برآورد معترضان در خیابان‌ها از وضعیت نیروها – یک بررسی میدانی

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

این بررسی پی‌جوی دو پرسش است: یکی درباره برآورد از نیروی سرکوب مستقر در خیابان و دیگری برآورد از جمعیت شرکت‌کننده در اعتراضات. تاریخ جمهوری اسلامی با سرکوب شروع شده و با سرکوب تداوم پیدا کرده است. پیش از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ایران، اسلام‌خواهان مشغول آتش‌زدن میخانه، سینماها و هر آن چیزی بودند که به نظر آنها مغایر با شریعت بود. در روزهای منتهی به ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و بعد از آن، تصاویر بسیار خشنی از حمله‌ افراد به تن‌فروشان و افرادی که به آنها ساواکی می‌گفتند منتشر شد.

وقتی روح‌الله خمینی در مدرسه رفاه مستقر شد، اعدام‌های پر شماری روی بام مدرسه رفاه انجام شد. حمله با سلاح سرد و گرم به دانشگاه‌ها در انقلاب فرهنگی، حمله با سلاح جنگی به ترکمن صحرا، حمله با سلاح سنگین و هواپیمای جنگی به کردستان، اعدام‌های دهه شصت، اعدام بهائیان، همجنسگرایان، حمله به تجمعات مسالمت‌آمیز اقشار مختلف ایران مانند دانشجویان، کارگران، معلمان، نویسندگان و روشنفکران، بازنشستگان، مال باختگان صندوق‌های قرض الحسنه، حاشیه نشینان، کشتار آبان ۱۳۹۸ و چهار ماه خشونت و کشتار حاکمیت برای سرکوب اعتراضات جنبش اعتراضی فعلی در ایران، تاییدی بر ادعای تاریخ توام با سرکوب جمهوری اسلامی است.
بر خلاف دهه شصت و هفتاد خورشیدی، به مرور زمان و با رواج اینترنت، ماهواره، تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی در ایران، حجم بیشتری از عکس‌ها و فیلم‌ها و اسناد سرکوب‌ها و کشته شدن مردم مختلف ایران توسط جمهوری اسلامی در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار می‌گیرد. بر خلاف گذشته که بحث بر سر اثبات وقوع رخدادها بود، اکنون بحث بر سر کیفیت وقوع حوادثی است که در وقوع آنها تردیدی نیست. جنبش ژینا، جنبش «زن، زندگی، آزادی»، انقلاب ایران یا هر عنوان دیگری که برای آن انتخاب شود به شکلی گسترده و عمیق، جمهوری اسلامی ایران را به چالش کشیده است. بعد از سه ماه و اندی اعتراضات خیابانی هم اکنون جامعه ایران وضعیت آتش زیر خاکستر را دارد و تحلیلگران سیاسی و اجتماعی انتظار دارند که با جرقه‌های مختلفی مانند مطالبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، دوباره جامعه ایران درگیر اعتراضات خیابانی شود.

دو پرسش برای تحقیق
در میانه اعتراضات خیابانی، حجم بالای اخبار، اعدام‌ها و کشتارها، شرایط برای نقد و بررسی جنبش ژینا مساعد نبود. منعی برای این اقدام وجود نداشت اما بسیاری از افراد ترجیح می‌دادند صحبت‌های همدلانه و امیدبخش بر زبان بیاورند و اگر در این زمینه موشکافی‌ای انجام شد، همراه با احتیاط و فرمی از بیان موضوعات بود که تا جای ممکن موجب تفرقه، درگیری و به حاشیه راندن شجاعت معترضان در خیابان نشود. اکنون که اعتراضات خیابانی احتمالاً به صورت موقت کاهش یافته است شاید فرصت مناسبی برای این باشد که این اعتراضات از زوایای مختلف مورد بررسی قرار بگیرد. در هفته پنجمی که در اعتراضات جنبش اخیر اعتراضی در ایران شرکت داشتم این دو سوالی که در ادامه شرح داده خواهد در ذهن تدوین‌کننده‌ی این گزار برجسته شد. در طول دوازده هفته‌ی پس از آن اطلاعاتی جمع‌آوری شد که در اینجا حاصل کار روی آنها ارائه می‌‌شود.

