کمونیست کارگری پیامی به مردم مورد تایید کنگره قرار گرفت با این تیتر: "مردم ما همه با هم هستیم!" با شنیدن این تیتر من کامنتی در فیسبوک نوشتم و هدفم این بود که نادرست بودن این تیتر و راست بودن این شعار برای یک حزب سیاسی را توضیح بدهم و ربط آن با انقلاب همگانی و انقلاب همه با هم را تاکید کنم شاید موثر واقع بشود. اما رفقای حزب کمونیست کارگری به جای تعمق و تفکر در دفاع از این شعار یک سری مباحث را پیش کشیدند که ربطی به سیاست ناظر بر این تیتر و هدف و سیاست نوشته من ندارد.

مثلا گفتند این شعار خیابان است! پاسخ من این بود شعار خیابان تقدسی ندارد. هر چه از خیابان بیاید قرار نیست کمونیستها دنباله رو آن باشند. قاعدتا کمونیستها یک یا چند قدم باید جلوتر از جامعه و خیابان باشند. قرار است افق پیروزی و سیاست و تاکتیک پیروزی را طرح کنند نه اینکه خودشان دنباله رو خیابان باشند. اگر حزبی دنباله رو مردم در خیابان است جامعه چرا باید به او بپیوندد. در این حالت بطور عینی و منطقی مردم و خیابان نقش حزب را بازی میکنند و آن چیزی که اسمش حزب است به شکل پراگماتیستی و پوپولیستی خیابان را رهبر خود میداند و دنباله رو وقایع میشود.
در این حالت حزب از خواست و شعار معینی فقط حمایت نکرده است با آنها یکی شده است و اینجا دنباله رو خیابان شده است. این کاری است که چپ ٥٧ انجام داد و نتیجه اش را دیدیم. در انقلاب ٥٧، بخشی از چپ همین کار را انجام داد. سال ٥٧ هم گفتند امروز فقط اتحاد برای سرنگونی شاه و علیه امپریالیسم. البته چپی که عمیقا با خواستهای جنبش اسلامی همسو بود، مبارزه با امپریالیسم و دفاع از رشد صنعت و اقتصاد ملی و استقلال و ... آرمانش بود. امروز حزب کمونیست کارگری کلمه امپریالیسم و ضدیت با آنرا حذف کرده و همان سیاست فقط سرنگونی را در پیش گرفته است.
من میدانم مردم و اپوزیسیون خارج کشور همگی خسته شده اند و عمر جمهوری اسلامی بیش از حد دوام پیدا کرده است. میدانم کمونیستهای زیادی هستند که با عصبانیت فریاد میزنند بابا بگذار این رژیم برود بعدا بحث حکومت کارگری و کمونیسم و اختلاف منافع طبقاتی و غیره را پیش بکشید. میدانم کسانی پیدا شده اند دیروز چپ دو آتشه بودند امروز میگویند انقلاب کارگری و سوسیالیسم زود است و طبقه کارگر ایران هنوز توان و امکان برپایی چنین جامعه ای را پیدا نکرده است. میدانم امروز در میان بخشهای زیادی از کمونیستهای سابق از کارگر و کمونیسم و مبارزه طبقاتی حرف زدن، اعصاب خرد کن و یا به معنی کم رنگ شدن مسئله سرنگونی تلقی میشود. میدانم شعار و آرزوی بسیاری از کمونیستهای سابق که آدمهای شریفی هم هستند تا حد فقط سرنگونی تنزل پیدا کرده است. و...
