همایش کلن، روز کارگر و پرسشهای امروز

شخصی سازی فونت
  • کوچکتر کوچک متوسط بزرگ بزرگتر
  • Default Helvetica Segoe Georgia Times

 دشوار است تحمل دیدن قریب به هشت ساعت ویدیو در جستجوی جمله‌ای، واکنشی و بازتابی از انتقادات و پیشنهاداتی که در دو ماه گذشته در واکنش به منشور مطالبات حداقلی ۲۰ تشکل مطرح شد. اگر تا دیروز ذره‌ای نسبت به اهداف این منشور تردید داشتید با دیدن همایش کلن دیگر تردیدی نخواهید داشت. از این که «این منشور صدای اکثریت جامعه است» و «برنامه حزب سیاسی نیست و انعکاس گرایشهای موجود در جامعه است» گرفته تا جوش و خروش شاعرانه حسن حسام در دفاعش از «اعتصاب سراسری طبقه کارگر و قیام مسلحانه» نه چیزی از جمع‌بندی مبارزه طبقات در خیزش اخیر پیدا میکنید نه طرح مسئله‌ای درباره موانع و راه‌های پیش روی اردوی کار و جنبش توده‌ای و نه حتی کلمه‌ای از مطالبات حداقل!

البته نیازی هم به هیچ کدام اینها نیست چرا که «حامیان» پر شور با برگزاری این نمایش حکم داده‌اند که خیزش اخیر نقدا سوسیالیستی بوده و از آنجایی که «این منشور صدای اکثریت جامعه است» و نیروهای اصلی پشت سر منشور هم، علیرغم تواضع و فروتنی فریبکارانه، همین حاضران نمایشند پس تکلیف آینده سیاسی ایران معلوم است. شاعر ما البته با ذوق هنری‌اش به صراحت آنرا در قالب فرمول «نبرد منشورها در چارچوب نبرد بدیلها» بیان میکند. پس دیگر تردیدی نداشته باشید: یعنی بازیگران نمایش کلن خود را بدیل سیاسی (و البته سوسیالیستی) تلقی میکنند. وقتی شادی امین، بازیگر ناراضی نمایش، میگوید «اگر این منشور قرار باشه اجرا بشه، هر کدوم از شما باید تصور کنید در شورای شهری در ایران، در شورای منطقه‌ای نشسته‌اید...»، معلوم میشود که از حالا پستها را هم بین خودشان تقسیم کرده‌اند! اگر هم میخواهید فاصله میان این نیروها و واقعیت جامعه را اندازه بگیرید این نقل قول از عادل الیاسی عضو کمیته مرکزی کومله را بخوانید: «جنبش ژینا عملا به ما نشان داد که جنبشهای پیشرو این جامعه، اونهایی که دارند جمهوری اسلامی رو به چالش میکشند ماهیتا چپند، مطالباتشون، خواستهاشون، همش در برنامه‌های احزاب و جریانات، و کلا گرایش چپ از قبل وجود داشته. شاید بهتره بگیم ما سوسیالیستهای سازماندهی شده تونستیم از قبل تشخیص بدیم که جامعه چه نیازی رو داره، از قبل به اینها فرم دادیم، اینها رو در برنامه‌های حزبی‌مون، در گفتارمون قرار دادیم، تشخیص دادیم،‌ و اکنون در بعد اجتماعی میبینیم که مردم این رو فریاد میزنن و میگن شما درست تشخیص دادید»(تاکید از ما). تشخیص درست البته این است که منشور مذکور صرفا تلاشی بود از بالای سر تشکلها و جنبش توده‌ای برای عرض اندام میدان‌داران نمایش کلن در برابر شوی تبلیغاتی جریان حول رضا پهلوی. میدان داران فرصت‌طلبی که از خلاء سازمانهای سراسری توده‌ای استفاده کرده و با فریبکاری تلاش کردند خود را وارث خیزش ژینا قلمداد کنند. جای تعجب هم نیست اگر تنها دو ماه پس از انتشار منشور تعداد امضاکنندگان از ۲۰ به ۱۵ رسید. پس انتظار داشته باشید همان اتفاقی که برای منشور دار و دسته رضا پهلوی افتاد برای منشور «اکثریت جامعه» هم بیافتد! بیدارزنی به درستی در نقد اخیر به منشور مینویسد «در حقیقت ۱۵ تشکل امضا کننده قطعنامه [روز کارگر] تشخیص دادند که تمامی نقدهای وارد بر منشور اشتباه بوده و متن منتشر شده در تاریخ ۲۶ بهمن منشوری است برای همه مردم جامعه و نقدها و نظرات دیگران نیز چیزی از اعتبار آن کم نخواهد کرد. این دقیقا برخلاف وعده‌ای بود که هنگام انتشار منشور مبنی بر مشارکت برای تکمیل و بازنویسی آن عنوان شده بود.». گروه اتحاد بازنشستگان درباره چرایی امضا نکردن قطعنامه روز کارگر مینویسد: «انتقاد ما به این دوستان و عدم امضای آن متن از سوی ما این است که چرا به رغم مورد مناقشه بودن منشور و همچنین بدون اینکه هیچ پاسخی به عدم شفافیت و عدم صراحتی که در برخی از بندهای منشور وجود دارد و بسیاری از افراد، تشکل ها و نیروهای سیاسی آن را گوشزد کرده و مورد نقد قرار داده اند، باز هم با بی اعتنایی که نشانی از غیر قابل نقد و غیر قابل تغییر آن است، باز هم این دوستان با انتشار آن به عنوان خواست های روز کارگر معرفی می کنند و با امضا گرفتن مجدد از تشکل ها، قصد آن دارند که این منشور را سند مهر و موم شده و میثاق «انقلاب مهسا» به تصویب برسانند.». به نظر ما تمامی نکاتی که باید در این دو نقد اخیر و در نوشته‌های دیگری که در این دو ماه منتشر شدند گفته شده است. همینطور انتشار منشور دیگری، این بار بدون ادعای نمایندگی تشکلهای صنفی و مدنی، نشانه فاصله‌گیری هر چه بیشتر بخش دیگری از نیروهای چپ و سوسیالیست از منشور حداقلی است(نقد پرویز صداقت به منشور اخیر را اینجا بخوانید). بازتاب «قطعنامه» این منشور «اکثریت جامعه» را هم در روز جهانی کارگر دیدیم! روزی که مصادف بود با اعتصاب بیسابقه کارگران پروژه‌ای نفت. شاید اگر قطعنامه بجای جملات بی‌سر و تهی همچون« اگر چه منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی در میانه ی خیزش سراسری #زن_زندگی_آزادی و از متن و دل جامعه سر بر آورده است و قطب نمای مبارزات همین امروز ما برای شکل دهی به ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آینده ایران است با این حال با توجه به کل شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، ما بر این باوریم که طبقه کارگر ایران با قرار گرفتن در مرکز ثقل تحولات سیاسی آتی، قادر خواهد شد افق رهائی بخش و تاریخی خود را بطور حداکثری به پیش برد» تنها به مبارزه برای افزایش حداقل دستمزد فراخوان میداد لایق واکنش بیشتری از جانب کارگران اعتصابی میبود.