۱: جمهوری اسلامی چه میزان از نیروی سرکوب غیر نظامی خودش را به کار گرفته است؟

توضیح اینکه شواهد و مدارک به وضوح نشان می‌دهد که نیروهای سپاه و بسیج تحت عنوان نیروهای لباس شخصی برای سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم ایران استفاده شده‌اند. همچنین شواهد کافی برای اثبات استفاده‌ جمهوری اسلامی از سلاح جنگی در برخی مناطق ایران وجود دارد.

هنوز نیروهای ارتش، سپاه و بسیج، به طور رسمی با سلاح جنگی وارد میدان نشده‌اند و بخش اصلی لوازم سرکوب خیابانی، شاتگان‌ با مهمات ساچمه‌ای، تفنگ پینت‌بال، گاز اشک‌آور، باتوم و شوکر برقی بوده است.

در سوال بالا، منظور از نیروی سرکوب غیرنظامی، نیروهای بدون لباس فرم نهادهای نظامی و بدون سلاح و مهمات نظامی به عنوان سلاح و مهمات اصلی مورد استفاده نیروهای سرکوب بوده است.

۲: در میان ایرانیانی که درون مرزهای کشور زندگی می‌کنند، چند درصد از مردمی که به ضرورت تغییر نظام سیاسی ایران اعتقاد دارند و نظام حاکم را غیرقابل اصلاح می‌دانند در این اعتراضات شرکت داشته‌اند؟

توضیح اینکه بخشی از معترضان ایرانی در کنش‌های خیابانی شرکت نکرده‌اند. به طور مثال می‌توان به عدم حضور بازنشستگان ایرانی در این اعتراضات اشاره کرد. ممکن است افرادی به دلیل شرایط جسمی یا روحی قادر به شرکت در اعتراضات خیابانی نبوده‌اند و عده‌ای دیگر شاید توانایی شرکت داشته‌اند اما به دلایل فکری، بنا به ملاحظات دیگر یا شرایط زیستی و معیشتی خود در اعتراضات خیابانی شرکت نکرده‌اند. به طور مثال اکثریت کارمندان دولت از غایبان اعتراضات اخیر اجتماعی بودند. برخی از فقرا، فرودستان و اقشار ضعیف طبقه متوسط به دلایل مختلف از جمله ترس از دست دادن کار، امکان بی‌سرپرست شدن یا گرسنه ماندن خانواده و غیره، شرایط پذیرش ریسک حضور در خیابان را نداشته‌اند. افرادی نیز شکل‌های دیگری از فعالیت را انتخاب کرده بودند. به طور مثال فعالیت مجازی، شرکت در توفان‌های توئیتر، ساخت نماهنگ‌های اعتراضی، اطلاع‌رسانی یا امور دیگر.

از همان ابتدای کار انجام پژوهش حاضر، این آگاهی وجود داشت که به دلیل فضای امنیتی، محرمانه بودن اطلاعات، ممنوعیت انجام نظرسنجی به صورت مستقل، فقدان تشکل‌های مدنی و دور بودن فضای دانشگاهی ایران از چنین موضوعاتی، یافتن پاسخ این دو سوال به صورت دقیق و قطعی ممکن نیست. شاید به طور مثال با تجمیع تصاویر ضبط شده یا استفاده از عکس‌های ماهواره‌ای و تحلیل اطلاعات از طریق هوش مصنوعی، پاسخ‌های دقیقی برای این دو سوال یافت شود اما در این پژوهش و در فقدان اطلاعات و ابزارهای لازم برای این کار دو راه قابل دسترس، اتکا به آمارهای حکومتی یا رفتن به سراغ دیدگاه‌های شرکت کنندگان در این اعتراضات است. در این پژوهش جمع‌آوری نظرات، ذهنیت و برآوردهای افراد حاضر در خیابان مورد توجه واقع شده است. به این منظور :

الف: اطلاعات و گفته‌های۷۳ کنشگر سیاسی و اجتماعی در ایران که در چهار ماه اخیر بیش از پنج مرتبه و هر بار بیش از دو و نیم ساعت در اعتراضات خیابانی شرکت کرده‌اند در این رابطه جمع‌آوری شده است. این ویژگی‌ها ملاکی برای انتخاب افراد برای گفت‌وگو نبوده و پس از مصاحبه با افراد و اخذ اطلاعات، این ویژگی‌های مشترک از میان صحبت مصاحبه ‌شوندگان استخراج شده است.