اما همه اینها به من گوشزد میکند یک عقبگرد در جریان است. دمکراسی خواهی و ملیت پرستی و حقوق بشری شدن و عدم حساسیت به پرچم و.... در میان چپ جامعه و سازمانهای سیاسی پررنگتر شده است. اینها را نه تنها از زبان چپ سنتی بلکه از زبان کسانی میشنوم که تا دیروز خود را منتقد این ترند چپ میدانستند. گرایش به ناسیونالیسم ایرانی تحت فرمولهای معینی در میان چپ رادیکال جا باز کرده است. همه این تحولات البته یک نتیجه دارد و آن هم این است که چپ و کمونیسم مارکسی را با یک تبلیغات جنگ سردی متهم به ایدئولوژیک بودن و فرقه ای بودن و غیر سیاسی بودن میکنند. ما همه اینها را دیدیم و جلو چشم ما در حال رژه رفتن هستند. وقتی پرچم قرمز به سفید و زرد تمایل پیدا میکند، وقتی در کنار رژیمیهای دیروز و سوپر ناسیونالیستهای امروز نشست و برخواست کردن قباحتش میریزد، وقتی چپ جامعه چه در دانشگاه و چه در میان احزاب سیبل تعرض میشوند و راست جامعه با مهربانی در آغوش گرفته میشوند، اسمش میشود کمونیسم سیاسی! این سیاست را قبلا حزب توده و اکثریت با متد و سیاست دیگری و در دوره دیگری پیش بردند و عاقبتش را دیدیم. قرار نیست ما با مصلحت گرایی باز هم این تاریخ تلخ را تکرار کنیم. انقلاب همگانی و سیاست همه با هم و ما همه با هم هستیم از چنین دگردیسی سیاسی منتج شده است.
رفقای حزب کمونیست کارگری در دفاع از این دگردیسی نوشته اند این شعار متحد کننده است! پاسخ من این بود و هست، برای بیان اتحاد همه اقشار ناراضی شعار های گویا تر و دقیقتری هست که هم جایگاه و استقلال طبقه کارگر را مخدوش نمیکند هم جامعه معترض و مردم تحت ستم را متحد میکند. چرا یکی از آنها را تیتر نکردید. مثلا شعار "آزادی برابری" یا "آزادی برابری حکومت کارگری"، یا "نان کار آزادی" و یا دقیقتر بگویم "نان آزادی برابری اداره شورایی" یا "نه شاه نه رهبر مرگ بر ستمگر" و.... پس شعارهای رادیکالتر و گویاتر و متحد کننده تر هم وجود داشتند و در خیابان هم تکرار شدند. چرا هیچکدام از آنها را تیتر نکردید.
همگان میدانند و با یک سرچ در اینترنت متوجه خواهند شد این شعار"ما همه با هم هستیم" اولین بار در سال ٨٨ به شکل توده ای مطرح شد و در شرایطی بود که نیروهای نظامی به صف مردم حمله کرده بودند و تعدادی جوان جسور برای پراکنده نشدن مردم این شعار را سر دادند. اگر این شعار اینقدر مهم و تعیین کننده بود که تیتر یک پیام شما باشد، چرا در شش کنگره قبلی کسی این شعار را تیتر نکرد؟ ما در کنگره شش از همه این شعارها اطلاع داشتیم و اغلب شما هم اینرا شنیده بودید. چرا از سال ٨٨ تا کنون کسی به چنین صرافتی نیفتاده است؟ چه اتفاقی افتاده است بعد از ١٢ سال به این فکر افتادید؟ رفقای عزیز باور کنید اینها دنباله همان تز انقلاب همگانی است. بیایید روراست از همین سیاست به شکل صریح و صمیمانه دفاع کنید. اینکه گویا بقیه نمیفهمند که ستمها و تبعیضات دیگری در جامعه هست و گویا برای این چپ به قول شما "غیر سیاسی و فرقه ای وهپروتی و ضد حزبی و ضد کمونیست و...، بقیه تبعێضات مهم نیستند و کارگر کارگری و ایدئولوژیک و... هستند، زیادی ناشیانه و مخاطب را دست کم گرفتن است.
میگویند در خیابان و در جنبش سرنگونی همه اقشار هستند و باید همه آنها متحد بشوند انگار ما گفتیم مردم باید متفرق بشوند. این نوع استدلال تنزل دادن سطح بحث است. شما خوب میدانید من و منتقدین رادیکال این شعار "ما همه با هم هستیم" به چی نقد داریم.