اما چه منشوری در کار باشد چه نباشد مبارزه اردوی کار با اقلیت حاکم در قدرت بطور روزانه جریان دارد: روزی نیست که کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و دانشجویان در محل کار و در خیابان برای حق خود و برای زندگی مبارزه نکنند. روزی نیست که زنان و دختران با دهنکجی به ارکان رژیم طالبانی دستگاه ایدئولوژیک حکومت را به سخره نگیرند. هنوز رژیم از کابوس خیزش زن، زندگی، آزادی رها نشده صدای پای خیزشی دیگر به گوش میرسد. این بار شاید بزرگتر و تعیین‌کننده‌تر.

اما درست همینجاست که باید بدور از تعارفات نمایشی و انشا‌ءنویسی خطاب به همه کسانی که برای پیروزی نهایی اردوی کار علیه اردوی سرمایه مبارزه میکنند پرسشهای خود را مطرح کنیم: آیا برای خیزش پیش رو آماده‌ایم؟ چه درسهایی از خیزش اخیر گرفتیم و چگونه میخواهیم خود را برای زورآزمایی با رژیم فاشیستی حاکم سازماندهی کنیم؟ با چه ابزاری میخواهیم موجسواری ضدانقلاب مغلوب و دستگاه رسانه‌ایش را خنثی کنیم؟ پاسخ به این پرسشها زمانی ضرورت خود را نشان میدهد که فروکش کردن جنبش در چند ماه اخیر، گسترش اعتصابها و اعتراضها در سراسر ایران، سرکوب شدید فعالان صنفی و سیاسی و اعدامها و حملات سازمانیافته به مدارس را در نظر بگیریم. به نظر ما پاسخ به این پرسشها را نه در منشورها و برنامه‌های حزبی این و آن بلکه در سازماندهی جنبش موجود باید جستجو کرد. و هر تلاشی برای بحث و گفتگو در این باره باید دستکم دو سطح را در نظر گیرد:‌اول چگونگی ایجاد سازمان یا سازمانهایی سراسری یعنی در ابعادی منطقه‌ای و کشوری که قادر باشند لایه‌های هر چه گسترده‌تری از اردوی کار را بسیج کرده و مسیر حرکت آنرا هدایت کنند. و دوم مساله شعار سیاسی مرکزی انقلاب آینده. درباره سطح اول پیشتر نیز گفتیم که برای بسیج سراسری هیچ چیزی قدرتمندتر از مبارزه حول مخرج مشترک مطالبات حداقل واقعی که از دل اردوی کار بیرون آمده باشند نیست. این امر میتواند در گام نخست از طریق پیوند یافتن کمیته‌های اعتصاب آغاز شود و سپس به بخشهای دیگر گسترش یابد. درباره سطح دوم همانطور که پیشتر در نقد بیانیه میرحسین موسوی گفتیم تنها شعاری که قادر است مشارکت دموکراتیک واقعی توده‌ها را تضمین کرده و موجسواری نیروهایی که از چپ و راست میخواهند جلوی حق مردم در تعیین سرنوشت خود را بگیرند و برای آنها نسخه بپیچند خنثی کند شعار برقراری مجلس موسسان انقلابی با نمایندگان واقعی مردم است، مجلسی که انعکاس بی کم و کاستی از همه اقشار و طبقات و ملل و مناطق و اصناف و مشاغل و تشکلها و احزاب باشد. بر خلاف آنچه صحنه‌گردانان همایش کلن میپندارند نه اردوی و کار و سازمانهایش ماهیاتا سوسیالیستی‌اند و نه مجلس موسسان. آنچه میتواند وزن گرایش سوسیالیستی را در درون هر دوی اینها قدرتمند سازد در وهله اول دموکراسی و پرهیز از خرابکاری ایدئولوژیک در آنها و در وهله دوم حضور سوسیالیستها در خط مقدم مبارزه برای آنها است.

گروه سلطانزاده

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