ویژگی‌های دیگری نیز بوده‌اند که قابل تعمیم به همه مصاحبه ‌شوندگان نیستند. به طور مثال، ۵۶ نفر از این ۷۳ نفر سابقه احضار توسط نهادهای امنیتی را داشته‌اند، ۴۱ نفر از این افراد حداقل یکبار توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده‌اند. ۲۹ نفر از این افراد حداقل دو مرتبه در ده سال اخیر توسط نهادهای امنیتی بازداشت شده‌اند و ۲۶ نفر از آنان حداقل یکبار محکوم به سپری کردن دوران زندان شده‌اند. همچنین در بررسی مصاحبه‌ها، موفقیتی در استخراج الگوی زمانی از شرکت در اعتراضات به دست نیامد تا مشخص شود کنشگران و سیاسی و اجتماعی بیشتر در چه مقطع زمانی از جنبش فعلی، در اعتراضات خیابانی شرکت داشته‌اند.

ب: به جز افراد شرح داده شده، ۱۴۴ نفر از معترضان مورد گفت‌وگو قرار گرفته‌‌اند که طبق اطلاعات استخراج شده سابقه بازداشت توسط نهادهای امنیتی به دلیل مسائل سیاسی را نداشته‌اند با این حال ۳۲ مورد احضار به دلیل مسائل غیرسیاسی اعلام شده است که بیشتر آنها توسط «پلیس امنیت» بوده است. رتبه دوم متعلق به «وزارت اطلاعات» و رتبه سوم در اختیار نهادی است که توسط مصاحبه شوندگان با عنوان «اطلاعات نیروی انتظامی» نام برده شده است. ۱۲۹ مورد از مصاحبه شوندگان زیر چهل سال سن داشته‌اند که از این میان تعداد ۱۱۲ مورد در دسته افراد با کمتر از ۳۴ سال سن قرار می‌گیرند. ۸۷ نفر از مصاحبه ‌شوندگان این گروه زیر بیست سال شن داشته‌اند. ۶۸ نفر از این ۸۷ نفر، کارگران، افراد مشغول به تحصیل و افراد در جستجوی شغل بوده‌اند.

تغییر رویکرد
این گفت‌وگوها در ابتدا با هدف بررسی کیفی انجام شد. هنگامی که کار بر روی این اطلاعات آغاز شد نکته‌ای باعث جلب توجه شد. اشتراک معناداری در استفاده از اعدادی خاص توسط مصاحبه ‌شوندگان وجود دارد. در میان گروه «الف»، ۲۹ نفر در اعتراضات دی ۱۳۹۶ و ۴۱ نفر در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در خیابان‌ها حضور داشته‌اند. ۲۴ نفر از گروه «الف» در هر دو اعتراضات دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ حضور خیابانی داشته‌اند. در گروه «ب» ۳۸ نفر از افزار زیر بیست سال، ۶۵ نفر از افراد زیر چهل سال و ۷۱ نفر از مجموع مصاحبه‌ شوندگان در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در خیابان‌ها حضور داشته‌اند.

حدود ۷۱ % از افراد گروه «الف» معتقد هستند جمهوری اسلامی بیش از نود درصد نیروهای سرکوب غیر نظامی خود را برای سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» به کار گرفته است. (درصدها به اصطلاح روند شده‌اند) ۱۵% از افراد گروه الف معتقد هستند جمهوری اسلامی بیشتر از هشتاد درصد نیروهای سرکوب غیرنظامی خود را برای سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» به کار گرفته است. در مجموع ۸۶% از افراد گروه «الف» معتقد هستند بیش از هشتاد درصد از تمام قدرت سرکوب غیر نظامی جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات جاری در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.