برای همه روشن است گاها و در شرایط حساس امنیتی بخشهایی از مردم این شعار را سر داده اند. حق دارند به کنار دستیشان بگویند فرار نکنید بمانید و مقاومت کنید همه ما با هم هستیم. حتی بعضا همین شعار را مردم تعرضی تر کردند و خطاب به نیروهای سرکوبگر گفتند بترسید، بترسید ما همه با هم هستیم. شما حتی اینرا هم نگفتید لااقل روحیه تعرضی را تقویت کنید. نصف این شعار (نترسید نترسید) را حذف کردید و گفتید "مردم ما همه با هم هستیم". اولا روشن است که نصف شعار را حذف کردید و این تیتر دیگر شعاری نیست که در خیابان داده شده است. بلکه نصف آن شعار است.
دوما شما به منظور آشتی طبقاتی و همراهی با افرادی از نوع طبر زدی و مسیح علینژاد و.... این شعار را طراحی کردید. میزگردهای رهبران حزب همراه طبرزدی بدون یک کلمه نقد و بیان تفاوت با او به عنوان همراه و همنظر و هم افق نمونه کوچکی از پراتیک کردن این شعار برای حزب جدید شما است. این شعارهم در همان راستا است. سیاست انقلاب همگانی شعار همه با هم را طبعا به دنبال خود می آورد. حقیقت این است واقعیت رفتار شما با افرد فوق هم بارها اینرا نشان داده است. توجیهات شما امروز بدتر از دفاعتان از چهارده امضا ها است.
آیا رفقای مدافع این شعار متوجه نیستند و نمیدانند که حمید تقوایی در میزگرد و مناظره با من در شهر کلن با صراحت و تاکید گفت که چرا من چهارده امضا ها و مسیح علینژاد را به گرایش و جنبش خاصی ربط میدهم؟ آیا نگفت چرا کارت جنبشهای دیگر را در جیب آنها میگذارم؟ حالا چه خواهد گفت؟ آیا آنها متعلق به جنبش دیگری هستند یا نه؟ من باز هم تاکید میکنم که این شعار ما همه با هم هستیم آگاهانه طراحی شده که به همان متد حقانیت بدهد. این همان دگردیسی است که در حال تکوین است. این اقدامات و این سیاستها ربطی به تاریخ ما کمونیستهای کارگری ندارد. تغییر ماهیت سیاستهایی است که کمونیسم کارگری بر مبنای آن پا گرفته است. اگر همراهی چپ سال ٥٧ با جنبش اسلامی این فاجعه را بار آورد است که چهل و دو سال است شاهد آن هستیم، قرار نیست امروز اجازه بدهیم تاریخ تکرار بشود و این بار چپ با همراهی ناسیونالیسم و ملیگرایی همان بلا را بر سر جامعه و کمونیسم بیاورد.
تمام بحث کمونیسم کارگری آنطور که از اسمش پیدا است کمونیسم امروز را به عنوان سیاست بخش پیشرو طبقه کارگر تعریف کرده است. این ترند در خود، جنبشی قائم بذات است و جامعه را به زیر پرچم خود فرامیخواند. شما عکس آن عمل کرده اید و زیر پرچم کس دیگری رفته اید که اسمش را مردم گذاشته اید. مگر در دوره انقلاب اسمش خلق نبود. اینکه خلق یا مردم در خیابان چی گفته اند بحث تعادل قوا و اوضاع مبارزه عملی همان روز است. حزب سیاسی طبقه کارگر قرار بود پرچم و افق یک طبقه و یک جنبش مستقل را برای رهایی جامعه از تمام مصائب سرمایه داری بلند کند. قرار بود همان مردم را به اردوی خود دعوت کند، نه اینکه وسط بازی و جدال طبقاتی حاد کنونی اعلام کند ما همه با هم هستیم. درست در شرایطی که ضدیت با کمونیزم و فضا سازی علیه چپ در میان راستها بیداد میکند، عکس گرفتن با آنها و بدون نقد ظاهر شدن با آنها معنی انحلال یک خط را نشان میدهد و نه رهبری آنرا. قرار بود جامعه را حول آن افق و آن سیاست کارگری و کمونیستی متحد وشکل بدهیم و چهار دهه است که همه ما برای رسیدن به این افق فعالیت میکنیم.