۶۴% از اعضای گروه «ب» با استفاده از تعابیر مختلف اما با معنای مشابه، اعلام کرده‌اند که جمهوری اسلامی صد درصد توان سرکوب غیر نظامی خودش را برای پایان دادن به اعتراضات خیابانی مورد استفاده قرار داده است. ۲۲ % از اعضای گروه «ب» معتقد هستند که جمهوری اسلامی بیش از نود درصد قدرت سرکوب خود را علیه معترضان جنبش ژینا به کار گرفته است. در مجموع ۸۶ % اعضای گروه «ب» بر این عقیده هستند که جمهوری اسلامی برای سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیش از هشتاد درصد یا بیشتر از کل نیروی سرکوب غیرنظامی خود را مورد استفاده قرار داده است.

در مجموع ۸۲ % از کل مصاحبه شوندگان بر این عقیده بوده‌اند که جمهوری اسلامی بیش از نود درصد یا بیشتر از توان سرکوب غیر نظامی خود را برای سرکوب اعتراضات اخیر ایران به کار گرفته است.

معترض و ناراضی
تفهیم سوال دوم به مصاحبه شوندگان به سادگی سوال اول نبود. هم در میان کنشگران سیاسی و اجتماعی و هم در میان شهروندان به اصطلاح عادی، تفهیم سوال دوم به مشکلاتی همراه بود. نخست اینکه برداشت اولیه یا برداشت رایج این بود که معترضان، معادل با کل یا اکثریت مردم ایران در نظر گرفته شد. ۸۲% از اعضای گروه «الف» و ۷۵ ٪ اعضای گروه «ب» در ابتدا چنین برداشت اشتباهی از سوال داشتند. هنگامی که به آنان توضیح داده شد و از آنان درخواست شد بین «معترض» و «ناراضی» تفاوت بگذارند و افراد معتقد به ضرورت تغییر نظام در ایران یا معترضان را از افرادی که صرفاً از شرایط موجود ناراضی هستند را جدا کنند، نوع مواجه شدن با مسئله از سوی مصاحبه شوندگان نشان دهنده این بود که احتمالاً این افراد برای نخستین مرتبه است که به چنین تفکیکی فکر می‌کنند.

برخی از مصاحبه شوندگان به طور مستقیم و بدون طرح سوال، خودشان به این مسئله اشاره کردند که تاکنون ناراضیان و معترضان را معادل هم در نظر می‌گرفته‌اند. به مصاحبه شوندگان توضیح داده شد که معترض را به عنوان ناراضی‌ای در نظر بگیرد که هر نوع عملی در جهت رفع این نارضایتی یا بیان این نارضایتی انجام می‌دهد یا به این جمعبندی رسیده است که تغییر شرایط موجود بدون تغییر نظام حاکم بر ایران ممکن نیست. اعمال اعتراضی ممکن است از اعلام نظرات در شبکه‌ها اجتماعی، نافرمانی مدنی، کنش خیابانی، فعالیت علنی یا پنهان، شعارنویسی، تولید محتوی، اعتصاب، تحصن، راه‌پیمایی، انواع تظاهرات و تجمعات یا هر شکل دیگری باشد. ذکر این نکته اهمیت دارد که به نظر مصاحبه کننده، بر خلاف پاسخ سوال نخست، پاسخ‌ها به سوال دوم حاوی نشانه‌های آشکاری از تردید، عدم اطمینان یا نیاز به محاسبه برای تحلیل یک وضعیت از پیش نسنجیده بود. این نشانه‌ها شامل کاهش ضرباهنگ بیان کلمات در واحد زمانی، شروع جملات با مکث، کوتاه شدن جملات، تغییر یا تصحیح جملات قبلی، زبان بدن، حالات صورت، نوع توصیفات بکار رفته و ضعف استدلال‌ها بود.

اعداد اعلام شده به عنوان پاسخ سوال دوم، پراکنده‌تر از اعداد اعلام شده به پاسخ سوال اول بود اما در این مورد هم مشابهت‌ها قابل چشمپوشی نیست. ۷% از اعضای گروه «الف» پاسخ دادند یک درصد معترضان به خیابان‌ها آمده‌اند، ۲۵% دیگر پاسخ دادند «پنج»، «شش» یا «پنج-شش درصد» از معترضان، ۱۶ ٪ پاسخ دادند «شش»، «هفت» یا «شش-هفت درصد» از معترضان و ۲۹% اعلام کرده‌اند «ده» یا «حدود ده درصد» از کل معترضان، وارد فاز کنش خیابانی شده‌اند. باقی افراد گروه «الف»، پاسخ‌های دیگری به این سوال داده‌اند.

در گروه «ب»، ۱۷% پاسخ داده‌اند پانزده درصد، ۹% اعلام کرده‌اند بیست درصد، ۶۳% پاسخ داده‌اند «کمتر از ده درصد» و ۱۵ % از اعضای گروه «ب» اعلام کرده‌اند «پنجاه درصد از معترضان واقعی» در خیابان بوده‌اند. در مجموع ۷۷% اعضای «گروه الف» و ۵۸ % اعضای گروه «ب» معتقد هستند که ده یا کمتر از ده درصد معترضان ایرانی، تحت عنوان جنبش «زن، زندگی، آزادی» وارد فاز کنش خیابانی شده‌اند.

چند ملاحظه و پرسش
- آیا این تشابه در آمار یا پاسخ‌ها، اتفاقی است؟

این صحیح است که هیچ یک از این برآوردها، برآوردهای علمی و با استفاده از ابزارها و روش‌های دقیق نبوده است اما این پاسخ‌ها نشان‌دهنده ذهنیت افرادی است که تجربه حضور در اعتراضات خیابانی را داشته‌اند. صحت یا عدم صحت این برآوردها یک مسئله است و مشابهت زیاد این برآورد‌ها، هر چند دقیق نباشند یا به کلی اشتباه باشند، بعید است که اتفاقی و تصادفی باشد و اهمیت دارد که ریشه‌ها و چگونگی شکل‌گیری این ذهنیت مشابه که تا حد بیان اعداد، شفاف مطرح شده‌اند مورد تحقیق و بررسی قرار بگیرد.

- آیا این اعداد، به دلیل طرح و تکرار در رسانه‌ها و شبکه‌‌های اجتماعی در میان اذهان معترضان در خیابان شکل گرفته است؟

با استفاده از دو موتور جست‌وجو، به کارگیری ابزارک‌های جستجوی خود شبکه‌های اجتماعی و صرف ۵۰ نفر-ساعت کار تلاش شد که اگر این اعداد و برآوردها از منبع یا منابعی در رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی منشاء گرفته‌اند، این منابع شناسایی شوند اما چنین منبع یا منابعی مشاهده نشد؛ بنابراین این فرضیه زیر سوال است و حداقل فعلاً شواهدی برای تایید یا توجه به آن وجود ندارد. دلایل این ذهنیت مشترک هرچه که هست ناشی از تولید محتوا در رسانه‌ها یا شبکه‌های اجتماعی در این رابطه نیست.

- آیا اطلاعات دیگری نیز از بررسی‌های کیفی استخارج شده است که شواهد بیشتری از این هم‌نظری در مورد این دو سوال به دست بدهد؟

نکات زیادی در مصاحبه‌های انجام شده وجود دارد که نیاز به بررسی و تحلیل دارد و همگی به درجات مختلف به این دو سوال و پاسخ‌های بیان شده به آنها مربوط هستند اما نکته اصلی شاید اینجا باشد که این باور در میان مصاحبه شوندگان پررنگ و پر تکرار است که اگر تعداد معترضان در خیابان «دو»، «دو-سه» یا «سه» برابر بود، «جهوری اسلامی سقوط می‌کرد» یا «خیلی چیزها تغییر می‌کرد.» برخی از این اقدام با حسرت یاد می‌کنند و برخی دیگر معتقد هستند «انقلاب» در ادامه راه خود جمعیت بیشتری از معترضان را جذب خیابان‌ها خواهد کرد.