روشن است کارگر برای آزادی و رهایی خود به قول مانیفست همزمان کل جامعه را آزاد و رها میکند. اما شما عکس این روند حرکت کردید و سیاستی ضد این روند را تیتر کرده اید. مدتی همین حکم درست مانیفست را دفرمه کرده بودید. گویا مارکس گفته است بدون رهایی جامعه کارگر آزاد نمیشود. در حالیکه این جمله مارکس تاکیدی بر این حکم درست است که طبقه کارگر آگاه و کمونیستهای این طبقه علیه هر نوع ستم و تبعیضی هستند و برای آزادی و رهایی خود ناچار به نفی کار مزدی و شرایط از خود بیگانگی است. در نتیجه این تحول سیاسی و اقتصادی است که بشر از همه تبعیضات رها میشود.
منظور مارکس از بیان این جمله عکس فرمول دفرمه شده شما است. زیرا او در مانیفست تاکید میکند کارگر با کسب قدرت سیاسی و لغو کار مزدی شرایطی را فراهم میکند که کل جامعه آزاد میشود و اینرا با یک فرمول دقیق و با اتکا به درک ماتریالیسم تاریخی بیان کرده است. طبقه کارگر برای آزادی خود از هر امر عادلانه دفاع و علیه هر نوع تبعیضی باید قد علم کند و در راس جنبشهای اعتراضی در جامعه قرار بگیرد.
مثلا در جایی که ستم بر زن اعمال میشود کارگر هم به عنوان زن که خودش تحت ستم است و هم به عنوان طبقه ای که خواهان رهایی کل بشر از هر نوع ستمی است معترض است و از ستم دیدگان حمایت میکند و پرچمدار رفع هر نوع تبعیضی است. معنی این سیاست همه با هم نیست طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه خود را در جنبش برابری زن و مردم ادغام نمیکنند. همه با هم نیستند زیرا بخشی زیادی از زنان با کسب حقوق برابر با مردان کارشان تمام میشود. در حالیکه جنبش طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه هدف و سیاستشان رهایی همه آحاد جامعه از تمام نابرابریها و تبعیضات است. مسئله فقط برابری زن و مرد یا لغو حجاب اجباری نیست. زیرا جنبش کارگری مستقل از هر نوع جنبش حق طلبانه و آزادیخواهانه دیگر در خود و برای خود یک جنبش قائم بذات برای رهایی کل بشر از همه ستمها و تبعیضات است. بنابر این خواست عادلانه جنبشهای دیگر را حمایت میکند تا آن ستم معین رفع بشود. مقابله با هر نوع تبعێضی را وظیفه خود میداند. مانند حمایت جنبش کارگری از حرکت دهقانان اصفهان و یا خواست لغو حجاب و یا مطالبه رفع ستم ملی و.... بنابر این هر جا تبعیضی هست به کارگر مربوط است و برای رفع آن ستم تلاش میکند. اما در آن جنبشها ادغام نمیشود.
مثلا برای رفع ستم ملی طبقه کارگر قرار نیست برود جنبش ملی راه بیندازد. و یا خود را با جنبش ملی قاتی کند و شعار ما همه با هم هستیم بدهد. برای رفع ستم ملی طبقه کارگر و حزبش پلاتفرم خود را مستقل از هر جنبش اعتراضی دیگری اعلام میکند و همگان را برای تحقق پلاتفرم خود فرامیخواند. از رفع ستم ملی حمایت میکند اما همراه و هم افق جنبش ملی نمیشود. طبقه کارگرعلیه سیاست و فرهنگ و قوانین ضد زن قد علم میکند از خواست برابری زن و مرد دفاع میکند همه مدافعین حقوق برابر زن و مرد را به اردوی خود فرامیخواند. کارگر برای اینکه از خواست رفع ستم بر زنان حمایت کند و یا خواست و پلاتفرم انقلابی خود برای رهایی زن را محقق کند همگان را به اجرای سیاست خود فرامیخواند. سیاست طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه در این مورد هم لازم نیست و نباید به رنگ جنبش زنان برای برابری و رفع ستم بر زن تغییر ماهیت بدهد. بلکه برای رفع آن ستم تلاش میکند و و بر اساس ماهیت طبقاتیش رادیکالترین و انقلابی ترین پلاتفرم برای رهایی زن از همه تبعیضات را اعلام میکند و خود را به برابری حقوقی محدود نمیکند و همگان را به اردوی خود فرامیخواند.