مصاحبه شوندگان از این اعتراضات با عناوینی مانند «انقلاب»، «انقلاب مهسا یا ژینا»، «جنش زن، زندگی، آزادی» یا «قیام»، «جنبش» و غیره یاد می‌کنند اما با وجود نگاه‌های متفاوت و عناوین مختلفی که برای آن در نظر می‌گیرند، این ذهنیت در میان آنها برجسته است که مجموعه تحولات پیش آمده را به پیروزی نزدیک می‌دانسته یا می‌دانند. متاسفانه به دلیل فاصله زمانی مصاحبه‌های مختلف، این امکان وجود ندارد که افرادی که این اعتراضات را پایان یافته یا شکست‌خورده تلقی می‌کنند و افرادی که این اعتراضات را دنباله‌دار می‌دانند از یکدیگر تفکیک شوند و آمار مربوط به هر یک از دو گروه اعلام شود.

- آیا نتایج خاصی از وجود این ذهنیت مشترک و یا مشابه قابل برداشت است؟

تا سالها و شاید گفت بتوان گفت دو دهه بعد از به قدرت رسیدن اسلامگرایان در ایران، در میان بخش قابل ملاحظه‌ای از اقشار مختلف ایران این باور جدی بوده است که «جمهوری اسلامی رفتنی است» بعد از پیروزی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۴ به طور دوره‌ای این باور دوباره جان گرفته یا رنگ باخته است.

پر رنگ شدن باور به رفتنی بودن جمهوری اسلامی با باور به پیروزی در اثر یک تحولات اجتماعی و سیاسی مشخص تفاوت دارد. در اعتراضات کوی دانشگاه سال ۱۳۷۸ یا اعتراضات دی ۱۳۹۶ باور به پیروزی در میان معترضان وجود نداشت یا ضعیف بود. شاید برای نخستین بار در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ بود که باور به امکان پیروزی در میان معترضان و برخی ناظران برجسته شد. به طور مثال یکی از فعالان سیاسی ایران می‌گوید «در آبان ۱۳۹۸ به مدت سه روز جمهوری اسلامی سقوط کرد.» یکی دیگر از فعالان سیاسی ایران معتقد است در اعتراضات اخیر بر خلاف گذشته، «خواص نظام حاضر نشدند موضوع بگیرند و از اوضاع خودشان در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ترسیده بودند؛ برای همین سکوت کردند». این سوالات همچنان پابرجاست که این ذهنیت مشترک برآمده از واقعیت است یا واقعیت از طریق یک ذهنیت مشترک در حال تغییر است؟ و این ذهنیت مشترک چطور شکل گرفته است؟ با این حال وجود این عبارات در میان مصاحبه‌ها قابل توجه است:

«دفعه بعد کار تمام است.»
«دو برابر شدن این جمعیت کاری ندارد.»
«دی شد آبان، آبان شد ژینا، ژینا می‌شود انقلاب.»
«یک موقعی مردم را در تهران از سیستان و بلوچستان و کردستان می‌ترساندند ولی انصافاً شعارها در بلوچستان و کردستان پیشروتر از بقیه جاها بود.»
«دلار همینطوری می‌کشد بالا. چند ماه دیگر همین‌ها که خانه نشسته بودند می‌آیند وسط. اوضاع خیلی خراب‌تر از این است که کسی بنشیند خانه و خیال کند صدمه نمی‌بیند. طبقه متوسطی هم باشد با دلار چهل هزار تومانی کسی نمی‌تواند زندگی کند. جمعیتی که آمده بود دو برابر شود جمهوری اسلامی می‌افتد. سه روز اول جمهوری اسلامی اینقدر گیج شده بود که نمی‌دانست چکار کند. مردم بیشتری که بیایند نظام دیگر فرصت نمی‌کند خودش را جمع و جور کند.»
ماشگانا صدیقی

https://www.radiozamaneh.com/7506