تا کنون هم دیده ایم که قطعنامه های اول ماه مه یا پلاتفرمهای کارگری برای رهایی جامعه همه اینها و دهها مطالبه دیگر را به شکل رادیکالی طرح و از ستم دیدگان حمایت کرده است. برای رفع ستم بر سنیها و پیروان بهایی و دراویش گنابادی لازم نیست همراه سنیها و بهائیان و درویش بشوید. برنامه یک دنیای بهتر یک نمونه گویای پلاتفرم کمونیستهای این طبقه است. هر جا تبعیضی هست باید از حق ستم دیدگان دفاع کرد و خواست عادلانه آنها باید بخشی از پلاتفرم کمونیستهای طبقه کارگر باشد. بنابر این قرار نیست ما صف مستقل طبقه کارگر را که یک عمر بر سر آن با چپ سنتی جدل کردیم این چپ را دوباره از پنجره وارد کنیم آنطور که شعار "ما همه با هم هستیم" تیتر پیام کنگره حزب کمونیست کارگری شده است. این دوستان در خوشبینانه ترین حالت با درکی معکوس از مارکس و برنامه یک دنیای بهتر میگویند "چپ فرقه ای" میخواهد مردم بجز کارگر را نادیده بگیرد!؟ این حرف مرا با کمال تاسف یاد تبلیغات سطحی و عقب مانده سازمان مجاهدین خلق میاندازد.
من ده سال در کردستان جنگیدم و یک خواست عمومی آن جامعه رفع ستم ملی بود. در اروپا یک پای تشکیل و فعالیت کمیته علیه اعدام و علیه سنگسار و سازمان اکس مسلم و... بودم. همه ما میدانستیم که تحقق اهداف ما در کردستان محدود به رفع ستم ملی نیست و همزمان ما یک جنبش مستقل کارگری و کمونیستی را در آن جامعه شکل دادیم.
ما با خواست محدود رفع ستم ملی فعالیت نکردیم که اعلام کنیم ما همه با هم هستیم. همه ما علیه جمهوری اسلامی میجنگیدیم اما هیچ وقت نگفتیم ما همه با هم هستیم. و... یا همه این عرصه ها که در اروپا اسم بردم و مشغول آن بوده و هستم، آیا نمیدانستم فقط اصلاحاتی در جامعه سرمایه داری است و هیچ مطالبه سوسیالیستی ای در آن نیست. روشن است که من با آگاهی به این امر در این عرصه ها تلاش کرده ام.
اما رفقای متعصب در حزب کمونیست کارگری متوجه نیستند که دفاعشان از این شعار کل تاریخشان را زیر سوال میبرد. من فعالیت در همه این عرصه ها را بخشی از وظایف کمونیستها میدانم که قرار است علیه هر تبعیضی باشند. اما پلاتفرم و سیاست ما هیچ وقت این نبوده است که هر کس علیه اعدام است و یا هر کس منتقد اسلام و اسلام سیاسی است با ماست، پس همه با هم هستیم. اگر ما اینرا میگفتیم از دو حال خارج نبود. یا اینکه تفاوتی بین خود و دیگر گرایشات در این عرصه قائل نیستیم یا ریاکاری میکنیم. شق بعدی این است که رفقای مدافع این شعار یا متوجه نیستند یا آگاهانه انتخاب سیاسی کرده اند که نقش طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه را تا سطح همه با هم بودن گرایشات و طبقات دیگر تنزل بدهند. انگارخیابان برای این دوستان نقش دهقانان چین برای مائو و روستائیان برای کومله قبل از تشکیل حزب کمونیست را پیدا کرده است. این دیگر به خود آن رفقا مربوط است که در کدام صف قرار میگیرند.